این قلم زدنهای امثال نگارنده، نه از پی اخذ مواجب است و نه نام برآوردن که: «دارها برچیده،خونها شستهاند» بلکه از سر خیرخواهی است در باور آن که هیچ بیگانهای نه از غرب و نه از شرق، در پی خیر ما نیست و منافع خود را در این آشفته بازار جستوجو میکند و آنان که از سفرهاش میخورند هم به پر کردن جیب خود و آنها میاندیشند، پس به جد بر آن باوریم که باید مشکل خود را در چارچوب جغرافیایی کشور با همه تنوعها و تکثرهای قومی و عقیدتی، مدبرانه، خیرخواهانه و آیندهنگرانه حل و فصل کنیم و از لجاجت و عناد به وفاق و وحدت بیندیشیم. پس امیدواریم که هر دو طرف، نظر خیرخواهانه خود را از دیگری دریغ نکنند.
درمورد ناآرامیهای اخیر که در نوع خود نه به ۷۸ میماند و نه به ۸۸ و ۹۶ و ۹۸، نسلی فراهم آمده است بهشدت آرمانگرا، مُصر و پیگیر که با هیچ مانعی برنمیگردد ولو اینکه سنگرش متفاوت باشد. این نسل که باید او را در دانشگاهها و مدارس، تبیین و تفسیر کرد بههیچوجه نه با آمریکا وفاق دارد و نه هویتّش با روسیه و چین و انگلیس همخوانی. و مهمتر اینکه چنانچه رویشی شود با جوشش خود بسیاری از اجتماعات و نفوس برونمرزی را هم تحت تاثیر قرار میدهد و به جنبش درخواهد آورد. چراکه بهشدت در پی هویت و حقوق نظاممند خود میگردد. غافل نشویم که این نداها را حتی از دل دبستانها میتوان شنید. مدارس متوسطه و دانشگاهها که جای خود دارد. این نسل و این هویت خواه اگر نسل پیش از خود که وابسته به آنهاست و رگ و پوستش از آنان، اگر به راه خود نیاورد، متأثّر از ایشان نخواهد بود. این یک واقعیت جامعهشناسانه و انسانمدارانه است. بههمین دلیل است که در طبقات مختلف اجتماعی نفوذ و تسرّی پیدا کرده است. چنانچه گوش بخوابانید این نداها و صداها را بهوضوح میشنوید. ماهیت این ناآرامیها،نه جناحی است، نه حزبی، نه غربی، نه شرقی، نه عقیدتی و نه راکد، بلکه تا به ساحل مقصود و اقناع نرسد باز نمیایستد. و هرگز هم گوشش بدهکار پیشنهاد گفتوگوی مصطلح و تحلیلهایی از قبیل باهنر و قالیباف و امثال آنها نیست و عجیب اینکه با حکومت همکاری ندارد و چنانکه در هفتههای متوالی تجربه شده، پیه هر خشونتی را هم بر تن خود مالیده است و حیرتآور اینکه هرگز به تجزیه ایران فکر نمیکند.
از طرفی، هرچند هم که خواهان آن نباشیم و با تفکر سنتی و جایگیر ما نخواند، شعارهایش متوجه حاکمیت است. اینجاست که حاکمیت هر تصمیمی بگیرد سرنوشتساز است. با توجه به اینکه، بازدارندگی با هر نوعی که اعمال شده پاسخ نداده است؛ چون کسی که خون دید از هرطرف که باشد، دیگر دیدن خون او را نمیترساند و امری عادی میشود، بزرگترین خطر، وقوع چنین حالی است که اگر ادامه یابد بازهم دیوار بیاعتمادی ارتفاع میگیرد و پهنادارتر میشود. و البته همه هنر هم این است که نباید اجازه داد این فضا و حادثه عظیم، بیپرواتر و خشنتر و بیگانهوارتر شود آن هم بین دو برادر، دو دوست و دو همخونی که در «سرا و ضرا» در کنار هم بودهاند نه در مقابل هم و این درصورتی است که هر چه از این قضایا بگذرد از نیروهای یک طرف ریزش و از آن جانب رویش خواهد داشت. پس به فردای تنهایی که هیچکس را در پشت سر نبینیم باید فکر کرد.
حقیقت آن که از نگاه استادان علوم سیاسی دانشگاهها «نظام حکمرانی در اثر ازکارافتادگی گردش نخبگان، کندی چرخه نوسازی سیاستها و توقّف تدریجی چرخه جوانسازی سیاستگذاران و کارگزاران، دچار خستگی شده است و بیشتر سلبی و کاهشی عمل میکند تا ایجابی و افزایشی و تقریباً سر هر مسئله خرد یا کلان، انسجام درونی خود را از دست میدهد و گسسته میشود و درنتیجه نمیتواند بر سر هر تصمیم مناسبی به اجماع برسد... در چنین شرایطی ما با وارونگی مفهوم امنیّت روبرو هستیم، زیرا امنیّت در خدمت توسعه نیست بلکه برعکس، توسعه در خدمت امنیّت است...»
با تامّل در موارد نقل شده در اینجا پیشنهاد میشود که حاکمیت جهت برون رفت از معضل، ضمن به رسمیت شناختن جنبشی که اهل آن را فرزندان خود میداند و چنین هم هست، با جابجایی مشاوران خود و نشست صریح و بدون مانع و رادعی با جامعهشناسان، اقتصاددانان زبده و استادان علوم سیاسی و روابط بینالملل از هر طیف و جناحی که باشند به نتیجهای برسند که مرضی حقتعالی و مصالح ملی و منافع عمومی کشور باشد و تاکید میشود که وقت، بسیار تنگ است، هرچه زودتر بهتر و آسیب و هزینه، کمتر.