انتخابات ریاست جمهوری در ایران، مهمترین عرصه سیاسی است که در آن رای و مشارکت سیاسی در سطح ملی نمود پیدا میکند. به عبارتدیگر نقطه تلاقی ملی بین "مشارکت" و "قدرت" سیاسی است.
حزب در ایران؛ زخم کهنه مشارکت و قدرت سیاسی
عبدالرحمنحسنی فر
27 ارديبهشت 1400 ساعت 3:27
انتخابات ریاست جمهوری در ایران، مهمترین عرصه سیاسی است که در آن رای و مشارکت سیاسی در سطح ملی نمود پیدا میکند. به عبارتدیگر نقطه تلاقی ملی بین "مشارکت" و "قدرت" سیاسی است.
انتخابات ریاست جمهوری در ایران، مهمترین عرصه سیاسی است که در آن رای و مشارکت سیاسی در سطح ملی نمود پیدا میکند. به عبارتدیگر نقطه تلاقی ملی بین "مشارکت" و "قدرت" سیاسی است. اینکه چقدر انتخابات در جامعه ایران، جدی است به خیلی از عوامل بستگی دارد که مجالهای زیادی برای توصیف و ارزیابی طلب میکند. نکته مهم این است که مسیر انتخابات، مسیری "لابد منه" برای جوامع جدید است و باید در مورد وضع آن بررسی و ارزیابیهایی صورت گیرد.در ابتدا به عنوان مقدمه نظری بحثی را مطرح میکنم.
جایگاه رئیس جمهور در ایران به گونهای است که باید یک سیاستمدارِ قابل در این موقعیت قرار گیرد؛ این فرد باید بتواند افکار عمومی را به خود جلب کند و رای اکثریت عامه مردم را بدست آورد. اگر فردی طی فرایندهای جدید رشد کرده باشد این امکان برایش وجود خواهد داشت تا طبعا سیاستمدار قابلی شود. به عبارت دیگر، امروزه سیاسیون بیشتر از آنکه به پشتوانه شخصی متکی باشند باید متکی به یک سیستم و فرایند باشند؛ چون در این فرایند، نخبگان و مردم هر دو حضور فعال و موثر دارند کنشگر سیاسی میتواند شرایط لازم را برای حضور در عرصه سیاسی را بدست آورد.
در اینجا البته دو بحث "محبوب و مقبول بودن" و "معروف و مشهور بودن" را از هم باید جدا کرد؛ اولی با شاخصهایی و مبتنی بر حوزههای فعالیت است و این شاخصها عموما نسبی هستند و نظرات، نسبت به مقبول و محبوب بودن متفاوت است اما دومی تابع حوزهای که فرد فعالیت داشته، شکل میگیرد. در اینکه کسی در سطح ملی، فردِ قابلی محسوب میشود، مستلزم سازوکارهای ملی است. امروزه چون مشخصه و مولفه معروف بودن بر مشخصه و مولفه مقبول بودن، بواسطه گسترش رسانهها سلطه و احاطه دارد از سازوکارهایی استفاده میشود که تا حدی از سلطه کمیت کاسته شود. مثلا در حوزه سیاست، احزاب مشخص و کلان شکل میگیرند و با سابقه و عملکردی که از خود بجای میگذارند تلاش میکنند در جهت مقبولیت حرکت کنند. اما حزب سیاسی در جامعه ایرانی، ماهیت واقعی خود را کسب نکرده و بیشتر پوسته و ظاهر آن وجود دارد و مردم هم سردرگم در این وضعیت قرار دارند؛ نتیجه آن در یک جمع بندی، ناکارامدی قدرت سیاسی و نارضایتی مردم شده است.حزب باید واسطه بین مردم و نظام سیاسی باشد اما اینگونه نیست. مشکل کجاست؟ چرا حزب در ایران، قوی و کارآمد نیست؟
تا اینجا بیشتر طرح موضوع با یک مقدمه نظری بود و این مشکل را ممکن است خیلیها بدانند اما مسئله چیست؟ یعنی ابعاد مسئله مندی این موضوع چیست که به نظرم یک بحث فنی است. در جواب و در راستای طرح مشکل و بحث مسئله مندی نکته این است که حزب در ایران بیشتر از افرادی شکل گرفته که به صورت سیستمی با دیگر نخبگان و مردم ارتباط و پیوند ندارد. اسم "پارتی" با معنای مورد نظر در فارسی بهترین تعبیر برای حزب است و به نظر هنوز از این مرحله عبور نکردهایم. ابعاد مسئلهای این مشکل چیست؟ در ادامه پرداخت بیشتر به موضوع و صرفا ارائه ابعاد موضوعی مسئله به نظر حاکم نشدن "نظام رای دهی و رای گیری" از یک طرف و "رسوخ نظامهای قدرت سیاسی کلاسیک" از طرف دیگر مبنای مسئلهمندی عدم شکل گیری نظام حزبی در ایران است. در این میان"فرهنگ سیاسی" و "ماهیت قدرت" در ایران در این مسئله حضور موثر دارند. این موضوع البته نیاز به تفصیل بیشتری دارد و طبعا از پیچیدگی خاصی هم برخوردار است کهمیتوان در یادداشتهای دیگر به آن پرداخت.
کد مطلب: 150373