کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

وقتی همه چیز سیاسی شود

مهدی راستی

8 بهمن 1391 ساعت 8:36


جامعه معاصر پیچیده و متکثر شده است. دیگر نمی توان از هیچ حقیقت قطعی و ثابتی دفاع کرد، قرائت واحد و رسمی جای خود را به قرائت های متعدد و غیر رسمی می دهد؛ هویت ها در معرض آسیب قرار می گیرند، پاسخ های قانع  کننده ای یافت نمی شود، خشونت ها چهره عوض می کنند، روابط گسسته می شود و در نهایت انسانها برای فرار از آشفتگی های دنیای مدرن به تنهایی می رسند. در چنین شرایطی، نقش کارگزاران نظام های سیاسی و نهادهای مدنی جلوه می کند تا در پی بازاندیشی مداوم برآیند و بتوانند بحران جامعه مدرن را تقلیل داده و با وضعیت امروز سازگار سازند. با این وجود، حاشیه گزینی و بی اعتنایی به آسیب های دنیای مدرن کمتر از بی اعتنایی به دستاوردهای جوامع مدرن نخواهد بود و برای هر سرزمین درحال توسعه ای صدمه های جبران ناپذیری بر نسل های حال و آینده موجب خواهد شد. بدون شک جامعه ما نیز مصون از خطرات دنیای کالایی شده و سرمایه و مصرف که دامنه اش به هویت و فرهنگ نیز کشانده شده نبوده و نخواهد بود. برخی کشورها با این شانس یا تقدیر روبرو هستند که در چنین شرایطی مردان و رهبرانی را به خود ببینند که فهم و درکشان از جامعه متکثر و شرایط متغیر جهانی متناسب با اهدافشان است، به توانمندسازی خود و اهداف و برنامه هایشان می پردازند و با درک جهانی خود استراتژی های نهادینه ساختن شعارهای خود را شفاف کرده و به معرض آزمون و خطا می گذارند تا بتوانند در کوتاه ترین زمان ممکن خود را به دنیای پرشتاب صنعت، فناوری و اطلاعات برسانند تا هم توسعه نیافتگی سرزمینشان را در ابعاد مختلف جبران کرده باشند و هم از مزایای تمدن جدید متناسب با اوضاع و احوال کنونی جامعه امروزشان خود را بهره مند سازند. کم نیستند کشورهایی که رهبرانی را به خود دیده اند که با وجود درک بالای خود از وضعیت دنیای مدرن توانسته اند موفقیت های شگفت انگیزی را کسب کنند که از جمله آنها می توان به ترکیه، مالزی، سنگاپور، برزیل، آرژانتین، هند، کره جنوبی و تایلند اشاره داشت که البته بد نیست به این فهرست آفریقای جنوبی را هم اضافه کنیم. یک تحلیل مقایسه ای نشان می دهد که پیش از آن که جامعه به مراحل عالی فرهنگ سیاسی و مشارکتی برسد این نخبگان ابزاری و فکری آنها بوده اند که چنین فرصت شگفت آوری را در اختیار مردم سرزمینشان قرار داده اند و این گونه کنش ها نشأت یافته از درک و بینش جهانی چنین رهبرانی بوده است. اما با نگاه به طرف دیگر ماجرا که سرزمین ما قرار دارد می توان تفاوت و سطح پیشرفت را به خوبی و ملموس دریافت و به شکاف ها و فاصله عمیق سطوح توسعه با وجود غنای بالای منابع زیرزمینی و رو زمینی ایران که به حق ما را از لحاظ منابع تغذیه ای برای پیشرفت، در میان این کشورهای نورس در جایگاه نخست قرار می دهد پی برد. در این میان مسئله اساسی که ناشی از نگاه سیاسی و درک آرمانگرایانه ما از شرایط متغیر جهانی است به طور بارزی با گذر از توسعه نیافتگی سیاسی و اقتصادی ما جلوه می کند. به عبارتی، هنگامی که چنین درکی از حوزه سیاست و اقتصاد به «اجتماع» گسترانده می شود آن گاه است که تطبیق و همساز کردن جامعه با آهنگ دنیای مدرن خیلی دیر می شود و ناسازواری ها در ابعاد گوناگونش رخ می نماید. وقتی همه چیز سیاسی شود راهی جز گذر از واقعیت ها نمی ماند و گذر از«واقعیت ها» جامعه را به بحران اخلاقی فرو می برد و آمارها به طرز وحشتناکی حکایت از درنوردیدن جامعه در زندگی مجردی و طلاق و بیکاری و تورم و مهاجرت و ... دارد.
آمارها طبق سرشماری سال ۹۰حکایت از فزونی یافتن زندگی مستقل مجردی می کند؛ بیش از ۷ درصد خانواده های ایرانی، خانواده های مستقل و تک نفره هستند. یعنی آمار نسبت به ۵ سال گذشته حدود دو درصد رشد داشته است. در واقع، رشد خانواده های تک نفره و کوچک، محصول چند سال گذشته نیست و دریک روند طولانی فرهنگی پدید آمده است. وقتی پدیده ای در ۲۰ سال روی داده است، باید جدا از تغییر ذایقه اجتماعی و فرهنگی به مسایل اقتصادی هم توجه داشت. چرا که یکی از دلایل اصلی افزایش خانواده های تک نفره، نبود امکانات لازم برای ازدواج است؛ مسئله ای که به رشد پدیده «زندگی مجردی» منجر شده است و کماکان باید شاهد رشد این اتفاق باشیم. در مورد طلاق، ایران چهارمین کشور دنیا از نظر میزان طلاق است. یعنی از هر ۵ ازدواج در کشور ۳ مورد به طلاق می انجامد. از لحاظ بیکاری بر اساس گزارش های جهانی در سال ۲۰۱۲ میزان بیکاری کشور دو برابر میانگین جهانی است که این آمار مربوط به کشورهایی است که از نظر اقتصادی هم سطح ایران یا پایین تر هستند. از نظر تورم بر اساس گزارش های جهانی در سال ۲۰۱۲ کشور ایران از نظر تورم در جایگاه سوم دنیا قرار دارد. در مورد مهاجرت، نخبگان علوم انسانی، نخبگان المپیادها، و حتی مردمی که ترجیح می دهند زندگی سالمتری را در نقطه ای دیگر برای فرزندانشان تدارک ببینند مهاجرت را انتخاب می کنند. از نظر فساد، مطمئنا اختلاس سه هزار میلیاردی و شنیدن اخباری مبنی بر اختلاس و سواستفاده های کلان مالی توسط مدیران عالی رتبه تا اندازه بسیار زیادی بر روی شبکه اعتماد اعضای جامعه به یکدیگر موثر است و باعث تقویت این حس عمومی شده که همه دارند می زنند و می برند چرا ما نبریم. نابرابری های اجتماعی، خشونت و پرخاش که پیامدش قتل های خیابانی می شود از جمله حادثه اخیر سعادت آباد که منجر به کشته شدن یکی از سرنشینان دو خودروی اعیانی شد که بیشتر قشر ثروتمند و مرتبه فرهنگی بالاتر را در خود جای داده، قتل های خانوادگی که اخیرا در اصفهان با کشته شدن سه تن از اعضای خانواده به دست یکی از فرزندان برای هیچ و پوچ شاهد آن بودیم، مصرف مواد اعتیادآور صنعتی و جرم زا شدن فضای عمومی و شهری که نتیجه اش عدم احساس امنیت، بی اخلاقی در جامعه و پرشدن زندان هاست و با تصور اینکه جوامع مدرن پس مانده های بحران های خود را در قالب مد و مصرف و سرمایه به کشورهای در حال توسعه که ایران نیز یکی از آنهاست سرازیر می کنند حکایت دیگری را رقم می زند. نوشتن همه مصائب به پای جامعه به همان اندازه گناهی نابخشودنیست که امروز و در شرایط کنونی در پی مقصر دویدن، چرا که مردم این سرزمین هر زمان خود را به یک گفتمان خاص سنجاق کرده اند تا امیال و آروزهایشان را متحقق سازد. در این شرایط دیگر تا کجا می توان دوید و از نفس نیفتاد؟ مطمئنا دیر یا زود در پی سازواری جامعه با آهنگ مدرن رفتن راهگشا نخواهد بود. مادامی که نتوانیم به «بازاندیشی نظری گفتمان ها» بپردازیم و مسائل و مصائب را دقیق و عمیق مورد مداقه قراردهیم، در جامعه پیچیده کنونی، سنت ها و حقیقت های موجود پی در پی فرو می ریزند و انبوهی از مسئله ها، بحران ها و تقاضاهای روزافزون جامعه را در بر می گیرند. در این شرایط، سامان جامعه و مدیریت بحران ها و تقاضاها جز با تأمل و بازاندیشی نظری مداوم ممکن نخواهد بود. بیائیم این «حق» را که مردم به خاطرش قیام کردند و انقلاب اسلامی را رقم زدند به تکلیف و امر و نهی فرو نکاهیم و اگر امروز شخصی یا نهادی در گذشته خود تأمل می کند و به بازاندیشی گفتمان خود می پردازد با بی مهری مورد سرزنش قرار ندهیم، بیائیم تریبون های مقدس و عمومی و همچنین جریان اطلاعات را در خدمت مردم و جامعه قرار دهیم تا بتوانیم داده ها را در قالب نیازها، تقاضاها، حمایت ها و منطبق با واقعیت ها از جامعه استخراج، و متقابلا منابع خود را بسیج کنیم تا بازخوردهای تصمیم ها و سیاست ها در ذهن مردم به نحو مثبتی ارزیابی شود. بپذیریم که رویای ایجاد یک جامعه بدون نزاع و تعارض در این دنیا تحقق نخواهد یافت. دریک چنین شرایطی است که می توان پی برد که گفتمان ها و اندیشه ها با پیچیدگی جامعه معاصر حقیقت مطلق نیستند و بدون صیقل خوردن و بازاندیشی نظری، دوام و عمر کوتاهی خواهند داشت و «سیاست حذف» که زاده این نگاه مطلق است تا مدت زمان کوتاهی می تواند طرد و به حاشیه رانی را که در واقع به طرد بخشی از جامعه می انجامد و خود را در قالب بحران های اخلاقی و اجتماعی نشان می دهد در ظاهر تحقق ببخشد. هرچه پیش می رویم به نظر می رسد خطر سیاسی شدن همه چیز که به طبع به «سلطه آرمان بر واقعیت» می انجامد بیش از گذشته احساس می شود؛ و شاید دیر یا زود شرایطی خلق شود که دیگر بحران های اجتماعی نزد ما عادی جلوه کنند. همه چیز نمی تواند سیاسی باشد؛ پس بیائیم تا دیر نشده از واقعیت ها شروع کنیم، و بدانیم که وقتی همه چیز سیاسی شود دیگر جامعه ای وجود نخواهد داشت.


کد مطلب: 20959

آدرس مطلب :
https://www.mardomsalari.ir/note/20959/وقتی-همه-چیز-سیاسی-شود

مردم سالاری آنلاين
  https://www.mardomsalari.ir