این روزها پرتکرارترین کلمههایی که رئیس جمهور در هر محفلی و به هر مناسبتی استفاده میکند ترکیب قطار پیشرفت است. ایشان سخت معتقد است که در همه زمینهها کشور در مسیر پیشرفت است و قطار آن شتابان است و عدهای از سرعت این قطار تندرو هراسان شدهاند و هراسانی همانا و سنگ زدن به این قطار و کند کردن سرعتش و نهایتا متوقف کردن آن همانا!
البته این که آدمی خوشبین باشد و امیدوارانه به جنگ مصائب برود فی نفسه بد نیست اما اگر آن قدر دنیای خود را محدود کنیم و آن قدر همه چیز را گل و بلبل جلوه دهیم، به احتمال زیاد از آن ور بام میافتیم و حاضر به پذیرش هیچ واقعیتی نخواهیم بود زیرا دنیایی که در ذهن خود ساختهایم بسیار شیرینتر از دنیای واقعی است و به آنجا خواهیم رسید که خیال نخواهیم داشت از آن دنیای شیرین و رویایی خارج شده و قدم در وادی واقعیت بگذاریم.
از سر دلسوزی به رئیس محترم جمهور خواهیم گفت که قطار دولت شما در بعضی موارد آن قدر پُر شتاب شده، تا جایی که احتمال دارد در بعضی مسیرها به دلیل سرعت زیاد و البته کم مهارتی لکوموتیورانان کلا از ریل خارج شود. امیدوارم رئیس جمهوری خود شخصا در این چند مدت اخیر احوالی از قیمت ارز، طلا، مسکن، خودرو، اقلام خوراکی و... گرفته باشند (تاکید میکنم شخصا، چون بیم آن را دارم آمارها را از همان کسانی بگیرند که میگویند مثلا در فلان شهرستان هیچ بیکاری وجود ندارد!) و به فکر فرو رفته باشند که با این اوضاع و احوال، این قطار دولت سیزدهم مردم را سرانجام به چه ایستگاهی میرساند و در کدام ایستگاه پیاده خواهد کرد؟!
دلار در زمان نوشتن این سطور در حوالی 38 هزار تومان معامله میشود و اقتصاد ما هم نیاز به تعریف ندارد که چقدر وابسته به نرخ ارز است. قیمت سکه دارد به 20 میلیون تومان نزدیک میشود، قیمت هر متر مسکن در تهران به میانگین 50 میلیون نزدیک شده است و البته از آن سو وعدههای مسکنی دولت هم طبق گفته وزیر جدید در جلسه رای اعتماد در مجلس، سرابی بیش نیست. قیمت خودرو که هر روز رکوردهای عجیب و غریب به ثبت میرساند و حتی با این قیمتها باز هم خودروسازان ورشکسته راضی نیستند و همچنان قصد تازاندن دارند.
با همه این احوال و اوصاف، دولت سیاستهای جمعیتی را تشویق میکند و جوانان را به ازدواج ترغیب میکند اما با این وضعیت تشکیل خانواده جدید به کنار، بیم آن میرود که خانوادههای فعلی نیز کم بیاورند و دچار فروپاشی شوند. آمار مهاجرت هم که روند صعودی گرفته است و هر آن کس که توانی در رفتن میبیند، از ترس آینده ای مبهم، کوله بارش را جمع کرده و راهی دیار غربت میشود به امید آن که تکه نانی در آرامش و رفاه به دست بیاورد.
شاید بعضی از دولتیها و البته تندروها این موارد را سیاه نمایی بدانند اما اگر حتی یک روز بیواسطه در کف خیابان و بین مردم حضور یابند، خود به عمق ماجرا پی خواهند برد. گویند که پذیرفتن وجود مشکل خود بخش بزرگی برای رسیدن به راههای حل مشکل است. امید است دست اندرکاران امر چشم باز کنند و حقایق را ببینند و بر طبق حقایق چاره اندیشی کنند نه بر طبق رویاها.