چهاردهم اسفندماه، سالروز درگذشت دکتر مصدق است. اواخر آبانماه۳۲ بعد از حدود ۳ ماه که از کودتا می گذشت و شاه، درباریان و دولت دست نشانده زاهدی خود را مسلط بر اوضاع میدیدند، در سالن آیینه مرکز نظامی سلطنت اباد، دادگاه تجدید نظربزرگ مرد تاریخ معاصر ایران تشکیل شد. شادروان محمد مصدق با لباده خاکستری تیره در حالیکه دو افسر زیر بازوی او را گرفته بودند با عصای همیشگی و با متانت کامل وارد سالن شد و همه به احترام او بر خلاف نظر دادگاه برخاستند. او را به دادگاه سازمان یافته ای آوردند تا پاسخگوی سیاستی باشد که خواب را بر بزرگترین امپراطوری جهان و ارتجاع داخلی حرام کرده بود. روی نیمکت متهمان و بین دو وکیل نظامی نشست و در موقع دفاع تحت عنوان فقط یک گناه که زینت بخش روی جلد بسیاری کتابها و رساله ها شد، چنین آغاز سخن کرد: «من خود میدانم در میان گناهان زیادی که به من نسبت داده اند یک گناه بیشتر ندارم و آن این است که «تسلیم تمایلات خارجیان نشده و دست آنان را از ثروت ملی کشورم کو تاه کردم و در تمام مدت زمامداری خود، از لحا ظ سیاست داخلی و خارجی فقط یک علاقه داشتم و آن این بود که ملت ایران بر مقدرات خود مسلط شود و هیچ عاملی جز اراده ملت در تعیین سرنوشت مملکت دخالت نکند… محاکمه من به گناه مبارزه با دشمن ایران و بدست عمال بیگانه است… من هر چه کرده ام بر اساس ایمان و عقیده ای بود که به آزادی و استقلال مملکت داشته ام وحکم محکومیتی که این دادگاه صادر کند افتخاری است برای من و ماندگار در تاریخ این سرزمین کهن …»
بعد از این سخنان و به دلیل خستگی ناشی از بازداشت و کهولت از دادگاه خواست که نشسته ادامه سخن بدهد که با این پیشنهاد با «همه اکراه و مخالفتی که بر اساس دستورات دشمنان پیشرفت و آسایش ملتمان بر فکر و روان مدیریت بیدادگاه حاکم بود» اما بالاجبار موافقت شد. هرچند موقع صحبت از ایران و استقلال کشور گویی توانی دو باره، فارغ از همه نا ملایمات وارده، می گرفت و قامت می افراشت و با لحنی نیرومند و پرخاش گونه به دادستان حمله و از هر فرصتی برای تحقیردست نشاندگان بیدادگاه استفاده میکرد.
روش مصدق، گردانندگان جلسه را به ستوه آورده بود. او تهدید میکرد اگر به خواسته ا ش که طرح برنامه ها و اهداف او در تشکیل دولت بود تن ندهند ادامه سخن نخواهد داد و از خود دفاع نخواهد کرد. در هر فرصتی دادگاه فرمایشی را به سخره میگرفت و به صلاحیت آن اعتراض میکرد و با هشیاری آنچه در مسیر منافع ملی، احقاق حقوق جامعه و از همه مهمتر خلع ید از دول خارجی انجام داده بود فراتر از حد تصور آن هم در آن شرایط، مورد تفسیر و تاکید قرار میداد. وی به چگونگی عملکرد آنانی پرداخت که برکناری دولت ملی و مردمی او را از طریق سوء استفاده از گروههای فرصت طلب، نیازمند و بی خبران از نحوه نفوذ ایادی بیگانه و … با کمک عوام فریبان (که در فرصت کوتاه زمامداری امکان آگاهی آنان میسر نبود) سامان داده بودند. چون دادگاه علنی و مورد توجه وسایل ارتباط جمعی دنیا بود و در سطحی گسترده بازتاب داشت، مصدق به برنامه های خود یعنی آزادی انتخابات و ممانعت از هرگونه دخالت تحت هر عنوان بعد از ملی شدن نفت اشاره کرد که از مشکلات جوامع در حال توسعه و به لفظ آن روز عقب مانده بود.
در ارتباط با ماجرای حرکت بدون نتیجه و شکست خورده ۲۵ مرداد که در ۲۸ مرداد منجر به ادامه سلطه بر کشورمان شد، دکتر مصدق گفت: سرهنگ نصیری بفرمان و حمایت دول خارجی وایادی انان، درباریان و انانکه موافق وابسته نبودن کشور به بیگانگان، انجام اصلاحات، تجدید نظر در قانون انتخابات و به تبع آن استقلال کشور و احیاء حقوق جامعه نبودند، با ۴ زره پوش و نیروی همراه به طرف دفتر نخست وزیری در خیابان کاخ آمدند، اما چون نتوانست برنامه های اربابانش را اجراء و در نهایت مرا دستگیر کند با احساس درماندگی و نگرانی از شرایط آن روز « دمش را روی کولش گذاشت و رفت …». این سخن با اعتراض شدید رییس دادگاه مواجه شد و آن را توهین به امیر ارتش و صاحب منصب و ارشد خود عنوان کرد و از به اصطلاح متهم خواست تا حرفش را پس بگیرد وگرنه مانع ادامه سخنان دکتر خواهد شد. مصدق که میخواست دادگاه علنی و ادامه داشته باشد تا بتواند از فر صت موجود به خوبی استفاده کند و نظرش را به گوش ملت در آن شرایط و وضعیت برساند، با مشاهده سماجت رییس دادگاه در همان رابطه گفت: خیلی خوب دمش را روی کولش نگذاشت و همین جوری رفت! که سالن بی اختیار به خنده افتاد. در واقع مصدق با گفتار دو پهلوی خود حرف خود را پس نگرفت و رییس دادگاه فرمایشی به ناچار به روی خود نیاورد.
در بعضی نوشته ها آمده است که مصدق در پاسخ اعتراض گفته اطاعت میشود در حالیکه حقیقت گفتار طنز گونه ای بوده که حاضرین در دادگاه را به خنده واداشت. احتمالا این لغزش هنگام ثبت صورت جلسات رخ داده و سرهنگ بزرگمهر که تدوین کننده دفاعیات ایشان بود مطلب را بصورت تحریف شده نقل کرده است. دیدگاهها و عملکرد چهره ماندگار تاریخ معاصر که با اعتقاد راستین به منافع ملی با ملی کردن صنعت نفت، پیشگام استقلال طلبی و طرد استثمار و استعمار در جهان شد و برنامه هایش در مملکت داری که جلوتر از زمان بود الگوی سیاستمداران مردمی کشورها قرار داشت. جمال عبدالناصر رهبر فقید مصر ملی کردن کانال سوئز رابر اساس ایده های مصدق بدفعات در سخنرانی های خود عنوان کرده و او را معلم صادق خود میدانست.
همت مصدق الگوی استقلال خواهی و به نوعی بنیان گذاری کشورهای غیر متعهد بود. بقول چرچیل او تنها فردی بود که با کله طاس و نوک قلم توانست استعمار انگلستان را به زانو در بیاورد و ضرورت ملی شدن صنایع کشورهای در حال توسعه را مطرح سازد. وجود مصدق برای مردم ایران یک معنی بیشتر نداشت و آن برگرداندن حق حاکمیت ملی به آنان بود.
مصدق زمانی حرف از ملی کردن صنعت نفت و در نتیجه استقلال کشور، آزادی واقعی انتخابات و احترام به رای و نظر مردم زد و در برابر استعمار ایستاد که امید و اعتماد بنفس به مدت ۲ قرن در ایران گم شده بود. مردم خواهی و قانونمداری او با همه ممانعت و مخالفت ها، کماکان زنده است و رهروان او با همه موانع و هزینه ها، پیرو راستین منش و روش ازادانه و مترقی او مانده اند و در تحقق آن ایده ها و برنامه ها کوشا و مصمم هستند.
ضیاء مصباح