سفر رئیسجمهور چین به کشور عربستان سعودی و انعقاد قراردادهای استراتژیک با این کشور و از سوی دیگر همراهی سیاسی پکن با ریاض در موضوعات منطقهای از جمله رفتار هستهای و منطقهای ایران در داخل کشورمان و نزد صاحبنظران بازتابهای بسیاری داشته است.
در این باره چند نکته گفتنی است:
قبل از پرداختن به محتوای سفر و نوع قراردادهای منعقد شده میان پکن و ریاض بار دیگر اصل نزدیکی عربستان و چین به یکدیگر این موضوع بدیهی را به ما و حاکمان ایران گوشزد میکند که منافع ملی و مردم است که باید حرف آخر را بزند و حتی چین کمونیست و عربستان اسلامی در مراودات دیپلماتیک خود پایبندی به ایدئولوژیها ندارند. این اصل بدیهی همچنان در ایران و در برهههای حساس موضوعی گنگ و مبهم است و تصمیم گیران مان چندان به اصل مذکور پایبندی ندارند.
نکته مهم دیگر رویکرد سیاسی پکن در این سفر است. اگر بیانیه مربوط به دو کشور در مورد شرایط منطقه را مطالعه کنید متوجه خواهید شد که اگر نام کشور چین را برداشته و به جای آن نام اسرائیل را بگذاریم چندان تفاوتی در متن بیانیه ایجاد نمیشد. چین همنوا با عربستان دو نکته را به تهران متذکر شده است: اول از اینکه از دخالت در کشورهای دیگر باید پرهیز کند و دوم هم اینکه در مورد موضوع هستهای چین و عربستان خواستار همکاری و تعامل تهران با نهادهای ناظر بینالمللی شدند. این نکته بدین معنی است که ایران در حال حاضر هم غرب را ندارد و هم شرق را!
علیاکبر ولایتی، همکاران و دوستاناش طرفدار و تئوریسین نزدیکی به شرق بودند و هستند و تصور مینمودند غرب در حال افول و شرق در حال صعود است فلذا باید به چین و روسیه نزدیک شویم. حال جالب است که تهران منزوی شده حتی نزد شرق در حال صعود هم جایگاهی ندارد. اگر این ادعا درست نبود محال ممکن بود سیاستمداران محافظهکار چینی با سعودیها در مورد عملکرد سیاسی تهران هم داستان شوند.
نگاهی به نوع قراردادهای منعقد شده میان سران چین و عربستان نیز گزاره بالا را تایید میکند. مقامات کشورمان مدعی بودند قراردادی 25 ساله با چین امضا کردهاند و علی لاریجانی مامور انعقاد و اجرای آن بوده است. گفته میشد این قرارداد استراتژیک است و باعث میشود روابط تجاری میان تهران و پکن نزدیکتر شود. حتی گفته میشد این قرارداد با واکنش بلوک غرب مواجه شده و به قول معروف چشم دیدن این قرارداد را ندارند. لیکن قراردادهایی که میان چین و عربستان منعقد شده از لحاظ اقتصادی بسیار مهم و در منطقه تاثیرگذار است. به عبارتی میتوان گفت قرارداد را ما امضا کردیم ولی سعودیها آن را اجرا نمودند!
موضوع مهم آخر تاکید براین نکته است که برخلاف نظر مسئولان ایرانی، عربستان سعودی دیگر گاو شیرده ایالات متحده نیست و حالا زمین بازی را خوب بلد است. این کشور از آنجا که دل خوشی از دموکراتهای آمریکایی ندارد چراغ سبز به چین نشان داده تا با یک تیر دو نشان بزند. نشان نخست که طبیعتا نفع تجاری با چین است و نشان دوم هم تحریک مثبت کاخ سفید است. کشوری که دیپلماسی بلد نباشد و دچار انجماد فکری و ایدئولوژیک باشد طبعا نمیتواند این چنین در شطرنج سیاسی منطقه مهره تکان دهد.
هرچند این سخن تکراری است ولی ما ناچاریم و محکومیم به اینکه در سیاست خارجی تغییر ریل دهیم. دیپلماسی دولت سیزدهم جوابگوی منافع ملی نیست.