یکی از مهمترین مسائلی که جوامع امروزی با آن مواجهاند، مقوله اعتماد عمومی است که ارزشمندترین مولفه سرمایه اجتماعی محسوب میشود. مراد از اعتماد عمومی رضایت حاصله جامعه از اجابت اعمال خواسته شده از حکمرانان است که در هر جامعهای میزان آن بسته به نوع حکومت حاکم و عملکردش متغیر است. اعتماد عمومی با یک کنش خاص و صرف حاصل نمیشود بلکه حاصل انباشت مجموعه سیاستگذاریها و نتایج آنها در زندگی اجتماعی است. اگر بخواهیم سیر تاریخیِ ارزشمندیِ اعتماد عمومی را بررسی کنیم پر واضح است که در حکومتهای استبدادی نمیتوان جایگاه ارزشمندی برای اعتماد عمومی متصور شد چرا که حاکم یا نخبگان سیاسی اساسا مشروعیت خود را از مردم نگرفتهاند بلکه برای آن منشا ماورایی قائلاند اما با گذشت زمان و نیل جوامع برای پایهریزی حکومتی که مبتنی بر اراده عمومی باشد و حاکمانِ واقعی خود مردم باشند، میتوان ادعا کرد مسئله اعتماد عمومی نیز جایگاه رفیع خود را پیدا میکند زیرا دیگر هیچ تضمینی برای ماندن هیچ حکومتی در مسند قدرت نیست. چرا که مردمی که حاکم را برگزیدهاند در صورت عدم رضایت، حاکم دیگری را بر سرکار میآورند و ملاک سنجش، رضایت عمومی است.
با عنایت به آنچه گفته شد اعتماد عمومی، آن حلقه اتصال بین جامعه و دولت، به راستی زخم عمیقی برداشته است و گزاف نگفتهایم اگر بگوییم این اعتماد در حال احتضار است و هر رویداد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی که باعث نارضایتی مردم میشود ضربات آخرین را بر پیکره این سرمایه گرانبها وارد میکند. زمانی که مردم از متولیان قدرت انتظار صداقت، راستگویی، عمل به خواست جامعه، انتشار شفاف و آزاد اطلاعات و ... دارند اما شاهد نتیجهای ضعیف یا حتی عکس آن میشوند، اعتماد عمومی دچار اضمحلال میشود. از سویی دیگر نقش فضای مجازی و تحولات دنیای رسانه را نباید به آسانی فراموش کرد چراکه فضای مجازی با سلب مرجعیت از تلویزیون، روزنامه و دیگر منابع خبری حکومتی، میدان داری پخش اطلاعات را به دست گرفته و این امر باعث کاهش قدرت مانوردهی حکومت در ذهنیت اجتماعی شده است. زمانی که بخشهایی از حکومت با بیاعتنایی به مسئله اعتماد عمومی و ارزش اخلاقیِ صداقت سعی میکنند تفسیر نادرستی از رویدادها ارائه کنند، تا به هر دلیلی درصدد توجیه اعمال خود برآیند، در واقع به قلب منشا قدرت خود یعنی جامعه شلیک میکنند. زمانی که میبینیم مردم نسبت به نتایج انتخابات مشکوکند یا اطلاع رسانی دولت را در مورد شیوع کرونا نمیپذیرند و یا زمانی که مسئولان چندروز علیرغم آگاهی از اصل قضیه، خبر سرنگونی اشتباهی هواپیما را انکار میکنند و با به سخره گرفتن اعتماد مردم، از گفتن حقیقتِ موضوع طفره میروند، و فرصت انتشار صحیح اطلاعات را به دیگر رسانههای غیرحکومتی میدهند، انتظار همراهی مردم با حکومت در مسائل مختلف نیز بس بیهوده مینماید. در مورد اتفاقات اخیر نیز مسئله اعتماد عمومی نقش محوری را در جهت گیری رفتار مردم ایفا میکند چرا که مردم به روایت و تفسیر حکومت با دیده شک مینگرند و معتقدند آنچه گفته میشود حقیقتِ ماجرا نیست یا حداقل، همه حقیقت نیست. بدین جهت است که نگارنده معتقد است اگرچه مسئله گشت ارشاد در پسِ آرمان خواهی نسل جدید خود حائز اهمیت است، اما این مسئله اعتماد عمومی است که انباشت تردیدهای متعدد درباره روایتهای حکومتی، اکنون رهبری اعتراضات را بدست گرفته است و خشم انباشت شده خود را فریاد میزند. طرفه آنکه از طرف مقابل نیز اصرار بر صحت ادعای خود توسط حکومت باعث گسترش این خشم انباشت شده میشود و عدم عقب نشینی حکومت از ادعاهای خود و از سوی دیگر خونهای ریخته شده، دوئل خشم را شدت میبخشد که باعث میشود نه تنها شاهد کاهش اعتراضات نباشیم، بلکه حتی شاهد پیوستن اقشار جدیدی با شئون اجتماعی متفاوت به اعتراضات میشویم که قبلا اگر چه با سیستم همراه نبودند، حداقل با سیاستهای آن نیز ستیز نمیکردند.
نتیجه آنکه، به خطا رفتهایم اگر هچنان بیاندیشم که اعتراضات مهرماه۱۴۰۱، حاصل اتفاقات مهرماه است. اگر چه به هیچ عنوان، منکر افزایش یا کاهش تاثیر سیاستها و گفتار نخبگان سیاسی در مورد اتفاقات مهرماه نیستیم بلکه مراد آن است که، این خشمِ گسترده حاصل انباشت چندین سال بی اعتمادی به رفتار و گفتار مسئولان است که با یک رویداد خاص، خشم خود را به صورت علنی فریاد میزند و نتیجه، آن چیزی میشود که اکنون میبینیم.