چندی است اصولگرایان سیاستهای بیژن زنگنه، وزیر نفت، را در مورد فروش نفت و دور زدن تحریمها مورد انتقاد قرار میدهند. تا آنجا که به فروش نفت به عنوان مهمترین دغدغه کشور باز میگردد، منتقدین میگویند در دور قبلی تحریمها فروش نفت ایران حداقل یک میلیون بشکه نفت در روز بود و در مواردی از این نیز فراتر میرفت.
چندی است اصولگرایان سیاستهای بیژن زنگنه، وزیر نفت، را در مورد فروش نفت و دور زدن تحریمها مورد انتقاد قرار میدهند. تا آنجا که به فروش نفت به عنوان مهمترین دغدغه کشور باز میگردد، منتقدین میگویند در دور قبلی تحریمها فروش نفت ایران حداقل یک میلیون بشکه نفت در روز بود و در مواردی از این نیز فراتر میرفت.
در شرایطی که آمار شفافی وجود ندارد سخن منتقدان بدان معناست که صادرات نفت در حال حاضر کمتر از این میزان است و در شرایطی که وزیر نفت میگوید در وضعیت کنونی آماری در مورد فروش نفت اعلام نخواهد کرد، موضوع صادرات نفت میتواند همچنان مناقشه برانگیز باشد.
در نگاه اول نحوه انتقادها به گونهای است که ظاهرا نابجا نیست. زیرا تحریمهای کنونی یکجانبه است و اگر ایران در دوره قبلی که تحریمها چندجانبه بود میتوانست بیش از یک میلیون بشکه نفت در روز صادر کند (که البته آمار دقیقی در دست نیست) پس اکنون که تحریمها یکجانبه است، وزارت نفت باید فضای بیشتری برای مانور در بازار نفت داشته و بیش از دور قبلی تحریمها نفت صادر کند. به این ترتیب، منتقدان سیاستهای شخص زنگنه و ناکارایی مدیریت وزارت نفت را علت مشکل فروش نفت میبینند و در مواردی بر این باورند که با برکناری وی، وزارت نفت میتواند در زمینه صادرات نفت عملکرد بهتری داشته باشد. اما خواه زنگنه سکاندار وزارت نفت باشد یا نه، باید این نکته را در نظر داشت که در فاصله دور گذشته و دور جدید تحریمها بازار جهانی نفت دچار تغییرات ساختاری شده است و همین تغییرات ساختاری شرایط را برای فروش نفت و دور زدن تحریمها دشوارتر کرده است.
در دور قبلی تحریمهای ایران در هشت سال پیش، زمانی که صادرات نفت لیبی نیز به دلیل سرنگونی قذافی و بیثباتی در این کشور با وقفه رو به رو شد، بهای نفت به میزان قابل توجهی افزایش یافت و از مرز صد دلار در هر بشکه فراتر رفت. این بدان معنا بود که بازار نفت تاب تحمل خروج نفت دو کشور عضو اوپک را به طور همزمان ندارد اما در دور کنونی تحریمها بازار به میزان زیادی انعطاف پذیر است و واکنشی در قیمتها که بیانگر بحران در بازار نفت باشد مشاهده نمیشود؛ چرا؟
بارزترین دگرگونی بازار نفت در مقایسه با هشت سال پیش افزایش تولید نفت در آمریکا است. طی هشت سال گذشته تولید نفت در آمریکا معادل کل تولید نفت ایران قبل از شروع تحریمها، یعنی بیش از سه و نیم میلیون بشکه نفت در روز، افزایش یافته است. این بدان معناست که آسیبپذیری آمریکا در برابر گسیختگیهای عرضه نفت از خاورمیانه کاهش یافته است. بجز آمریکا دیگر کشورهای غیر اوپک از روسیه گرفته تا مکزیک و کانادا بر تولید نفت خود افزودهاند.
همزمان سهم ایران در تولید اوپک و نیز سهم اوپک در کل عرضه نفت جهانی کاهش یافته است. جالب است بدانیم در زمانی که انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد، تولید نفت اوپک حدود سی و یک میلیون بشکه نفت در روز بود یعنی مقداری بیش از پنجاه درصد تولید نفت جهان. اما آماری که در ماه جاری توسط اوپک انتشار یافت نشان میدهد که تولید اعضای این سازمان در ماه میلادی گذشته (می) کمتر از سی میلیون بشکه در روز بوده است. در مقابل مصرف نفت جهانی که در زمان پیروزی انقلاب ایران شصت میلیون بشکه در روز بود، براساس گزارش ماه جاری آژانس بینالمللی انرژی به نود و نه میلیون و هشتصد هزار بشکه در روز رسیده است که به معنای کاهش بسیار قابل ملاحظه سهم اوپک در عرضه نفت جهانی است. به دلیل همین تغییرات بنیادین در بازار جهانی نفت است که زمانی که رئیس جمهور آمریکا پایان معافیت خرید نفت از ایران را در ماه گذشته به اجرا گذاشت، قیمتهای نفت به جای افزایش، طی یک ماه حدود پانزده دلار کاهش یافت و به مرز شصت دلار هر بشکه رسید. این در حالی است که همین تحریمها در دور قبلی بلافاصله قیمتهای نفت را بیش از پانزده دلار افزایش میداد.
بدتر شدن ساختار بازار نفت به زیان صادر کنندگان را زمانی بهتر در مییابیم که توجه داشته باشیم در دور جدید تحریمها در کنار نفت ایران، نفت ونزوئلا نیز تحریم شده است اما باز هم بازار و قیمتها واکنشی نشان نمیدهند. دست بر قضا، صادرات نفت لیبی نیز یک بار دیگر دچار بی ثباتی میشود اما باز هم بازار منفعل میماند. همزمان با اختلال در صدور سه کشور عضو اوپک بخشی از صادرات نفت روسیه به دلیل آلودگی از یکی از خطوط لوله نفت این کشور با وقفه رو به رو میشود اما دریغ از واکنش بازار و افزایش قیمتها.
حادثه انفجار در چند نفتکش و حمله حوثی به تلمبه خانه نفت عربستان و تنشهای ژئوپولیتیک نیز تنها تاثیری اندک و گذرایی بر قیمتها در بازار آزاد دارد. حتی سیاست عربستان برای تمدید کاهش تولید اوپک برای نیمه دوم سال جاری میلادی به سختی میتواند قیمتها را در بازار جابجا کند. این تحولات شگرف در طرف عرضه در حالی است که در طرف تقاضا، جنگ آمریکا و چین بر سر تعرفه و دورنمای کاهش رشد اقتصادی جهانی و کاهش تقاضا برای نفت واکنش بازار را در برابر خروج نفت ایران و دیگر تولیدکنندگان اوپک به میزان زیادی خنثی میکند.
اگر این تغییرات بنیادی در بازار نفت را بپذیریم و افزایش عرضه غیر اوپک، کاهش وابستگی آمریکا به نفت خاورمیانه و کاهش روز افزون نقش ایران در اوپک و اوپک در بازار جهانی را به عنوان واقعیتهای دگرگونی بازار مورد توجه قرار دهیم باید بپذیریم که خواه زنگنه یا هر کس دیگری در چنین بازار اشباع شدهای برای فروش نفت، در مقایسه با دور قبلی تحریمها، به طور کلی، با مشکلات بیشتری رو به رو خواهد بود. چنین وضعیتی در بازار نفت برای مصرفکنندگان این امکان را فراهم میآورد تا برای جایگزین کردن نفت ایران با دردسر کمتری به دنبال تامین نفت از دیگر کشورها باشند.
اما آنچه در حال حاضر در زمینه سیاستهای نفتی ناهمخوان مینماید نوع نگرش وزارت نفت به تعامل با جهان خارج است و این به میزان زیادی به نگرش خوشبینانه وزارت نفت به تحولات پس از توافق هستهای باز میگردد.
تقریبا همه برنامههای وزارت نفت در دوران آقای زنگنه در چارچوب پارادایم «همکاری» تعریف شده است. برچیدن کارتهای سوخت در داخل و اولویت دادن به شرکتهای اروپایی در خارج در چارچوب این پارادایم خوشبینانه معنا مییابد. اگر ترامپ در آمریکا به قدرت نرسیده و یا پس از به قدرت رسیدن از برجام خارج نشده بود، برنامههای وزیر نفت برای توسعه صنعت نفت و صادرات نفت در مجموع سنجیده بود اما تا زمانی که روابط ایران و غرب بر سر نظم منطقهای به ثبات نرسیده و پارادایم «کشمکش» بر آن حاکم است، سیاستهای خوشبینانه با چالش و در مواردی ناکارآمدی رو به رو خواهد بود.