چند سال پیش در زمانی که باشگاه پرطرفدار پرسپولیس بدترین روزهای خود را سپری می نمود و به قول طرفداران تیم های رقیب خواب قهرمانی در لیگ ایران را نمی دید، مدیران باشگاه به سراغ مردی کروات رفتند که سابقه فعالیت در فوتبال ایران را داشت.
قهرمانی پرسپولیس، فن سالاری و موانع توسعه
محمود هادی پوردهشال
30 ارديبهشت 1398 ساعت 23:34
چند سال پیش در زمانی که باشگاه پرطرفدار پرسپولیس بدترین روزهای خود را سپری می نمود و به قول طرفداران تیم های رقیب خواب قهرمانی در لیگ ایران را نمی دید، مدیران باشگاه به سراغ مردی کروات رفتند که سابقه فعالیت در فوتبال ایران را داشت.
چند سال پیش در زمانی که باشگاه پرطرفدار پرسپولیس بدترین روزهای خود را سپری می نمود و به قول طرفداران تیم های رقیب خواب قهرمانی در لیگ ایران را نمی دید، مدیران باشگاه به سراغ مردی کروات رفتند که سابقه فعالیت در فوتبال ایران را داشت. برانکو ایوانکوویچ یا برای طرفداران باشگاه پرسپولیس، پروفسور برانکو، زمانی سکان هدایت تیم قرمزپوش پایتخت را در دست گرفت که به همت مدیران ناکارآمد نظامی و مربیان فوتبال نشناس از آوازه این تیم تنها یک نام باقی مانده بود. شاید همان روزها خوشبین ترین طرفداران پرسپولیس هم سه سال موفقیت این مربی را باور نداشتند. نگاهی به جدول مربیان برجسته اروپایی نشان میداد که این مرد کروات در زمره مربیان درجه یک یا حتی دوم قاره سبز نبود و اینکه بتواند کشتی به گل نشسته را نجات دهد، قدری خوش بینانه به نظر میرسید. اما بعد از سه سال، پرسپولیس با برانکو به انواع افتخارات دست یافت و توانست حتی با پنجره بسته به فینال آسیا صعود نماید. اگرچه در مقایسه با مربیان شاغل در لیگ برتر ایران، برانکو از دانش فنی بالاتری برخوردار است، راز موفقیت جنتلمن کروات را باید در نگاه تکنوکرات او به مستطیل سبز جستجو کرد. مرد میانسال کروات که فعالیت در فوتبال ایران را در کارنامه خود ثبت کرده بود، به خوبی می دانست که در این کشور فن سالاری چه جایگاه شکنندهای دارد و فوتبال ایران در گرداب دخالت مدیران ناکارآمد تا لابی های روی سکوها در مسائل فنی اسیر است. از این رو از روز اول چنین شرط کرد که تنها اوست که باید اصول فنی تیم را معین نماید و برای اینکه راه را بر حاشیه ها ببندد یکی از بی حاشیهترین اسطوره های قرمز پوش را در کنار خود بر روی نیمکت نشاند. هرچند لابیهای روی سکوها همواره در خدمت آرامش تیم قرمزپوش نبود، در نهایت مرد کروات اعتمادی ساخت که حتی پس از باخت، هم صدای غالب طرفداران سرخ پوش حمایت از شاکله تیم بود.
نویسنده این گفتار از علاقه مندان باشگاه پرسپولیس است اما در این سطور قصد آن دارد که آنچه بر تکنوکراسی جنتلمن کروات گذشته است را به دلایل ناکامی یک جامعه و موانع رسیدن این جامعه به توسعه تعمیم دهد. لذا این نوشته فارغ از احساسات فوتبالی به نقد جامعه ای ضد توسعه می پردازد.
حیدری- نعمتی در جامعه ایران؛ مانع اول
حیدری- نعمتی از عجایب جامعه ایران است. مستشرقین زمانی که به داستان حیدری- نعمتی می پردازند متوجه می شوند که جنگ میان دو گروه در دو مکان دور از هم و زمان دور از هم بوده است که اساساً اختلاف معناداری از آنها ایفاد نمیگردد. یکی از مستشرقین در این باره نوشت که عجیب است که مردم بر سرِ مواردی درگیر هستند که دلیلی برای آن ندارند!
در جریان حضور برانکو در ایران هم این حیدری- نعمتی شکل جالبی به خود گرفت. مربی تیم ملی که پس از هشت سال حضور در این کشور هیچ افتخار قابل اعتنایی جز "باخت خفیف" به تیم های درجه یک از خود بر جا نگذاشت، جریانی به راه انداخت که بسیاری از طرفداران تیم رقیب را به خود جذب کرد. او که بالاترین دستمزد یک سرمربی را از حکومت این کشور دریافت می کرد نگران استفاده بازیکنان پرسپولیس از بخش تجاری هواپیما و هزینه بالای این کار بود. جالب آنکه کارشناس آبیپوش بیبیسی هم به همین مورد اشاره کرد ولی دلیلی ندید که از هواپیماهای چارتر تیم سابق خود یا سپاهان سخن بگوید! مربی تیم ملی که برترین رئال مادرید قرن را به خاک سیاه نشانده بود، آنقدر هوش داشت که بداند در ایران موفقیت یک برنده واقعی، مصیبت هزار بازنده منفعل است و به راحتی میتوان نعمتی های بازنده را در مقابل حیدر پیروز بسیج کرد. او خوب میدانست که در سایه چنین نزاع بی معنایی است که هزاران پرسش به فراموشی سپرده میشود و کسی نمی پرسد که حاصل این همه خراجی در تیمهای رقیب و تیم ملی کدام افتخار بوده است. کسی نمی پرسد که چرا باید یک کشور میلیاردها تومان برای یک مربی شکست خورده تاوان دهد و به قول اسطوره سالهای دور باشگاه استقلال گرانترین تیم را برای مقام میانه جدول ببندد.
شعار زدگی؛ مانع دوم
در ایران آنان که شعارهای پرحرارت تری سر دهند، در جلب نظر مردم موفق تر خواهند بود. قانون شعار زدگی در کشور همواره مسیر افتادن از چاله به چاه را هموار نموده است. روزهای موفقیت برانکو هم با همین قانون همراه بود. ناکامان این سالها با شعار تیم حکومتی به توجیه تمام شکستهای خود پرداختند. ابتدا از حمایت وزارت ورزش از پرسپولیس سخن گفتند حال آنکه تمام باشگاه های فعال در فوتبال ایران به دلیل اقتصاد حکومتی کشور، حکومتی بوده و از الطاف بیتالمال بهره مند می گردند. استقلال، تراکتورسازی، سپاهان که در این سال ها رقیبان اصلی پرسپولیس برانکو بوده اند هر کدام از سفره الطاف حکومت بهره ای بیش از پرسپولیس برده اند و میزان خریدها، دستمزدها و هزینهها در این سه باشگاه گواهی بر این مدعاست. تا جایی که مربی فصل و سرمربی آخر فصل آبیپوشان در توئیت آخر خود به هزینه های بی حساب و کتاب در باشگاه استقلال اشاره نموده است.
دومین حربه شعار زدگی داوری ها بود که پس از بررسیهای کارشناسی مشخص شد که زیان پرسپولیس از داوری ها بسیار بیشتر از سه تیم رقیب بوده و اشتباهات تاثیر گذار به نفع رقبا بیشتر رخ داده است. علیرغم اینکه بررسی های مستدل شعارهای بازندگان را مردود میدانست، شعار زدگی مستمسک خوبی برای فرار از پاسخگویی و شکست بوده و هست.
جریان های گردابی؛ مانع سوم
وقتی الکتریسیته جاری باشد در قاعده سیم جریانی مغناطیسی ایجاد میشود که مقابل جریان اصلی قرار میگیرد. این جریانات مغناطیسی که به جریان گردابی مشهور است در جامعه ایران به وفور یافت میشود. این کشور مملو است از توفیق یافتگانی که خود بیش از هر کسی بر ناکارآمدی خویش واقف اند. این افراد در سرتاسر مدیریت، تجارت و ورزش کشور ریشه دوانده اند و مانعی بر هرگونه تحول در کشور هستند. هر چقدر جنتلمن تکنوکرات در کار خود موفق باشد، ناکارآمدی مربیان کم دانش وطنی همچون دایی، قلعه نویی و منصوریان برملا می گشت. بی دلیل نبود که مثلث این مربیان تلاش عجیبی را برای جلوگیری از موفقیت برانکو به کار بست. دایی به غیر از مطالبه پول خود در شرایط بد مالی باشگاه پرسپولیس در مقابل سپاهان بدون ۵ بازیکن اصلی به میدان رفت و دروازه بان پر اشتباه خود را پس از 4 گل از زمین بیرون کشید تا از قلعه نوعی لقب جوانمرد بگیرد. منصوریان در مقابل سایپا به ۵ بازیکن اصلی اش استراحت داد تا در اصفهان با تمام قدرت در مقابل پرسپولیس صدرنشین به میدان میآید.
مثلث مربیان کم دانش وطنی خوب بر این امر واقف بودند که اگر جلو موفقیت مربی متوسط اروپایی در کشور را نگیرند، بخیه ناتوانی این گروه، که سالها از محل مربیگری به درآمد رسیده بودند، بر کار خواهد افتاد. لذا مسیر همیشگی جریان های گردابی را دنبال کردند تا با توقف جریان جاری به هدف خود دست یابند و بر تداوم حضور بی دانش خویش در این فوتبال امیدوار باشند.
سقف موفقیت؛ مانع چهارم
برای حاکمان در ایران موفقیت شهروندان سقف معلومی دارد و هیچ شهروندی نباید بدون اجازه حاکمان از این سقف فراتر رود. جریان موفقیت برانکو هم دقیقاً در مقابل این خواسته حاکمان بود. این به آن معنا نیست که فدراسیون یا وزارت ورزش طرفدار تیم دیگری بوده است بلکه این فدراسیون تداوم موفقیت یک کروات تکنوکرات را در تضاد با تداوم مدیریت ناکارآمد خود می دید. به همین دلیل جریان حوادث در روزهای پایانی لیگ کاملاً به سمتی هدایت شد که از سه گانه قهرمانی برانکو در لیگ جلوگیری شود. تأخیر پرداخت دستمزد مربی پرسپولیس و بازیکنان این تیم به نحوی که تیم رقیب زیر نظر وزارت ورزش دو برابر پرداختهای خود را دریافت نموده بود و بازی های فشرده در سه جام در فوتبال غیرحرفهای ایران مؤید این نظریه است.
در پایان رقابت، علیرغم وجود موانع چهارگانه توسعه، برانکو برای سومین بار به قهرمانی لیگ رسید. هرچند سومین قهرمانی به اقتدار دو قهرمانی گذشته نبود، برانکو توانست مسیر موفقیت از طریق فن سالاری را به جامعه ایران نشان دهد. بودند در این لیگ امثال گل محمدی و فرکی که در گرداب ضد توسعه اسیر نگشتند ولی حتی ادبیات حاکم در پیشکسوتان قرمزپوش حکایت از نفرت از فن سالار داشت. به نظر نمیرسد سال آینده مربع ضد توسعه اجازه دهد که آب خوش از گلوی مربی کروات پایین رود و به این آسانی مردمی که موفقیت را در شانس و لابی جستجو می کنند روی خوش به فن سالاری نشان دهند ولی حداقل جرقه ای زده شده است که نشان میدهد اگر این کشور همچنان گورستان تکنوکراسی باشد، راهی به توسعه نخواهد برد. حضور برانکو در فوتبال ایران و موفقیت او با تیمی که از دو پنجره نقل و انتقالات محروم بود نوری بر تاریکخانه جامعه ضد فن سالاری و شعاری تابانده است.
کد مطلب: 108035