«اصول گرایی» و «اصلاح طلبی» دو واژه رایج در ادبیات سیاسی کشورمان میباشد که در گذشته با عناوین راست و چپ شناخته میشدند. بعد از انقلاب اسلامی چهار نوع گفتمان سازندگی، اصلاح طلبی، اصولگرایی و اعتدالگرایی قوه اجرایی کشور را بدست گرفتند. در این بین اختلاف نظر همواره بین دو جریان اصولگرا و اصلاح طلب بوده است. این اختلاف بیشتر از زمان هفتمین انتخابات ریاست جمهوری که با پیروزی اصلاح طلبان همراه بود به اوج خود رسید و تا ششمین دوره مجلس شورای اسلامی و اولین دوره انتخابات شورای شهر نیز تداوم داشت. جبهه اصولگرا حضور فراگیر اصلاح طلبان را غیر قابل تحمل دانست تا جائیکه برخی از افراد بخاطر تأئید صلاحیت اصلاح طلبان در انتخابات گوناگون، از خداوند طلب بخشش کرده بودند. بعد از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، اکثر اصولگرایان معتقد بودند که پرونده اصلاحات و اصلاحطلبی بسته شده است. همانگونه که بعد از انتخابات سیزدهمین دوره ریاست جمهوری دیگر بار مطرح کردند.
سوالی که میتوان مطرح کرد این است که چرا در جامعهای که شعار اتحاد و همدلی سر داده میشود و نیاز مبرم به همگرایی میباشد، برخی از اصولگرایان در شرایط حساس و بحرانی در مقابل اصلاحطلبان موضع گیری شدید کرده و حتی در مواقعی خواستار طرد آنها از جریانات سیاسی کشور میباشند؟
به نظر می رسد یکی از دلایلی که موجب مرزبندی دو طیف موصوف میشود در تعاریف و معانی سکولار آن میباشد. چرا که اصولگرایی در گفتمان سکولار غرب همان «بنیادگرایی» است، که در درون خود بازگشت به سنت، تحجّر، جزم گرایی و کهنه گرایی را دارد و «اصلاح طلبی» یادآور حرکت رفرمیستی و نـهضت رفرماسیون یا اصلاح دینی در اروپای رنسانس است. همین امر باعث گردیده که اصولگرایان، در مواقع حساس جامعه با اصلاحطلبان زاویه پیدا کرده و در مقابل آنها موضع گیری کنند. نا گفته نماند که ریشه این سوء تعابیر را باید در خلاء مفهوم سازی در ادبیات سیاسی جست و جو کرد.
در جامعه و نظام سیاسی ما که همواره اصول دینی در همه عرصهها از زندگی مردم تا حکومت سایه افکنده، تمام رفتارهای شخصی مردم و نحوه اداره جامعه بر مبنای اصول دینی میباشد. از این لحاظ حتی اصلاحات و اصلاح طلبی را میتوان در قالب این حوزه بررسی کرد. خداوند متعال در قرآن کریم همواره واژه «اصلاح» را در مقابل کلمه «فساد» آورده است به عنوان نمونه سوره الشعراء آیه 152 ، سوره البقرة آیه 220 و سوره ص آية 28. به عبارتی میتوان بیان کرد در هر جایی که فسادی به هر نحوی از انحاء صورت میگیرد خداوند به بندگانش دستور به اصلاح آن امور را میدهد. پیامبر اسلام نیز در طول 23 سال مجاهدت توانسته بود اصلاحات عمیقی را در جامعه عرب بوجود بیاورد. از جمله این اصلاحات میتوان به آزادی اجتماعی، از بین بردن اخلاق جاهلی، اجرای مساوات و عدالت در قالب آزادی بردهها، مخالفت با زنده به گور کردن دختران، برقراری ارتباط نزدیک بین انصار و مهاجرین را نام برد. حتی از رسول خدا(ص) نیز بیان شده است که :اَصلَحُ النّاس، اَصلَحُهم لِلنّاس؛ صالح ترین انسان ها، اصلاح طلب ترین آنهاست .
امامان معصوم نیز در طول 250 سال، هر کدام به نحوی به صلاح و فساد امور و نیازهای فکری آن جامعه فعالیتهای خود را سامان میدادند. اختلاف روشها و سیاستها در این مجموعه واحد ناشی از شرایط و اوضاع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بوده است نه اختلاف در دیدگاهها و اهداف. به عنوان نمونه حضرت علی (ع) با برگزیدن سیاستهای شایسته سالاری در نصب مدیران و حکام و کوتاهی دست متنفذان از تأثیر گذاری در تحولات سیاسی-اجتماعی اصلاحات را پیاده کردند و یا امام جعفر صادق (ع) به پرورش فکری مردم و بسط علوم دینی اهتمام ورزید تا گامهای اساسی در تبیین و اصلاح فرهنگ دینی که بعد از پیامبر دستخوش تغییر و تحریف شده بود بازسازی کنند. و از همه مهمتر در فرهنگ ایرانی-اسلامی، واقعه عاشورا جایگاه ویژهای دارد. نکته قابل تأمل در پیدایش و چگونگی عاشورا را باید در این جمله امام حسین (ع) پیدا کرد که در هنگام عزیمت از مکه به سمت کربلا فرمودند: هدف من از این سفر اصلاح امت جدم رسول الله میباشد. همه این موارد نشاندهنده جایگاه مهم اصلاحات جامعه در بین ائمه اطهار میباشد.
در تاریخ کشور خودمان نیز باید از عباس میرزا و امیرکبیر، به عنوان بزرگترین اصلاحطلبان ایران زمین یاد کرد. مردانی که در روزگار خفقان و جاهلی قاجاری و در حالیکه اندیشمندان و آگاهان به امور در سکوت و انزوا به سر میبردند و دول استعمارگر وقت در عدم آگاهی مردم نقش برجسته ای را ایفا میکردند، توانسته بود با ایجاد تحول و توسعه در زمینههای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و رفاهی، غبار جهل و عقب ماندگی را از چهره کشور بزداید.
در نتیجه میتوان گفت که با توجه به قرآن و سیره ائمه اطهار(ع)، اصلاح طلبی در گفتمان واقعی خود یعنی تحول و دگرگونی در فرد، جامعه و دولت بـر اساس مبانی، اصول و ارزشهاست. به عبارتی خرافات، افکار انحرافی، التقاطی و متحجر را نشانه میگیرد تا هر فسادی را ریشه کن کند و چون اصلاحات فقط مختص به دولت حاکم نمیباشد بنابراین فراموش شدنی و ازبین رفتنی نیست.