گزارش «مردمسالاری آنلاین» به بهانهی زمینهچینی برای اعطای فناوریِ هستهای به عربستان
بر پایهی گزارشِ کنگرهی امریکا، ترامپ و دیگر مقامهای بلندپایهی این کشور بر آن شدهاند تا فناوریِ هستهای را به عربستانِ سعودی بدهند، آنهم در زمانی که جنگِ این کشور با یمن و نیز قتلِ خاشقچی پیکان انتقادهای افکارِ عمومیِ جهانیان را علیه این کشور تیز کرده بود، ولی مسئولانِ امریکایی بیاعتنا به این واکنشها و عواقبِ خطرناکِ چنین تصمیمی برآناند تا متحدِ قدیمیِ خود در منطقه را به همه نوع تسلیحاتی مجهز کنند. این برخوردی که غرب در رأسِ آن امریکا با متحدانِ منطقهای خود دارد هرگز با ایران نداشته است.
بر پایهی گزارشِ کنگرهی امریکا، ترامپ و دیگر مقامهای بلندپایهی این کشور بر آن شدهاند تا فناوریِ هستهای را به عربستانِ سعودی بدهند، آنهم در زمانی که جنگِ این کشور با یمن و نیز قتلِ خاشقچی پیکان انتقادهای افکارِ عمومیِ جهانیان را علیه این کشور تیز کرده بود، ولی مسئولانِ امریکایی بیاعتنا به این واکنشها و عواقبِ خطرناکِ چنین تصمیمی برآناند تا متحدِ قدیمیِ خود در منطقه را به همه نوع تسلیحاتی مجهز کنند. این برخوردی که غرب و در رأسِ آن امریکا با متحدانِ منطقهای خود دارد هرگز با ایران نداشته است.
به گزارش «مردمسالاری آنلاین»، غرب، فارغ از آنکه چه حکومتی با چه ایدئولوژیای در ایران بر سرِ کار باشد، هیچگاه به ایران به چشمِ یک متحد، همچون عربستانِ سعودی، مصر و ترکیه، نگاه نکرده است و نیز نخواهد کرد.
هر چند این نگاهِ غرب به ایران ریشه در تاریخی چند هزار ساله و از زمانِ هخامنشیان در درگیری با شهرهای یونانی و سپس اشکانیان و ساسانیان در نبرد با رومیان که جانشینِ یونانیان بودند و پس از آن نیز در قامتِ جنگهای صلیبی رخ نموده، این نگاه در تاریخِ معاصر نیز بسیار پررنگ است.
در زمانِ شاه که ایران نزدیکترین رابطه را با غرب، به ویژه با امریکا، داشت، و شاه به اشتباه غرب را متحدِ خود میپنداشت، ایالاتِ متحده حتی حاضر نشد پیمانی دفاعی با ایران امضا کند یا دانشِ انرژیِ هستهای را هر چند به صورتِ محدود در دسترسِ ایران بگذارد، یا دستِ کم فناوریِ ذوبِ آهن را به ایران بدهد. آنها نه تنها این کار را نکردند که در این راه مانعتراشیهایی گسترده نیز کردند که ذوبآهن نمونهی از آن است که اگر شوروی پا پیش نگذاشته بود ایران نمیتوانست حتی کارخانهی ذوبآهن داشته باشد. غرب به ایران، به ویژه در زمان دولتهای کندی و کارتر، به مثابهی یک آزمایشگاهِ آزمون و خطا نگاه میکرد که میبایست طرحهای خود را پیش از اجرا در دیگر کشورها در ایران عملی کند.
غرب، به رغم اتحادش با ایرانِ آن روزگار، هیچگاه پشتِ ایران نایستاد. زمانی که جمال عبدالناصر، رهبر پانعربِ مصر، به یمن حمله کرد و آنجا را اشغال کرد صدای هیچ کس بلند نشد، اما وقتی که شاهِ ایران، به درخواستِ سلطانِ عمان، برای سرکوبِ شورشیانِ چپگرای ظفار نیرو به آن کشور فرستاد جهانِ آن روز این حرکت را به عنوانِ «امپریالیسمِ پارسی» نکوهش کرد؛ بسان همین وضعی که در سوریه و عراق افتاد و زمانی که جمهوریِ اسلامی به درخواستِ حکومتهای وقتِ این کشورها برای سرکوبِ داعش، که از سوی برخی کشورهای منطقه و چه بسا اسرائیل نیز حمایت میشد، نیرو به آن کشورها فرستاد تا آنجا که اگر یاریهای ایران نبود این دو کشور سقوط کرده و به دستِ داعش افتاده بودند، در این هنگام، غرب به جای سپاسگزاری برای رفعِ این خطر، ایران را به «توسعهطلبیِ شیعی» محکوم کرد. در برابر، در همین زمان که سعودی به یمن حمله کرده و پیشِ چشمانِ جهانیان فجایعی دهشتناک برای مردمانِ آن کشور رقم زده است غرب نه تنها چشم خود را بسته داشته که با پشتیبانی های گستردهی تسلیحاتی، یاریرسانِ این کشور در جنگِ نظامیاش علیه یمن نیز بوده است.
این وضعیتِ ایران برای غرب را سفیرِ بریتانیا در ایرانِ دههی ۶۰ میلادی، سر دنیس رایت، به خوبی توضیح داده است. او گفته است که ایران نه آن اندازه برای بریتانیا ارزش دارد که همچون هند آن را مستعمره کند و نه آنقدر هم بیارزش است که این کشور را به حالِ خود رها کند!
پیروِ این سیاستِ انگلیسی، بریتانیا و دیگر کشورهای قدرتمندِ غرب، از جمله امریکا، به ایران همچون برگهی بازی در رقابت با روسیه و به تازگی نیز چین مینگرند. شاید رویکردهای آنها در مقاطعی عوض شده باشد ولی سیاستِ کلیِ آنها، در درازای همهی این سالها، بی هیچ دگرگونی مانده و آن سیاست هم این است که ایران را در لبهی پرتگاه نگه دارند، ولی آن را پایین نیندازند تا هرگاه بخواهند به بازیِ خود واردش کنند.
ایران، در درازای تاریخِ پر فراز و نشیبش، هیچگاه جز خود دوستی نداشته است و تاریخ به ما میگوید که ایران باید بر گوهرِ خویش و خویشتنِ خود تکیه کند و از آن نیرو گیرد تا نیرومند گردد.