با پیروزی اوباما درانتخابات نوامبر ۲۰۱۲ با کسب مجموع ۳۰۳ آرای الکترال در برابر رامنی با مجموع ۲۰۶ آرای الکترال به یک معنا می توان گفت ایالات متحده پیام روشنی به جهان خارج مخابره کرد. هرچند انتخابات امسال در آمریکا تحت الشعاع بحران اقتصادی بی سابقه درآمریکا، بیکاری و رکود بود اما مطمئنا مسائل سیاست خارجی پیش روی ایالات متحده مانند خروج نیروهای ائتلاف بین المللی درسال ۲۰۱۴ ازافغانستان و آینده این کشور و همچنین برآمدن چین و لجاجتهای روسیه پوتینی و همچنین پرستیژ آمریکا درعرصه جهانی ازمسایل و پارامترهایی بود که در انتخاب رئیس جمهور تاثیرگذار بوده است. بنابراین پیروزی اوباما به معنای صحه گذاشتن جامعه آمریکا چه درعرصه سیاسی و چه اجتماعی بر سیاستهای اوباما بوده است. اما مطمئنا ما در چهارسال پیش رو شاهد سرعت گرفتن سیاستهای خارجی اوباما خواهیم بود وهمچنین اوباما با قدرت بیشتری برنامه های خارجی خود را اعمال خواهد کرد چرا که او دیگر نگران چهارسال آینده و مسائل انتخابات در سال ۲۰۱۶ نخواهدبود. احتمال فشار بیشتر بر اسرائیل و بخصوص نتانیاهو درباره مسئله صلح فلسطینی و بویژه بازداشتن اسرائیل در برابر انجام اعمال افراطی بخصوص درباره مسئله هسته ای ایران وجود دارد؛ آنچنان که تحلیلگران اعتقاد دارند در انتخابات پارلمانی پیش رو در اسرائیل امکان شکست احزاب راستگرای افراطی طرفدار نتانیاهو می رود و اگر چنین شود با برآمدن گروهای چپ تا حدودی اختلافات تل آویو- واشنگن برطرف می شود و هماهنگی بیشتری بین آمریکا و اسرائیل شکل خواهد گرفت. همچنین درمورد بهار عربی مطمئنا ما شاهد گسترش روابط با دولتهای برآمده از انقلابات عربی منطقه خواهیم بود و علاوه بر حمایت های سیاسی گسترش تفاهم فرهنگی نیز دردستور کارخواهد بود. مطمئنا اوباما به سوی موازنه با چین پیش خواهد رفت اما از طرفی برخلاف سماجتهای جمهوری خواهان اوباما می داند که چین واقعیت سده بیست ویکم است؛ قدرتی نوظهور که می باید مقتضیات تعامل با آن شناخته شود و به تعاملی سازنده با آن دست یافت. البته این تعامل در رویکرد رئالیسم لیبرال اوباما به معنای قبولی سلطه چین در منطقه خاوردور و شرق آسیا نیست، چراکه با وجود قدرت اقتصادی چین وحجم بالای تولید در آن کشور چین در عرصه نظامی دارای شکاف یا فاصله ای حداقل دونسلی با تکنولوژی نظامی ایالات متحده است بخصوص در زمینه توان دریایی که اوج قدرت آمریکا و عامل اصلی جریان سازی و کنترل جهانی توسط این کشور است، این شکاف عمق بسیار بیشتری می یابد. در زمینه تکنولوژی وعلوم بنیادین نیز با وجود تلاشهای موفقیت آمیز چین همچنان این کشور از ایالات متحده بسیار عقب است. اوباما خواهان بازیافتن اقتصاد ملی آمریکا است. هرچند همچنان ایالات متحده بزرگترین اقتصاد دنیا را از نظر حجمی داراست اما چین پیوسته و پرشتاب درپی کم کردن این فاصله است. اوباما دربرنامه های اقتصادی خود تاکید کرد که خواهان بازگشت کارخانجات وصنایع و بخصوص سرمایه آمریکایی به ایالات متحده است تا از این طریق علاوه بر ایجاد اشتغال و خارج شدن از بحران اقتصادی برحجم تولید ملی آمریکا افزوده شده و بدین طریق به نوعی فاصله اقتصادی و توان تولیدی بین چین و آمریکا حفظ شود. درباره نوع سیاست اتخاذ شده از طرف واشنگتن درقبال روسیه به نظر نمی رسد که تفاوت فاحشی بروز کند. در زمان مدودف ما شاهد بهتر شدن روابط و حتی امضای معاهده کاهش تسلیحات استراتژیک که در زمان تصدی بوش بر کاخ سفید مسکوت مانده بود هستیم. هرچند پوتین بعد از پیروزی در انتخابات به شکلی سرد حاضر به حضور مستقیم در اجلاس رهبران جی -۸ نشد اما در این مدت تنشی آشکار را در رابطه میان مسکو با واشنگتن شاهد نبوده ایم . اگرچه جنگ و تنش در سوریه تا حد قابل توجهی روابط روسیه و چین با آمریکا را تحت الشعاع قرار داده است و علاوه برآن اعمال نفوذ ایالات متحده در قفقاز و آسیای مرکزی یا همان خارج نزدیک روسیه همچنان می تواند به عنوان عاملی تنش زا در روابط این دوکشور مطرح باشد. علاوه بر آن روسیه و آمریکا در زمینه مبارزه با تروریسم و گروه های جهادی دارای منافع مشترک هستند. روسیه نگران نحوه خروج نیروهای ائتلاف جهانی از افغانستان درسال ۲۰۱۴ و آینده این کشور درعرصه مبارزه با گروههای شورشی و حفظ امنیت است، عرصه ای که حتی بر امنیت روسیه و کشورهای پیرامونی آن تاثیرگذار است. تا سالهای متمادی گروههای شورشی چچنی آموزش دیده و سازماندهی شده درخاک افغانستان بودند و این امری است که روسیه از تکرار آن واهمه دارد و این موارد مایه نزدیکی روسیه به ایالات متحده است. در سوی دیگر مسئله هسته ای ایران مایه چالش و بحثهای داغی در عرصه سیاست داخلی آمریکا شده و به خاطر همین یکی ازچالشهای پیش روی اوباما در چهار سال دیگر حل وفصل موفقیت آمیز این مسئله است. مطمئنا ایالات متحده و کشورهای دیگر درگیر در بحران هسته ای ایران نمی توانند بدون دست یافتن به توافقی سازنده و مبتنی بر تعامل دوجانبه به موفقیتی در این عرصه دست یابند. علاوه بر آن اروپا و دیگر کشورهای درگیر در این پرونده عملا از سود همکاری های سازنده اقتصادی با ایران محروم می شوند. درحال حاضر تنها راه موفقیت آمیزی که به شکلی مسالمت آمیز به حل مشکل یاری می رساند اولا به رسمیت شناختن حق هسته ای ایران درچارچوپ ان.پی.تی و در مرحله بعد گفت و گوهای پیوسته و سازنده است و به نظر می رسد اوباما تنها شخصی است که قابلیت حل این مسئله در قالب دیپلماسی را دارد. سالهای پیش روی رئیس جمهور آمریکا سالهای سرنوشت سازی است. اوباما نماد نگاه نوین آمریکایی به جهان است و این امر با سنجش کیفیت رای دهندگان به او مشخص می شود. حامیان اوباما بیشتر زنان، اقلیتهای قومی، سیاه پوستان، جوانان و...هستند. هرچند تائید نهائی این مسئله زمان براست اما تغییر آغاز شده است. اوباما میراث بر شرایطی بود که ساخته سیاستهای او نبود. تضعیف موقعیت جهانی واعتبار بین المللی ایالات متحده و همچنین زمین گیرشدن ارتش این کشور در عراق و افغانستان و از همه مهمتر بحران اقتصادی به وجود آمده در آمریکا.
اوباما در این چهارسال پیش روی خود و ایالات متحده می باید براکثر این چالشها فائق آید: او در سخرانی خود در شیکاگو به مناسبت پیروزی اش از روزهای بهتر برای آمریکا و تعامل وهمزیستی با جهان سخن گفت. دراین شرایط تنها می توان منتظر ماند و سیاستهای او را رصد کرد.