نزديک به 18ماه از جنگ اوکراين ميگذرد. «ولاديمير پوتين» اگرچه از سال 2000 حاکم بلامنازع روسيه با فراز و فرودهاي کوچک و بزرگ محسوب ميشود؛ اما، رئيسجمهوري روسيه پس از جنگ اوکراين شخصيت متفاوتي يافته است. پدرخواندهاي که براي دفاع از سرزمين مادري فرمان جنگ صادر کرد.
رئيسجمهوري روسيه هنگام صدور فرمان آتش در پاسخ به معماواره امنيت، درباره قدرت ارتش روسيه، ميزان ناسيوناليسم اوکرايني و همبستگيهاي غرب زير چتر ناتو دچار اشتباه شد. پوتين در محاسبه تبعات اعمال قدرت هژموني روسيه در حوزه انرژي براي کوتاه مدت هم خطا کرد. جالب اينجاست که کرملين تصور ميکرد بنابر پيوندهاي سنتي روسيه و چين از دوران جنگ سرد، پکن همهجانبه پاي مسکو ميايستد اما ديديم که حداقل در ظاهر اين اتفاق رخ نداد. از آنطرف، برخي دوستان روسيه در شوراي همکاري خليج فارس بنا به منافع از تقابل يا حتي همراهي با متحدين غربي براي محکوميت پوتين همراهي نکردند. ناگفته نماند که ليبراليسم اروپايي هم توسط رئاليسم تحقير شد. تحريمهاي غربي هم اگرچه توانسته وضعيت روبل را تاحدودي متزلزل کند اما در فرهنگ سياسي روسيه هزينه براي دفاع از سرزمين مادري از نانشب واجبتر است. شايد، در برخي مناطق مرفهنشين مسکو و سنتپترزبورگ ارزشهاي شورويايي کمرنگ شده باشد اما در پيکره روسيه همچنان جنگهاي ميهني مقدس شمرده ميشود. تنها نقطه نگراني پوتين ميتواند عطش روسها براي موفقيت بزرگ و اختلافات با وزير دفاع روسيه باشد. معادله درست ذهن پوتين تا اينجاي کار اين است که تحريمها براي تعيين نتيجه جنگ اوکراين کارآمدي سخت ندارد.
اهميت ناموسي سرزمين مادري براي روسيه، نوع نگاه کرملين به جنگ اوکراين را غيرقابل انعطاف ميکند اما طرف غربي در نهايت ناچار به نوعي انعطاف ميشود. در اين چارچوب، تقلاي زلنسکي براي عضويت اوکراين در ناتو که در نهايت با پرخاشگري رئيسجمهوري اوکراين همراه شد پاسخ تحقيرآميز غرب را دريافت کرد. ناگفته نماند که پشت ژستهاي راسخ برخي کشورهاي اروپايي تمنا براي مصالحه با روسيه در وضعيت کنون وجود دارد. آمريکا هم فعلا دنبال انجماد سطح تنش اوکراين است اما همه چشمانتظار تعيين تکليف جانشين «جو بايدن» در کاخ سفيد هستند.
پوتين ميداند که غرب گاه و بيگاه به رئيسجمهوري زلنسکي مسکن ميدهد تا جنگ ادامه پيدا ميکند اما پنتاگون نميخواهد تفنگداران آمريکايي وارد جنگ مستقيم با ارتش سرخ شود. اگرچه روسيه هم آسيبپذير است اما در تبديل جنگنيابتي به جنگ مستقيم، دکترين هستهاي روسيه براي همه ترسناک ميشود. «توماس شلينگ» ميگويد؛ مبادله هستهاي چنان چشم انداز هراسناکي است که چانهزني در سايه سلاحهاي هستهاي به «رقابتي در پذيرش ريسک» تبديل ميشود. مساله بنيادين براي غرب اينجاست که کرملين توانايي گسترش جنگ به درياي سياه، درياي بالتيک، خاوردور و حتي قطب شمال را دارد و پوتين با اين مساله مدام بازي ميکند.
شايد مضحک به نظر برسد؛ نه براي غرب و نه براي شرق مهم نيست که چهکسي دست به چهکاري ميزند، مهم اين است که کدام طرف در کدام ژئوپليتيک از چه تسليحات و تکنولوژي نظامي بهره ميگيرد. وزنکشي معادلات روابط بينالملل در قرن 21 در حال انجام است. «استفان والت» استاد رئاليسم روابط بينالملل معتقد است که «نميتوانيم بطور کامل امکان استفاده روسيه از سلاحهاي هستهاي را منتفي بدانيم. اگر کار به جايي برسد که يک شکست فاجعهبار را متحمل شود، داستان شايد متفاوت شود. البته حد و مرزي را بر ميزان فشاري که ما خواهان اعمال آن بر روسيه هستيم، تعيين ميکند که چه اتفاقي رخ دهد ولي همه دنبال کنترل تنش هستند، بازهم نه به اين دليل که رهبران غربي بياراده يا ترسو هستند بلکه به اين دليل که آنها خردمند و ملاحظه کارند. نبايد فراموش کنيم که در تجربه تقابل آمريکا و شوروي در جنگ سرد هم طرفين تنها چنگ و دندان اتمي براي هم نشان دادند.»
در اين شرايط درهم پيچيده، هر دو طرف ميدانند که بازي با منافع حياتي به در بسته ميخورد و پوتين در ميان مدت دنبال گشودن اين در است. کرملين ميداند که کييف دنبال پيچيدگي جنگ اوکراين است تا پاي غرب به جنگ مستقيم با ارتش سرخ کشيده شود، پس در پالسهاي غيررسمي تلاش ميکند به طرف مقابل بقبولاند که مسکو خواهان صلح با نسخه «هنري کيسينجر» وزيرخارجه سابق آمريکا است. پوتين نياز فوري دارد تا پيش از انتخابات روسيه وضعيت را به نفع کرملين کنترل کند. شايد بتوانيم بگوييم که آمريکا تا اينجاي کار به طراحي معماواره امنيت دست يافته و فعلا در حال افزايش برداشت از جنگ اوکراين است تا انتخابات الکترال 2024 برگزار شود.