سیل پدیدهای طبیعی در علم زمینشناسی است که میتواند آثار مخرب یا مفید و همچنین ماندگاری به جا بگذارد که تغییرات اکوسیستم و دخالتهای انسانی (مثبت و منفی) این آثار را تشدید کرده است؛ اصلیترین دلیل ایجاد سیل ریزش باران بیش از حد در یک مدت بسیار کوتاه است که پتانسیل خطر را به شدت بالا میبرد و در اصطلاح به آن تند سیل میگویند.
متاسفانه در روزهای اخیر سیل در استهبان فارس چندین تن از هموطنان عزیزمان را به کام مرگ کشید و خسارات مادی بسیاری را به جا گذاشت.
اما خطر سیل در جوامع انسانی زمانی تقویت میشود که به چند نکته اساسی بیتوجهی شود:
1 - تند سیل که عموما تلفاتش از سیلاب رودخانههای بزرگ بیشتر است با از بین رفتن خاصیت اسفنجی طبیعی زمین و فقر گیاهان منطقه که ماحصل بهرهبرداری بیرویه از آبهای زیرزمینی و چرای بیش از حد دام، فرسایش خاک در اثر کشاورزی غیر اصولی در زمینهای منابع طبیعی است ابعاد فاجعه را بیشتر میکند.
2– عدم پهنهبندی خطر سیلاب و بیتوجهی نهادهای مربوطه به فعال کردن هشدارباشهای محلی برای جلوگیری از تجمع مردم و گردشگران در مسیلها و اطراف رودخانههای فصلی و همچنین عدم آموزش صحیح برای نجات جان خود در صورت مشاهده علایم اولیه سیلاب میتوانند خطر را به مراتب جدیتر کنند.
اما همواره در تحلیل این خبرهای تلخ یک نکته به چشم میخورد و آن این است که این سیلابها به جای آثار زیان بار پتانسیل این را دارند که تبدیل به نعمتی برای نجات تالابهای بیجان، حفظ آب برای استفاده تدریجی در اراضی کشاورزی و... باشند اما متاسفانه علم بومشناسی و حفاظت سنتی از آب در رشد و توسعه علم عمران کمترین جایی ندارد. کارشناسان توسعه و ساخت به جای شناخت بستر سرزمین و توجه به اقلیم محل که باید پذیرای سازههای شهری باشد از یک الگوی از قبل تعیین شده برای توسعه در همه اقلیمهای بسیار متفاوت ایران استفاده میکنند و در این بین سازمانهای منابع طبیعی و سامانههایی که باید هشدار باشهای محلی را فعال کنند نیز دچار کم کاری هستند.
ایران ماهیت سیل خیزی دارد و آبراههای ساخته شده در زیر بنای باستانی و عظیم تخت جمشید گواه این موضوع است که معماران هخامنشی به این امر کاملا واقف و آمایش مکانی که در آن این بنای عظیم قرار بود ساخته شود را در نظر گرفته بودند؛ کاری که ما در 2500 سال بعد و با امکانات فراوان نمیتوانیم آن را انجام دهیم! این آبراهها قبل از ساخت بناهای اصلی و زیر سازهها ساخته شدند تا در مواقع سیلاب به نحو بسیار عالی آب را جمعآوری کرده و با توجه به حالت جوی فارس که عموما کم بارش و خشک است در مواقع کم آبی از آب سیلاب بهره کافی برده شود. همچنین الگوبرداری از سازههای آبی شوشتر که شامل یک سیستم واحد هیدرولیکی با کانالهای دست کند و تونلهای بزرگ برای هدایت و جمعآوری آب است؛ با امکانات کنونی معماری که فقط صرف ساخت سدهای غولپیکر بدون توجه به آمایش سرزمین میشود میتواند جلوی هدر رفت آب و آسیبهای سیلابی را بگیرد.
چرا به جای بهرهگیری از سیلاب (که اصولا جزء ماهیت و خصیصههای اکولوژیکی کشور گرم و نیمهخشک ماست) برای جمعآوری آب چارهای اندیشیده نمیشود؟ چرا با فرسایش خاک مبارزه نمیشود؟ چرا کاربری اراضی رعایت نمیشود؟ پاسخ این سوالات در عدم برنامهریزی کلان منابع طبیعی نهفته است.
تالابها و دریاچههای کشورمان در حال جان دادن و از بین رفتن هستند و این یعنی در آیندهای نه چندان دور معضل ریزگردها و آلودگی هوا خیلی از استانهای کشور را که زمانی جزء آبادانیهای ایران بودند خالی از سکنه خواهد کرد. اما به جای طرحهای خطرناک انتقال آب این سیلابها میتوانند با هدایت صحیح تبدیل به نعمتی برای این تالابها بشوند.
اگر نمیخواهیم دچار تشدید، تغییر و نوسانات اقلیمی شدید بشویم چارهای نداریم جز اینکه به دانش بومشناسی احترام بگذاریم و با تلفیق آبخیزداری سنتی (که مبتنی بر نیازها و مسایل روز بود) و آبخیزداری مدرن به برنامهای واحد و کامل برای حفاظت از بوم سازگان کشور برسیم.