دختران شهر؛ دخترانِ انتظار در حراجِ روزهای کرونایی با دلشوره ی درب های بسته ی یک پاساژِ لوکس؛
خطاب به دخترانِ مرکز خریدِ لیدوما در شهرک غرب
آساره کیانی
24 آبان 1399 ساعت 15:52
دختران شهر؛ دخترانِ انتظار در حراجِ روزهای کرونایی با دلشوره ی درب های بسته ی یک پاساژِ لوکس؛
دختران شهر؛ دخترانِ انتظار در حراجِ روزهای کرونایی با دلشوره ی درب های بسته ی یک پاساژِ لوکس؛ کسی آمار گرفته است که شما در شهرک غرب زندگی می کنید یا سه راهِ آذری؟
هیچکس سری به مراکز خرید خاصی که در تهران وجود دارند زده تا ببیند قیمت یک قَلم از کفش و کیف و مانتو یا شلوار و حتی شلوارک و یک تاپِ ساده شان برابر با چند ماه حقوقِ بازنشستگی پدران شما هم نیست با چهل و یک سال سابقه کار؟
اصلن در تمام این سال ها کسی از شمال شهر به جنوب شهر آمده تا تفاوت خیابانها و کوچه ها و ساختمان ها و پارک ها و آب و هوای طبقه بندی شده را بفهمد؟
کسی گفته چرا این پایین ها سال به سال تَنگ تر می شود؟ کسی دیده که اینجا همیشه غُلغله است و زن و مرد و کودک و پیر و جوان با ماسک و بی ماسک در دل هم می لولند؟
لولیدن واژه خوبی نیست؟ چه کسی نقشه ی شهر را اینطور چیده تا نفس هایتان و قلبهایتان تنگ شود و اینطور به هم بچسبید در حالی که چشم هایتان از حدقه ی انتظار بیرون زده و دست روی دست می کوبید؟ چه کسی گفته شما مقصرید؟
آنها که گفتند، اصلن فهمیده اند که در این شرایط اگر بتوانی چندتا از همان لباس های پاساژهای معروف را داشته باشی یعنی چه؟
نه، هیچ کسی معنای این اضطراب شما پُشت درب های شیشه ای یک پاساژ در شهرک غرب را درک نمی کند.
فقط اینکه
نفهمیدید این نقشه کشی های چرک مُردِ مصلوب در لابه لای "نه غربی نه شرقی" های کنده کاری شده بر دیوارهای شهر و این خاکستری های غم انگیزِ تفاوت، چه بر سر ذهن های زیبای تک تک شما آورده است...
کد مطلب: 139764