هرگاه قدرتی قصد داشت حکومتی را از میان بردارد؛ چنانچه توان نظامی این کار را نداشت یا هزینه آن را سنگین میدید سعی میکرد تا با روشهای مختلفی غیر از حمله نظامی به هدف خویش نائل آید، گاه از روشهای امنیتی و گاه از روشهای فرهنگی و تبلیغی استفاده میکرد.
امروزه به دلیل پیشرفتهای شگرف بشری در دانشهای مختلف و پیدایش نسل جدیدی از رسانهها و نیز گسترش جوامع آزاد و دموکراسی، همچنین افزایش قدرت دولتها در مقابله با تهدیدات نظامی و امنیتی رویکرد حکومتهای استکباری به براندازی نرم بیش از سابق شده است. استفاده از شیوههای نو در این خصوص نیز کار را چنان جلوه میدهد که گویی براندازی نرم، روشی نو برای ساقط ساختن حکومتهای مخالف قدرتهای استکباری است.
رسانه، اطلاعات و نقش تاثیرگذار آنها در حکومتها، مورد توجه همه حکومتها، احزاب و جریانات سیاسی بوده و هست. در دهههای اخیر نقش رسانهها از عرصه اطلاعرسانی به عرصه تاثیرگذاری بر حکومتها و سیاستهای کلان کشورها ارتقا یافته است.
جنگ نرم علیه ایران واقعیتی است که همه صاحب نظران به آن اذعان دارند. در واقع هدف اصلی و پنهان جنگ نرم برهم زدن نظام اطلاعرسانی کشورها و تأثیرگذاری بر افکار عمومی کشورها است. جنگ سایبری امروز در فضای شبکههای اجتماعی سایبری است. با توجه به این موضوع فضای سایبر ایران چه جایگاهی در این کارزار رسانهای و سایبری دارد؟
جنگ نرم نوعی چالش و درگیری بین کشورها است که در حوزه محتوا، برنامه و نرم افزارهایی قرار میگیرد که عمدتاً از جنس رسانهها است. در واقع هر گونه تقابل میان کشورها یا گروههایی که با هم رقابت یا دشمنی دارند و در آن از ابزارهای رسانهای، سایبری و نرم افزاری استفاده میشود، در دنیا به عنوان جنگ نرم تلقی میشود. در فضای جنگ نرم موضوع موشک، اسلحه، تانک، کشتی و هواپیما نیست بلکه موضوع ماهواره، اینترنت، روزنامه، خبرگزاری، کتاب، فیلم، سینما است. طبیعتاً سربازانی هم که در این جنگ نرم دخیل هستند، دیگر ژنرالها، افسرها و نظامیها نیستند بلکه روزنامهنگارها، سینماگرها، هنرمندان و فعلان امور رسانهها میباشند.
به طور طبیعی شبکههای ماهوارهای اعم از تلویزیونی و رادیویی در چارچوب مباحث جنگ نرم، ادامه سلطه نظام کاپیتالیستی بوده و بهدنبال تامین منافع و اهداف خودشان در دیگر کشورها هستند. هدف اصلی این نوع شبکهها تاثیرگذاری بر افکار عمومی کشورهای هدف خود و بر هم زدن سیستم اطلاعرسانی داخلی کشورهای موردنظر میباشد. آنها از ابزارهای تکنولوژیکی متعددی برای رسیدن به برنامهها، اهداف و سناریوهای از پیش تعیین شده خود استفاده میکنند. این مقاصد میتواند به اشکال و قالبهای گوناگون چهره نمائی کند.
جنگ نرم در تمام طول تاریخ وجود داشته است. حتی زمانی که ابزارهای تکنولوژیکی مثل رادیو، تلویزیون، ماهواره نبودهاند، جنگ نرم در چارچوب جنگ افکار و جنگ روانی وجود داشته است. ولی چیزی که الان در دنیا مطرح است این است که روشهای سخت افزاری یا جنگهای نظامی و سخت، صدمات و پیامدهای متعددی را برای کشورهای مهاجم در پی دارد. بنابراین آنها سعی دارند با اتخاذ استراتژی جنگ نرم در کنار جنگهای سخت خودشان یا به صورت مستقل و فقط در چارچوب جنگ نرم، به اهداف خود جامه عمل بپوشانند. هر قدر زمان میگذرد با رشد تکنولوژی و تکنیکهای رسانهای روشهای کار این شبکهها پیچیدهتر میشود. طبیعتاً لایههای جنگ نرم پیچیدهتر، کاملتر و شناخت این ترفند و شگردها سختتر میشود.
«ژوزف نای» در کتابی با عنوان «قدرت نرم»، عناصری را به عنوان زیربناهای قدرت نرم معرفی میکند که برخی از آنها موسیقی و هنر هستند. همینها زیرساختهای جنگ نرم را نیز میسازند. در واقع موسیقی، هنر، دانشگاه، ورزش، توریسم، گردشگری، آثار باستانی، فرهنگ و سبک زندگی یک ملت، قدرت نرم است که در کشور از هیچ جایگاهی برخوردار نمیباشد و با نگاهی ایدئولوزیستی با آن برخورد میشود.
بر این مبنا خلأها و ضعفهایی در بعد داخلی مشاهده میشود. یکی از مهمترین مشکلات و ضعفها عدم استفاده از تمام ظرفیتهای نرمافزاری خود در جنگ سایبری و دیپلماسی عمومی است. در جنگ نرم دیگر جناح و گروه و آدم و گرایش و قشر و فرقه و غیره معنا ندارد. جنگ نرم، مرز نمیشناسد. بر همین اساس تمام گروههای داخلی در این زمینه بایستی فعال شوند. طبق صحبتهای رهبر ایران، ما باید در عرصه داخلی و در تمام زمینههای فرهنگی و «عناصر زیرساختی» مربوط به جنگ نرم جذب حداکثری و دفع حداقلی داشته باشیم؛ یعنی از تمام ظرفیتهای نظام برای تقابل فرهنگی با کشورهای متخاصم استفاده کنیم. اما متاسفانه شاهد آن هستیم که با بیفکری و نگاهی دگماتیسم به این موضوع فاصله بسزایی از جذب حداکثری گرفته و در راستای تفکرات بسته در کشور پیش به دفع حداکثری میرویم.
اساسیترین عنصر قدرت نرم، مردم هستند. سرمایه اجتماعی، اعتماد عمومی، مشارکت عمومی، فرهنگ عمومی، آموزشهای عمومی و در نهایت تمام داشتههایی که در مردم وجود دارد، محلیگرایی، بومیگرایی، خرده فرهنگها، فرهنگهای سنتی همه نشأت گرفته از مردم است. در حقیقت این موضوعی است که باید بیشترین تمرکز و توجه را به آن داشت. استفاده از ظرفیتهای مردم برای مقابله با این فشارهای خارجی بیشترین موفقیت را درپی خواهد داشت. اما از این ظرفیتها و پتانسیلها و سرمایههای مردم چگونه وکجاها باید استفاده شود؟ آیا فرصتی به مردم در جهت همکاری و پذیرش تفکرات جدید داده میشود؟ آیا دولت و حکومت با دیدگاه دگماتیسم این اجازه را به مردم خواهند داد؟
اولین مورد استفاده در رسانه است. هویت ملی در دنیا با تصویر ملی مشخص میشود، یعنی آن نگاه، تصور و تجسمی که یک ملت از خودش در دنیا بجا میگذارد. وقتی شما میشنوید آلمان یا مردم آلمان، چه تصویری در ذهنتان شکل میگیرد؟ وقتی میشنوید مردم افغانستان، چین، ژاپن، یا کشورهای عربی چه تصویری شکل میگیرد؟ این تصویر، تصویری است که در دنیا قدرت آفرین است و حرف میزند. در داخل ایران در ترسیم این تصویر ضعف وجود داشته است. برای ایجاد یک تصویر مطلوب از ایران باید از سادهترین ابزارها استفاده کرد از جمله پیشنهادات عملی که رسانههایی مانند صدا و سیما قادر به اجرای آن هستند، نشان دادن زندگی افراد عادی جامعه است. وقتی یک توریست برای اولین بار وارد کشور میشود در اولین گام که وارد فرودگاه میشود تعجب میکند. چون با صحنههایی مواجه میشود که انتظارش را نداشته است. یا به عبارتی تصویر دیگری از ایران در ذهن داشته است.
در حقیقت اکنون در یک فضای جنگ نرم قرار داریم. ابزارهای ماهوارهای، رادیویی و تلویزیونی در کنار ابزارهای سایبری یک جنگ تمام عیار نرم را علیه جمهوری اسلامی ایران شکل دادهاند. با رشد تکنولوژی و تکنیکهای رسانهای روشهای کار شبکههای رسانهای پیچیدهتر میشود و به طبع لایههای جنگ نرم پیچیدهتر، کاملتر و شناخت این موارد نیز سختتر میشود. امروز جمهوری اسلامی ایران کشوری خبرخیز است، اما کشور خبررسان نیست. یعنی تمام کشورهای دنیا خبرهای مربوط به ایران را در بیشتر موارد و موضوعات از کشورهای دیگر به جز خودمان در مورد کشور دریافت میکنند. موقع آن فرا رسیده همان طور که در چارچوب اصل ۴۴ بسیاری از معضلات را در این زمینه حل کردیم، سیاستگذاران کشور در رابطه با بهتر شدن فعالیتهای رسانهای و سایبری راهکارهایی اتخاذ کنند.
میتوان راهبردهای زیر را به منظور مقابله با جنگ نرم بر علیه ایران در فضای سایبر و رسانهای ارائه داد:
نخست، تاسیس مرکز ملی هماهنگکننده جنگ نرم ضروری است. این مرکز وظیفه اساسی هماهنگی بین نهادهای مختلف داخلی در زمینه مقابله با جنگ نرم را برعهده داشته و تصویرسازی رسانهای از ایران را تحت کنترل، پایش و نظارت دارد.
دوم، راهاندازی شبکههای رسانهای جدید تحت نظارت کلی صدا و سیما و با تولید و گردانندگی بخش خصوصی ضروری و حیاتی است. این شبکهها میتوانند بهطور غیررسمی پاسخگوی نیازهای سرگرمی و اطلاعرسانی مردم بوده و اعتماد مردم به رسانههای داخلی را بازگرداند.
سوم، بایستی حمایت از جریان تولید محتوای سالم در فضای سایبر و به ویژه شبکههای اجتماعی بومی برای دفاع از منافع ملی کشور در چارچوب جنبش نرم افزاری صورت گیرد.
چهارم، توجه به مبانی قدرت نرم در کشور برای جذب حداکثری و دفع حداقلی ضروری است. هیچ هنرمندی نباید به بهانه گرایشهای سیاسی دفع شود، تخریب هنر و موسیقی و افتخارات ملی و کشاندن موضوعات ملی به دایره چالشهای سیاسی داخلی، منجر به تضعیف قدرت نرم ایران خواهد شد.