نظریه بازیها نوعی استدلال انتزاعی مبتنی بر ترکیبی از منطق و ریاضی است. مفروضش بر عقلانیت انسان ابتنا دارد. بر همین اساس رفتار انسانها را محاسبه گرایانه می داند.
برجام؛ ایران - آمریکا و تئوری بازیها
سیدقائم موسوی
5 اسفند 1399 ساعت 15:18
نظریه بازیها نوعی استدلال انتزاعی مبتنی بر ترکیبی از منطق و ریاضی است. مفروضش بر عقلانیت انسان ابتنا دارد. بر همین اساس رفتار انسانها را محاسبه گرایانه می داند.
نظریه بازیها نوعی استدلال انتزاعی مبتنی بر ترکیبی از منطق و ریاضی است. مفروضش بر عقلانیت انسان ابتنا دارد. بر همین اساس رفتار انسانها را محاسبه گرایانه می داند. در تلاش است تا رفتار عقلایی انسان را در قالب نمادهای ریاضی ارائه دهد. این پیشفرض مایه ی مفروضِ دیگری می شود که رفتار انسان را مانند دستگاههای مکانیکی قابل پیش بینی می کند. تئوریسین های نظریه از ترکیب این دو پیش فرض به تصور دیگری نائل می شوند و آن اینکه با توسل به عقلانیت بازیگر و احصاء بازیگران، طرف های بازی قادرند کلیه حرکت های خویش و رقیب، نتایج و تبعات ناشی از آن را محاسبه کنند. «توماس شلینگ» با افزودن آیتمِ «چانه زنی» تا اندازه ای از وجهه ی مکانیکی آن کاسته و رفتار عقلاییِ محضِ(انتزاعی) آنرا تعدیل کرده و آنرا برای تجزیه و تحلیل مخاصمات بین المللی به کار می گیرد. از نظر شلینگ هر دو جلوه تعارض و همگونی منافع در بازی رفتاری انسانها عجین شده اند.
از جمله مهمترین اصول بنیادی نظریه بازیها این است که در یک بازی دو نفره با حاصل جمع صفر، استراتژی عقلایی بر «کمترین بیشینه»استوار است. هر بازیکن باید در پی بیشینه ساختن کمترین امتیازی که می تواند مطمئن از حصول آن باشد یا در پی کمینه کردن بیشترین ضرری که تحمل آن اجتناب ناپذیر است، باشد. این استراتژی یک استراتژی محتاطانه است. هر چند استراتژی بهینه مطلوب ترین استراتژی ممکن است. در این استراتژی «نقطه زینی» حائز اهمیت است. مفهومی که از هندسه اخذ شده و نقطه ای است که از حیث یک مختصات، کمینه و در آن واحد از حیث مختصات دیگر، بیشینه است. مثلاً رضایت مندی ایران به غنی سازی حداقلی در برابر منتفی شدن جنگ یا تحریم های حداکثری. در غنی سازی کمینه و در منتفی شدن جنگ بیشینه را در آن واحد اتخاذ کرده است.
البته باید میان نتایج یک بازی (برد، باخت، مساوی) و پرداخت (ارزشی که هر بازیکن برای نتیجه قائل است) فرق گذاشت. رابطه ی میان پرداخت و انگیزه بسیار مهم است، هر چند احراز آن دشوار است. برای نمونه می توان به سخن علی بوتو نخست وزیر پاکستان اشاره کرد: «ما حاضریم علف بخوریم اما بمب اتمی داشته باشیم».
جوجه ی ترسو یکی از معروف ترین هایِ نظریه ی بازیهاست. عنوان جوجه برگرفته از بازیِ خیابانیست به این صورت که 2 راننده با سرعت زیاد در یک امتداد به سوی هم می رانند! هر راننده ای به هر دلیلی خودش را از برخورد نهایی و سرشاخ شدن منحرف کند بازنده محسوب و از سرِ حقارت جوجه خطاب می شود و راننده ای که به حرکتش ادامه دهد، برنده محسوب می شود. اگر هر دو کنار بروند منفعت بازی تقسیم می شود و اگر هر دو به مسیر خود ادامه دهند، کشته می شوند. هر راننده با ژستی که بنا دارد مسیر را تا آخر برود وارد بازی می شود تا دیگری را از ترس تصادم نهایی منحرف کند. یعنی با استفاده از بلوف حداکثری سعی در ترساندن و منحرف کرن حریف دارد!
در این بازی 4 سناریو قابل تصور است: 1. بازیگر (الف) کنار برود و بازیگر (ب) برنده باشد،2. بازیگر (ب) کنار برود و (الف) برنده شود، 3. هر دو منحرف شوند و منافع به تناسب تقسیم شود 4. بدترین فرم بازی یعنی برخورد نهایی و کشته شدن هر دو بازیگر. در این بازی مضاف بر مسائل منطقی و عقلانی، مسائل حیثیتی نیز مطرح هستند. اما بررسی سناریوهای این بازی برای آنالیز فرجامِ برجام میان آمریکا و ایران:
بعد از انقلاب در مقاطع مختلفی بازی ایران و آمریکا به سمت اجرایی شدن سناریوهای متنوع این بازی پیش رفت. اشغال سفارت آمریکا در ایران، حمله طبس برای آزادسازی گروگانها، حمله به هواپیمای مسافربری ایران و دیگر کشاکش های 40 ساله با خویشتن داری هر کدام؛ آنها را از تصادم نهایی برحذر داشت. (سناریوهای 1و2). برجام در واقع انحراف هر دو از تصادم نهایی و تقسیم منافع (به تناسب ابزار و مؤلفه های قدرت) بود. (سناریو3)
ظهور ترامپ اما عقلانیت نهفته در سناریوی سوم را نابود کرد. وی مانند راننده ی مستی که با سرعت هر چه تمام تر به سمت نقطه ی نهایی پیش می رود با سر و صدا، رفتارهای نامتعارف و متعارض در تلاش بود تا در قالب استراتژی بلوف و اینکه بازیگری قاطع، غیرقابل پیش بینی و غیرعقلانی است ،رقیب را وادار به عقب نشینی و تحقیر کند و خودش را به عنوان قهرمان جلوه دهد. خروج از معاهدات بین المللی، رفتارهای نامتعارف و دور از شئون دیپلماتیک و اینکه مثلاً به مشاورانش گفته بود برای اخذ امتیاز بیشتر از مذاکرات کره شمالی؛ «بگویید ترامپ دیوانه است» حاوی این نکته است که ترامپ در قالب این بازی و خطرناک جلوه دادن خودش ضمن هراس دیگران از آمریکا به دنبال گرفتن حداکثر امتیاز از آنها بود. با خروج ترامپ از برجام عملاً بازی تبدیل به نوعی بازی با حاصل جمع جبری صفر شد. به همان اندازه که آمریکا امتیاز بدست آورده بود، ایران امتیاز از دست داد. ترور سردار سلیمانی می رفت که سناریوی چهارم را به مرحله ی اجرا برساند.
در مقابل ایران بعد از تجربه ی سیاست صبر و انتظار و برآورد شخصیت و جدیت ترامپ دست به اعمال متقابل ولی با شیب کندتری زد. تقلیل تعهدات برجامی اقدام ملایم، ساقط کردن پهباد آمریکا و قائل نشدن اعتباری برای پاسخگویی به پیام ترامپ و تحقیر وی، حمله به پایگاه آمریکایی عین الاسد در عراق، واکنش با شیبِ تند در سناریوی چهارم این بازی تعریف می شود.
نکته ی حائز اهمیت اینکه اصرار هر کدام از طرفین برای کسب بهترین نتیجه منجر به بدترین نتیجه برای همه بود و فهمِ همین نکته سایر بازیگران را وادار به میانجی گری کرده بود. امری که تا اتمام ریاست جمهوری ترامپ به جایی نرسید. همچنین این بازی برای کسانی که در یک بازی هیچ چیز برای از دست دادن ندارند و فقط به غرور خود می اندیشند نیز قابلیت انطباق دارد.(رفتار کره شمالی)
با پیروزی بایدن در انتخابات آمریکا امید به از سرگیری همکاری ایران و آمریکا تقویت شد. با تاسی به همین برآورد، سناریوهای اول، دوم و چهارم رنگ باختند. اما عدم پیشرفت در مخاصمه نقطه ی ضعف نظریه را آشکار کرد. تعارض تئوری و واقعیت! آنچه در ئتوری می توان کنار هم چیند و معادله را حل کرد، در عمل پیچیده و غامض است.
عدم پیشبرد توافق پیرامون برجام را با اشاره مسئله حیثیتیِ مستتر در این نظریه هم می توان تحلیل کرد. یعنی گذشته از محاسبه سود و زیان بازی، حرکات بازیگران پوششِ حیثیتی هم به خودش گرفته است. هر کدام از طرفین شروع بازی را به حرکت نخست طرف مقابل گره زده است. حرکتی که در نگاه رقیب نوعی انحراف و تحقیر محسوب می شود!
عقلانیت بازی حکم می کند، آمریکایِ از بازی خارج شده برای حرکت در چارچوب قواعد بازی به برجام برگردد ولی بازگشت به برجام را نوعی حقارت و کوتاه آمدن در برابر ایران می داند. بازگشت ایران به تعهدات جبرانی اش را شرط بازگشت به برجام قرار داده است. اصطلاح توپ در زمین دیگری به کرار توسط طرفین به کار رفته است.
به نظر می رسد اشرافِ آقای ظریف به اهمیت برجسته بودن شاخص حیثیتی این تخاصمِ بازی گونه است که پیشنهاد می کرد ایران و آمریکا، اقدامات خود را همزمان انجام بدهند. مسئله ای که اگر تفسیر به سرشکستگی شود، بین طرفین سرشکن بشود و مقایسه ی ناراحت کننده ای صورت نگیرد.
اکنون که ترامپ نیست، سناریوی چهارم نیز علیرغم تماشاگران و حامیان مهیجی مانند اسرائیل و عربستان محلی از اعراب نخواهد داشت. اما حیثیتی شدن بازی تاکنون نگذاشت که بایدن به برجام برگردد. برگشت بایدن به برجام که نشانه هایی از آن هویداست، قادر است بازی را به سمت استراتژی های بهینه سوق دهد. استراتژی ای که با برگشتن ایران از اقدامات جبرانی اش وارد فاز همیارانه ای خواهد شد. این اقدامات طرفینی مستلزم احاطه آنها به شرایط محیطی و قواعد حاکم بر بازی است. امری که از فضای گفت و شنود فراتر رفته و جنبه ی عملیاتی به خودش بگیرد! آنچه قادر است افق را کمی روشن کند تحرکات عملیاتی طرفین است، از یکسو برداشتن تحریم ها در عمل و از سوی دیگر توقف فعالیت های هسته ای با تایید ناظران آژانس بین المللی انرژی اتمی! اروپا و آژانس هر دو در این وادی سرگرمند!
کد مطلب: 145423