موضوع سرمايه اجتماعي و مطالعات پيرامون آن بيش از چند دهه است که توجه ويژه نظريه پردازان و نخبگان حوزه اجتماع و سياست را به خود اختصاص داده است. در همين پيرامون در نيمه قرن نوزدهم ميلادي، ديپلماتي فرانسوي به نام «آلکسي دوتوکويل» سفري چندماهه به آمريکا داشت؛ کشوري که در آن زمان فقط نيم قرن از پيدايش آن ميگذشت. در پايان آن سفر، «توکويل» مشاهده خود را در کتابي دو جلدي تحت عنوان «دموکراسي در آمريکا» به رشته تحرير در آورد؛ کتابي که بعدها به عنوان يکي از کتابهاي برجسته و پر نفوذ، هم براي شناخت دموکراسي و هم براي شناخت آمريکا توصيف شد. «توکويل» در اين کتاب سعي داشت تا براي هم قارهايها و هموطنان فرانسوي خود پنجرهاي بگشايد به روي جامعه و تجربه جديدي که در آمريکاي شمالي در حال پيدايش و رشد و نمو بود. لذا، در جاي جاي کتاب، به مقايسه ميان آمريکا و اروپا (و به طور خاص فرانسه) پرداخت؛ يکي از مشاهدههاي وي درباره چيزي بود که شايد بتوان آن را «حيات انجمني» نام گذاشت.
در سالهاي پاياني قرن بيستم «رابرت پاتنام»، استاد بنام دانشگاه هاروارد، کتابي منتشر کرد به نام «بولينگ تک نفره» که در آن با استفاده از دادههايي وسيع و متنوع نشان ميداد آن نشاط انجمني مورد اشاره «توکويل» (که پاتنام آن را سرمايه اجتماعي ناميد) از دهه 1960 به بعد در حال افول بوده است. «پاتنام» نشان ميدهد که جامعه آمريکا از حدود دهه 1960 به بعد دستکم در هشت مورد از شاخصهاي مربوط به سرمايه اجتماعي شاهد افولي مستمر بوده است، مثلاً در شرکت در انتخابات، خواندن روزنامه، اعتماد عمومي، مشارکت در فعاليتهاي داوطلبانه، عضويت در انجمنها، علاقه به دنبال کردن مسائل سياسي روز، رفتن به کليسا و باشگاههاي گوناگون.
اما چنانچه به ساختار اجتماعي-تاريخي جامعه ايران نگاهي بيندازيم مشاهده خواهيم نمود که عوامل چندي زمينهساز رشد و گسترش سرمايه اجتماعي بعد از انقلاب شدهاند که بدانها اشاره خواهيم نمود. در کنار تاثير خود پديده انقلاب بر انجمنها و گروههاي سياسي و حرفهاي و مانند آن، انقلاب ايران با سازوکاري ديگر بر افزايش سرمايه اجتماعي نيز اثر گذاشته است. در انقلاب ايران فاصله بين حکومت و جامعه کاهش يافت، اعتماد مردم به حکومت و به ديگر مردم زياد شد و به طور کلي همبستگي اجتماعي تقويت شد. عامل ديگري که ميتواند به افزايش سرمايه اجتماعي کمک کند وقوع حوادثي نظير جنگهاي ميهني است که به سبب آن افراد جامعه آمادگي بيشتري براي صرف نظر کردن از منافع فردي خود در راه آرمانهاي اجتماعي نشان ميدهند و سطح بالاتري از ايثارگري و از خودگذشتگي را در رفتار خود بروز ميدهند. پژوهشهاي بسيار ديگري نيز بر نقش موثر مذهب و نهادهاي مذهبي در تکوين و تقويت سرمايه اجتماعي تاکيد کردهاند.
در کنار عواملي که رشد سرمايه اجتماعي را تسهيل کردهاند بايد به عواملي هم که مانع رشد سرمايه اجتماعي ميشوند توجه داشت. يکي از اين عوامل سيطره «سياست بر شئون مختلف اجتماعي» است، به نحوي که از سادهترين امور زندگي تا پيچيدهترين آن تحت تاثير سياست و به عنوان امري سياسي تعبير و شناخته ميشوند.
سياسي شدن فزاينده زندگي موجب گسترش و شيوع منازعات و رقابتهاي سياسي به کل بدنه جامعه ميشود و اختلافات و دسته بندي را در عرصههاي ديگر زندگي دامن ميزند. نهادهايي مثل خانواده و دين که کارکردهاي مثبتشان به سبب اتکا به هنجارهاي اخلاقي از قبيل انصاف، ازخودگذشتگي و صداقت است؛ در حالي که منطق بنيادين سياست، رقابت براي کسب قدرت و منافع است. چيرگي منطق سياست بر اين نوع نهادها اثرات منفي بر هنجارهاي اخلاقي دارد.
از ديگر عوامل موثر بر ميزان سرمايه اجتماعي، مشکلات اقتصادي است. ارتباطات و مبادلات اجتماعي تا حدود زيادي متضمن مبادله منابع و امکانات اقتصادياند و هر عاملي که موجب کاهش اين منابع و امکانات براي افراد شود به طور مستقيم به کاهش سرمايه اجتماعي خواهد انجاميد. يکي ديگر از عواملي که بر ميزان سرمايه اجتماعي اثر منفي دارد، وجود احساس تبعيض و جداافتادگي در ميان بعضي از لايهها و گروههاي اجتماعي است. در جوامع داراي اقليتهاي قومي، گرايشهاي سياسي مخالف طرد شده و طبقات و اقشار فرودست اقتصادي، سطح سرمايه اجتماعي پايين است؛ به ويژه اگر در اين جوامع، سياستهاي رسمي در جهت ناديده انگاشتن، محروم کردن سيستماتيک اقليتها از حقوق و امتيازات اجتماعي اقتصادي باشد، ميزان بياعتمادي و احساس تبعيض زياد خواهد شد.
نتيجه آنکه با شناخت بهينه عوامل موثر بر فراز و فرود «سرمايه اجتماعي»، چشمانداز روشني پيش روي نظام حقوقي- سياسي قرار ميگيرد که بواسطه آن ميتواند در جهت شناخت اوضاع کنوني و تلاش در جهت بهبود سطح کيفي زندگي مردمان سرزمين اقدامات عملي موثر و قابل توجه اي را صورت دهد.
به همين منظور بهرهگيري از مطالعات گسترده و ميداني صورت گرفته توسط نخبگان علمي، دقيقا همان اقدام لازمي است که در بستر فرآيندي تاريخي و شناخت فرهنگ سياسي حاکم بر جامعه ايران ميبايست صورت پذيرد. از ديگر سو شناخت زمينههاي بحران پيرامون سرمايه اجتماعي در ايران از اهميت فزآيندهاي برخوردار است.