بازخوانی و باز اندیشی در مورد علی(ع) امام اول شیعیان نیاز هر روزه و طبعا امروز ماست. حرف عمیق و بلند زدن و عمل معیارگونه و مبنایی برای طول تاریخ داشتن، خصیصه کسی چون علی (ع) است که هم از منظر کلام شیعه و هم از نظر اندیشه ای می تواند مبنا و ملاکی همیشگی باشد که دیگران خود را با آن مورد ارزیابی و سنجش قرار دهند.
بازخوانی و باز اندیشی در مورد علی(ع) امام اول شیعیان نیاز هر روزه و طبعا امروز ماست. حرف عمیق و بلند زدن و عمل معیارگونه و مبنایی برای طول تاریخ داشتن، خصیصه کسی چون علی (ع) است که هم از منظر کلام شیعه و هم از نظر اندیشه ای می تواند مبنا و ملاکی همیشگی باشد که دیگران خود را با آن مورد ارزیابی و سنجش قرار دهند. استاد شهریار در شعر معروفش در وصف ایشان گفتند که علی همای رحمت است و سایه اش باعث خیر و سعادت است.
در این یادداشت به علی (ع) از این منظر پرداخته می شود که ایشان در عین داشتن قدرت و زور حاکمیتی، چگونه با مردم و مخالفان و زیردستان خود برخورد میکردند و رفتارش مبتنی بر چه اصولی بوده است؟
علی(ع) در منظر شیعیان مصداق "انسان کامل" به حساب می آید لذا برای طول تاریخ می تواند الگو و معیار همیشگی باشد ولی طبعا این نکته، مستلزم استخراج اصول اندیشه ای و آرمانی وی است که در ادامه در این راستا فهم و استنباطی مطرح می شود.
"امر سیاسی"همیشه در طول تاریخ، عموما و اکثرا تابع قدرت و منطق حاکم بوده اما در دیدگاه و رویکرد و سیره علی (ع)، امر سیاسی از یک طرف تابع منطق و اندیشه متعالی وی بوده است و از طرف دیگر تابع روش و رویه موجود و حاکم بوده است. جنبه اول، او را انسانی "فرا زمانی" و "فرا مکانی" می کند و جنبه دوم، او را "تاریخی"و "تاریخمند" نشان می دهد. هر چند برای امروز ما جنبه اول ایشان بیشتر مورد توجه است ولی فهم جنبه دوم رفتاری ایشان و نسبت آن با جنبه اول نیز دارای اهمیت فراوان است.
در تحلیل عمل و نظر علی(ع) اینگونه می توان گفت که مثلا جنگ و قتل و کشتار که ایشان سه جنگ بزرگ در زمان حکومتشان داشتند تا جایی که میشده تلاش میکرده با منطق زمانه مخالفت کند و از اندیشه عالی و متعالی خود پیروی کند. در ماجرای "جنگ جمل" تا جایی که امکان داشت تلاش کرد کهجنگ صورت نگیرد و از کشتار فراگیر هم جلوگیری کرد.عایشه را که دستگیر کرد با احترام با او برخورد کرد. زبیر که از صحنه جنگ فرار کرده بود و شنید کهتوسط کسی خارج از میدان جنگ کشته شده رفتار توبیخی با قاتل داشت و امر به قصاص وی کرد؛ این در حالی بود که قاعدتا باید مورد تشویق قرار می گرفت. در مورد " ماجرای حکمیت" در عین اینکه به اصل حکمیت و فردی که سپاهیانش گفتند (ابوموسی اشعری) اعتقادی نداشت اما چون منطق اکثریت و حاکم بود پذیرفت. در مورد "خوارج" تا جایی که امکان داشت تلاش کرد که از جنگ منصرفشان کند اما این گروه فضای جامعه را آنچنان ناامن کرده بودند و دست آخر بر اساس منطق حاکم به جنگ با آنها پرداخت.
سیاست و کنشگری عمومی در اندیشه علی (ع) جنبه ای متعالی داشت و خود را بالاتر از معاویه که حاکم شام بود می دانست و حاضر نشد که به حکومت ناعادلانه معاویه تندهد. این در حالی بود که عده ای او را به پذیرش حکومت معاویه بخاطر قدرتش تحریک می کردند و از همان ابتدا به عنوان خلیفه مسلمین با حکومت معاویه مخالفت کرد. ایشان قدر خود را آنقدر بالا می دانست که مقایسه اش با معاویه برایش سنگین می نمود و از اینکه معاویه را باهوش تر از ایشان تلقی می کردند برایش ناگوار بود چون اعتقاد داشت این به اصطلاح باهوشی معاویه بخاطر رعایت نکردن اصول آرمانی و اسلامی است و او رعایت میکند.
علی(ع) در زمان حکومتش هیچ موقع با مخالفانش برخورد سخت و حذفی نداشت. حتی اگر فحش و بد و بیراه می گفتند قائل به برخورد سخت و شدید با آنها نبود و تا زمانی که به صورت آشکار و عمومی دست به سلاح علیه حکومت نبرده بودند -در عین تلاش برای بازگرداندن آنها به ساحت امن جامعه- با آنها برخورد نکرد. پس باید گفت علی(ع) افتخار بشر است که در عین داشتن قدرت، از اعمال قدرت و زور جلوگیری کرده است. سوال این است که چرا ایشان چنین منطق و اندیشه ای داشتند؟
برخی از اصول اندیشه ای ایشان شامل موارد ذیل است که می تواند مبنای عمل ونظر امروز هم قرار گیرد:
- ارزش داشتن انسان بماهو انسان
-برابری و مساوات انسان ها با یکدیگر و برابری آنها با حاکم
-برابری همه در برابر قانون
-اصل عدالت و نظام عدالت
-اصل پاسخگویی در حکمرانی
-ارزش گذاری به سنت های مفید جامعه(اهمیت زندگی تاریخی انسان)
-اصل برائت انسان در حوزه گناه و خطای اجتماعی
-اصل پوشیدن خطاهای مردم
-شبیه ضعیف ترین مردم داشتن
-سواستفاده از قدرت نکردن
-اصل تعامل با مردم و خود را تافته جدا بافته ندانستن
و غیره
این نکات از سیره نظری و عملی ایشان استخراج شده و برای امروز هم کاربرد دارد.