در طول تاریخ اسلام، ملل و نحلنویسان خوانشهای مختلفی از اسلام را شناساندهاند. از شریعتگرایان اشعری تا عقلگرایان معتزلی تا امیدواران مرجئه و عارفان و فقها و محدثان و مفسرانی که هر یک با عینک خویش به آیین اسلام نگریسته و از آن خوانشی نقلی، عقلی، کشفی یا تاریخی داشتهاند. برخی از این خوانشها مورد قبول حکومتهای شیعی یا سنی در ادوار تاریخ اسلام قرار گرفته و برخی دیگر مطرود بودند. مانند خوانشی از تشیّع که مورد قبول صفویان افتاد و تشیّع را در ایران، بعنوان دین رسمی اعلام کردند یا آنچه که عثمانیان از مذهب تسنن خواندند و آن را مذهب رسمی قلمداد کردند یا خوانش عرفانی از اسلام توسط سربداران در منطقه خراسان و سبزوار فعلی و... . این روند، یعنی اعلام رسمیت یک مذهب خاص ادامه داشت تا انقلاب اسلامی 1357 ایران شکل گرفت. در جریان نهضت یک تفکر جدید و خوانش نوینی از دینداری شکل گرفت. در ادوار قبل پادشاهان بنا بر علقههای شخصی، فرهنگ، نوع تعلیم و تربیت دینی یا تربیت خانوادگی براساس یک دین عمل نموده و آن را نیز مذهب رسمی اعلام مینمودند و در واقع از علمای دین برای مشروعیت حکومت خود تاییدیه میگرفتند؛ اما در جریان نهضت اسلامی ایران، یک عالم دینی در رأس نهضت قرار گرفت و مشروعیت حکومت را از منبع آسمان میبایست اخذ میکرد. نکته مهم این است که در مواجهه با پدیدههای اجتماعی، اندیشمندان به خصوص اندیشه وران دیندار به سنتی و سنتگرایان، و متجدد و تجددگرایان نیز تقسیم میشوند. جریاناتی که به عنوان نیروی محرکه انقلاب اسلامی 57 عمل مینمودند هم سنتی بودند و هم سنت گرا. و مشخصا تجدد و پویایی در فقه را نیز به فقه جواهری ارجاع داده و فقه جواهری را پویا میدانستند. حرکت نهضت و نگاه جدید انقلاب اسلامی به اسلام برگرفته از نظریه ولایت مطلقه فقیه بود که به «اسلام سیاسی» منتهی میگردید. در اسلام سیاسی، «قدرت» در کنار «فقه» دو مولفه اصلی قلمداد میشود. بنابراین دو ویژگی اساسی این قرائت اولا سنت و سنت گرایی فکری- دینی و ثانیا قدرت سیاسی است که به نهضت توان حرکت میدهد. در این قرائت از دین، فقه؛ تمامِ دین تلقی میشود؛ حال آنکه دین شامل اعتقادیات، اخلاقیات و عبادیات است و فقه صرفاً در بخشی از دستۀ اخیر قرار میگیرد. ضمن اینکه در این خوانش، علیالقاعده باید به قدرت سیاسی نیز اصالت بخشید تا بتواند مجری احکام فقه باشد؛ این در حالیست که قرآن کریم، با 6236 آیه، طبق نظر «ابن متوج بحرانی» در کتاب «النهاية فی تفسير خمسمأة آية» صرفا500آیه از قرآن کریم، آیات الاحکام است. به عبارت دیگر کمتر از 10درصد کلام خدا درباره احکام و مسائل فقهی است و الباقی قرآن درباره قصص انبیاء، اخلاق، معنویت، روابط فردی و اجتماعی و... است. بنابراین اسلام سیاسی، با خوانش فقهی و سنتی خود، که چاشنیای از عرفان شیعی را در بر دارد، در ایران بروز و ظهور کرده است. از آنجایی که دانش فقه، اعتباری و متضمن بایدها و نبایدها است؛ اگر به نیازهای اساسی و سوالات اساسی مردم توان پرداختن نداشته باشد، برانگیزاننده کنشها و واکنشها است.
اما ایرانیان در طول تاریخ یک مواجهه منحصر به فرد با اسلام داشته اند و آن مواجهه، پذیرش و سپس جذب کردن فرهنگی این آیین است. به عبارت دیگر ایرانیان در مواجهه با اسلام، آیینهای خود را با این دین آسمانی پیوند دادند و اندیشمندان و ادیبان و هنرمندان و فیلسوفان و عارفان و... آموزههای فرهنگی ایران را با آموزههای معنوی اسلام گره زدند. این خوانش از اسلام در ادوار مختلف ایران و اسلام، دستخوش تغییرات عمده نشده است برخلاف قرائتهای دیگرکه با رفت و آمدهای کلان سیاسی متحول شدهاند. در این میان هم اسلام کمک شایانی به نشر اندیشه ایرانی نموده و هم اندیشه ایرانی، توانسته است تکلفها و زمختیهای فکری منطقه شبه جزیره را که وارد این آیین حنیف شده بود؛ را بزداید. اسلامِ فرهنگیِ ایرانیان در هر حوزهای که وارد شده است چیزی بجز ادب و اخلاق و علم و عقل و هنر از خود به یادگار نگذاشته است و منشاء حرکتهای بزرگ تاریخی در حوزه هی مختلف علم و فرهنگ و معماری و عقلانیت شده است؛ تا جایی که اندیشمند بزرگی چونهانری کربن مجموعه چندی جلدی «اسلام ایرانی» را در این راستا تالیف نموده است و شهید استاد مطهری نیز در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» به این موارد اشارهای چند دارند. در اسلام فرهنگی معاصر با چهرههایی از روحانیت اصیل، عمیق، معنوی و مردمی مانند ملاعباس تربتی، شیخ محمودرضا امانی، امام موسی صدر، سیدمحمدحسین بهشتی و... چهرههای دیگری روبرو هستیم که به وظیفه اصلی روحانیت اصیل، یعنی تمحض در علم و پرورش اخلاقی خویش همت گماردهاند. ویژگیهای اسلام فرهنگی، خصایصی فردی و اجتماعی از جمله اخلاق مداری، علم محوری، عقل باوری و عقلانیت، نوگرایی، مردم گرایی، عدم اصالت قدرت و دعوت به انسان است. به این ترتیب باتوجه به مشکلات اخیر ایران، راهکار بنیادین؛ در برون رفت از اسلام سیاسی و توجه به اسلام فرهنگی در جغرافیای سیاسی- فرهنگی ایران است و آنچه امروزه در ایران معاصر میگذرد در واقع واکنش اسلام فرهنگی به مسائل موجود در ایران است.