پندار ما پیروان حسین بن علی (ع) همچنانکه در رفتارها و کردارها و گفتارهایمان نیز نشان داده ایم این است که محرم و عاشورای حسینی (ع) در یک نگاه کلی موسوم گریه و عزاداری و روضه و مرثیه سرایی و ماه علم کشی و تکیه گستری و سینه زنی و امثالهم برای شهادت انسانی است که خونش در سرزمین کربلا جاری شد. اما اینگونه نیست چرا که در اصل محرم و عاشورای حسینی را باید یادآور کشته شدن مردی از تبار پاک نبوت قلمداد نمود که کشته نشد بلکه خود برای کشته شدن خویش «آگاهانه» به پا خاست و قیام نمود و به استقبال مرگ و نفی خویشتن شتافت. شهیدی که پیش از کشته شدن خویش به شهادت رسید. شهیدی که به قول دکتر شریعی نه در گودی قتلگاه بلکه در درون خانه خویش و از آن لحظه که به دعوت ولید حاکم مدینه که بدستور یزید از او مطالبه بیعت نمود و «نه» گفت به شهادت رسید، چرا که این «نه» گفتن و طرد و نفی نمودن چیزی بود که جز شهادت چیز دیگری انتظار آن را نمی کشید و بدینگونه بود که حسین (ع) به شهادت رسید. از نظر اندیشمند فرهیخته و معلم شهید دکتر علی شریعتی «وقتى ظلم، انحطاط و انحراف همه گیر مى شود و ارزشهاى والاى اسلامى مسخ مى گردد و موعظه ها بر گوشهاى سنگین كارگر نمى افتد؛ حسین با همه دانایى به عدم توانایى خود در پیروزى ظاهرى بر دشمن، علناً به پیشواز مرگ مىرود و با انتخاب شهادت، بزرگترین كارى را كه مى شود كرد، انجام مى دهد». اما منطقی که حسین بن علی (ع) از آن تبعیت نمود و به شهادت رسید چیست؟ حقیقت این است که آزادیخواهی، عدالت طلبی، حق گرایی و نفی استثمار و استعمار و استحمار در زمانه ای که ارزش های اسلامی رنگ باخته و دین با حاکمیت افراد فاسد و غاصب رو به انحطاط و انحراف و قهقرا نهاده و بند و غل و زنجیر سرتاسر افکار و اندیشه های وجودی انسانی را تحت سیطره خویش در آورده بود، حسین بن علی (ع) را وادار نمود تا در چنین شرایط سخت و دشواری که اسلام همچون پوستین وارونه شده بود دست به یک حرکت «انقلابی» در چارچوب «اصلاحات» عمیق و گسترده اجتماعی، سیاسی و ارزشی، آن هم با تنها سلاح خویش یعنی «خون» که رنگ و بوی الهی داشت و «ثار الله» نامیده می شد، بزند. حسین بن علی (ع) کشته شد چرا که برای او زندگی جز «عقیده و جهاد» مفهوم دیگری در بر نداشت. از نظر حسین (ع) نفس انسان بودن، آگاه بودن، ایمان داشتن و زندگى كردن آدمى را مسئول جهاد مىكند و توانستن یا نتوانستن، ضعف یا قدرت، تنهایى یا جمعیت، فقط شكل انجام رسالت و چگونگى تحقق مسئولیت را تعیین مى كند نه وجود آن را. باور حسین بن علی (ع) این است که هر مسلمانى در هر شرایطى، وظیفه اى دارد كه باید بدان عمل نماید؛ لیكن اقتضاى زمان، شكل انجام وظیفه را به تناسب خود، دستخوش تغییر مى سازد. عمل به وظیفه در بستر زمانى خاص، «جهاد» و در شرایطى «فقه» و در برههاى «پرداختن به مسائل علمى» و در هنگامه ای «عمل به تکالیف اجتماعی» است؛ لیكن آنچه با تحول زمان دگرگون نمى شود، اصل اداى تكلیف و انجام وظیفه است. حسین آموزگار بزرگ شهادت است که به قول دکتر شریعتی «فرزند خانواده ای است که هنر خوب مردن را در مکتب حیات خوب آموخته است». نهضت جاودانه حسین (ع) نهضتی است که در آن خون بر شمشیر غلبه نمود و دامنه فتوحاتش در سطوح گوناگون جامعه و در عمق اندیشه ها و احساس ها و در طول زمان ها و مکان ها و ادوار تاریخ این همه گسترده و عمیق به بار نشست. گرچه این باروری هنوز که هنوز است پس از چهارده قرن بر ما ناشناخته مانده است. دلیل این ناشناخته ماندن نیز این است که ما غرق در زمان و مکان و جغرافیا یعنی عاشورا و کربلا و خرابه شام شده ایم و آن هنگام که نهضت حسین تازه وارد فاز «شروع» شده و در حال باروری و رویش است ما برای حسین و نهضت او «مجلس ختم» گرفته و همه چیز را «تمام شده» اعلام داشته ایم چرا که برای ما نهضت حسین تا عاشورا و روز دهم ماه محرم که خود را سرگرم نماییم دارای معنا و مفهوم است. اما وظیفه و تکلیف چیست؟ ماه محرم شروع شد. تاسوعا و عاشورا فرصت خوبی است که بدانیم آزاد بودن و آزاد زندگی کردن چه مفهومی دارد و بفهمیم که بهای یک زندگی آزاد چقدر است. محرم فرصت خوبی است تا سر در گریبان خرد و منطق نهاده و خودمان را از چیزهای زیادی که باید آزاد شویم، آزاد کنیم و البته بهای آنها را نیز پرداخت نماییم. در این ایام حرف های زیادی خواهیم شنید فلذا وظیفه این است که بخشی از آنها را مستقیم به سمت زباله دانی هدایت کرده و بعضی دیگر را به به خاطر بسپاریم. و در نهایت در این ایام فقط به عمق این جمله معنادار دکتر شریعتی بیندیشیم که «ای زینب نگو در کربلا چه گذشت بگو من چه کنم».