در شرایط فعلی جهانی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی که بسیار سخن از تغییر مطرح میکنند و انتظار در تغییر فضاهای تعاملی میان ایران و غرب را جست و جو میکنند، این یادداشت، علل ثبات در سیاست خارجی ایران را بیان میکند.
چرا سیاست خارجی ایران تغییر ناپذیر است؟
محمد امین سرابی*
25 مهر 1400 ساعت 21:46
در شرایط فعلی جهانی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی که بسیار سخن از تغییر مطرح میکنند و انتظار در تغییر فضاهای تعاملی میان ایران و غرب را جست و جو میکنند، این یادداشت، علل ثبات در سیاست خارجی ایران را بیان میکند.
در شرایط فعلی جهانی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی که بسیار سخن از تغییر مطرح میکنند و انتظار در تغییر فضاهای تعاملی میان ایران و غرب را جست و جو میکنند، این یادداشت، علل ثبات در سیاست خارجی ایران را بیان میکند:
1-سیاست خارجی ایران به نظام اقتصادی و روابط خارجی اقتصادی ایران متصل نیست.
در عصر جهانی شدن و ارتباطات تنگاتنگ میان کشورها، ملاحظات اقتصادی، مالی و بازرگانی و به ویژه فناوری در بسیاری از سیاستگذاری ها موثر است. از ابتدای انقلاب اسلامی، اقتصاد و سیاست خارجی ایران به طرف جهان سوم، کشورهای در حال توسعه و فاصله گرفتن از کشورهای غربی و نگاهی بومی و داخلی به اقتصاد ملی متمایل گردید. پس از جنگ تحمیلی روابط خارجی تجاری و اقتصادی به کشورهای اروپایی و ژاپن و بعضا چین تغییر جهت داد. با توجه به وابستگی اقتصادی ایران به نفت و محدود شدن روابط خارجی اقتصادی به خرید کالا و خدمات، اقتصاد ایران بین المللی نیست. یعنی به میزانی که اقتصاد کره جنوبی، چین، سنگاپور، مالزی، برزیل و ترکیه طی بیش از ۲۰ سال اخیر بین المللی شده اند و برای صدور کالا و خدمات به بازار های جهانی قفل شده اند، اقتصاد ایران به شدت داخلی است. صادرات ایران و کره جنوبی در سال ۱۳۹۰ به ترتیب حدود ۲۵ و ۸۰۰ میلیارد دلار بود. طبیعی است که کره جنوبی به شدت به وضعیت جهانی وابسته است و اجبار دارد که سیاست خارجی و اقتصاد ملی خود را با یکدیگر هماهنگ کند. در مقابل، سیاست خارجی جمهوری اسلامی که بر اصول غرب ستیزی، حمایت از نهضت ها و حفظ فاصله استراتژیک با قدرت های بزرگ پایه ریزی شده است خیلی نیازی به تغییر ندارد. اقتصاد و سیاست خارجی جمهوری اسلامی در دو ریل متفاوت در حرکت هستند. اگر ایران نفت و گاز نداشت مانند ترکیه و مالزی مجبور میشد به تولید کالا و خدمات بپردازد و وارد بازار های بین المللی و مصرفی شده و با عناصر قدرت هماهنگ شود. در واقع منابع نفت و گاز باعث شده تا ایران بتواند در حوزه سیاست خارجی آنچه اعتقاد دارد را حفظ کند، چراکه حفظ اصول با امکانات میسر میشود. داشتن ثروت چه از طریق تولید مانند چین چه از طریق منابع زیرزمینی مانند ایران، سیاست خارجی ترجیحی را آسان میکند.
۲_ماهیت قدرت در جمهوری اسلامی عقیدتی است و در نتیجه سیاست خارجی نیز عقیدتی است.
انگلستان علی رغم اختلافاتی که با جهان اسلام دارد بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار از سرمایه بانک های اسلامی را به خود جذب کرده است ، وزارت خارجه انگلستان در اکثر کشور های اسلامی به دنبال جذب سرمایه خارجی است و شرایط را تسهیل میکند. در کشور های توسعه نیافته مانند ایران ماهیت و قدرت مبتنی بر نیاز ها و خواسته های فرد است. در سودان دادوری فرد شرط است اما در آلمان قضاوت خانم مرکل باید در راستای قواعد سیستم و به ویژه حزب حاکم باشد.
در نظام جمهوری اسلامی ، ماهیت قدرت بر اساس عقیده و ریشه در تاریخ انقلاب اسلامی دارد. زیر نفوذ قدرت های بزرک نرفتن یک اصل است. عموم این گرایش ها در سیاست خارجی ایران آشکار است و علی رغم تغییر دولت ها هم چنان پایدار مانده است. اگر جمهوری اسلامی در مواضع خود تغییر ایجاد کند دیگر جمهوری اسلامی نیست بلکه سیستمی دیگر خواهد شد. آنچه جمهوری اسلامی را از دیگر کشور های منطقه جدا میکند ماهیت عقیدتی سیاست خارجی آن است ، هر چند که این گونه سیاست خارجی ابزار اقتصاد خارجی را محدود کرده و روابط خارجی ایران با بسیاری از کشور ها در سطح نگرانیهای امنیتی حفظ کرده است. ماهیت قدرت در جمهوری اسلامی بر پایه منافع سرمایه داری و دفاع از تولید ثروت ملی و یا توسعه بازرگانی و فناوری نیست ، بلکه مبتنی بر اصول عقیدتی است . به این دلیل ویژگی های مهم جمهوری اسلامی در سیاست خارجی قابل تغییر نیستند.
۳_مانند بسیاری از کشورها حفظ حاکمیت موجود در جمهوری اسلامی با حفظ سیاست خارجی موجود آن ارتباط مستقیمی دارد.
در اتحاد جماهیر شوروی که ۷۰ سال عمر داشت ، یک فرد معتقد به سرمایه داری پیدا نمیشد ، ممکن بود در ذهن و افکار خود به سرمایه داری باور داشته باشد اما اگر به صورت علنی اعتقاد میداشت نمیتوانست پست یا مقامی را به دست آورد. در کل حکومت امریکا هم شاید نتوان یک نفر سوسیالیست مانند آنچه که در فرانسه یا ایتالیا است پیدا کرد.
حاکمیت در نظام جمهوری اسلامی نیز ، پندارها ، باورها و گرایش هایی آمیخته شده است. هر شخصی که مقام و مسئولیتی دارد باید به مهم وفادار باشد. گرایش فعلی که برخاسته از اصول انقلاب اسلامی است افراد و وفاداران خاص خود را دارد. مثلا جمهوری اسلامی نمیتواند با امریکا عادی سازی روابط داشته باشد چون یکی از مهمترین شرایط آن تغییرات اساسی در حاکمیت جمهوری اسلامی نسبت به اسراییل است و انگاره چنین تغییری در دستگاه های اطلاعاتی ، امنیتی و نظامی در حد محال است.
هیچ ریس جمهوری و دولتی در امریکا نمیتواند بدون تغییر موضع جمهوری اسلامی نسبت به اسراییل در عادی سازی روابط ایران و امریکا دستاوردی کسب کند. در سیستم امریکا ، یهود و اسراییل و دفاع از آن ها جز لاینفک اصول حاکمیتی است و در جمهوری اسلامی ، دفاع از فلسطین و ضدیت با اسراییل اصول حاکمیتی است.
۴_ مشروعیت و امنیت ملی در نظام جمهوری اسلامی به اصول فعلی سیاست خارجی کشور گره خورده است.
هر حکومتی مبانی مشروعیتی خود را از اصولی خاص تببین میکند. همانطور که آلمان یک سیستم است ، جمهوری اسلامی نیز یک سیستم است و ابعاد سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی و امنیتی آن اجزا یک مجموعه هستند. هر کشوری دوست و دشمن خود را بر اساس اصول خود تعریف میکند. مثلا تایوان برای چین ، اخوان المسلمین برای مصر ، چچن برای روسیه ، امریکا و اسراییل برای جمهوری اسلامی ایران ، ایران و عراق و کره شمالی و افغانستان برای امریکا همگی جز مسایل حساس و امنیتی هستند. فرانسه کشور دیگری را به عنوان دشمن تعریف نمیکند بلکه تروریسم ، محیط زیست ، اوزون ، مهاجرت بیکاری و بهداشت مسایل آن هستند. کشوری که هویت اسلامی دارد نمیتواند با جهان سرمایهداری و فرهنگ لیبرال اختلاط کندو اتحادیه تشکیل دهد. اسلام و لیبرالیسم از دو منشا مختلف به وجود آمده اند و تفاوت های اساسی با یکدیگر دارند. از این رو اختلافات و تناقضات جمهوری اسلامی با اسراییل و امریکا طبیعی است.
آنچه جمهوری اسلامی را از دیگران در خاورمیانه متمایز میکند اصول سیاست خارجی و نظم متفاوت داخلی از دیگران است. در همین راستا، فاصله از غرب ، قدرتهای بزرگ ، امریکا و دشمنی با اسراییل نشات گرفته از هویت دینی جمهوری اسلامی است.
*عضو شورای مرکزی سازمان جوانان و دانشجویان حزب مردم سالاری
کد مطلب: 156875