در زندگی مردم گیل برنج نقش پول رایج را بازی می کند. بسیاری از گیلک ها برای گذران زندگی به همین تک محصول متکی هستند و هر سال چند ماه را به کشت، داشت و برداشت دانه های سفید برنج سپری می کنند تا در طول سال از منافع آن بهره ببرند.
موفقیت قماری و موفقیت بیجاری
دکتر محمود هادی پور دهشال
20 ارديبهشت 1398 ساعت 17:32
در زندگی مردم گیل برنج نقش پول رایج را بازی می کند. بسیاری از گیلک ها برای گذران زندگی به همین تک محصول متکی هستند و هر سال چند ماه را به کشت، داشت و برداشت دانه های سفید برنج سپری می کنند تا در طول سال از منافع آن بهره ببرند.
در زندگی مردم گیل برنج نقش پول رایج را بازی می کند. بسیاری از گیلک ها برای گذران زندگی به همین تک محصول متکی هستند و هر سال چند ماه را به کشت، داشت و برداشت دانه های سفید برنج سپری می کنند تا در طول سال از منافع آن بهره ببرند.
در این رسم توسعه، بیجار یا شالیزار خزانه زندگی است و منبع درآمد و حیات. اما گیلک ها روش دیگری را هم برای نیل به آرزوهای خود می شناسند. آنان که با جامعه گیلان آشنایی دارند، از حجم بالای شرطبندی و خرید و فروش بلیط های بخت آزمایی آگاه هستند. توسعه قماری روی دیگر سکه زندگی در گیلان زمین است که مسیر ترقی در آن یک شبه به جای صد ساله طی میشود. اما قمار برخلاف بیجار فقط یک برنده دارد که واقعاً برنده است و همه منهای آن یک نفر بازنده که واقعاً بازنده هستند. از دل بیجار برای همه آنان که کشت میکنند، آب باریکهای برای گذران زندگی حاصل می شود و همه در این برد خفیف شریک هستند و بازنده ای در کار نیست. اما از دل قمار یک برنده می آید و صدها بازنده با سر به زمین خورده.
در روزهایی که در جمع بیماران و سازمان مردم نهاد به کار مشغول بودم، اشتیاق رو به رشد جامعه ایران به توسعه قماری بر من روشن شد. بسیاری از افراد این جامعه، سازمان مردم نهاد را میانبری برای دستیابی به خواسته های فردی خود می دیدند. آنان که دستیابی به موفقیت را از طریق کوشش و مرارت محال می دیدند یا تاب و تحمل گذران زندگی با عرق جبین را نداشتند، بر این باور بودند که رسیدن از میانبر یک حق فطری است و در این قمار نباید از بازی دست کشید.
یکی میخواست محقق شود و یکی آرزوی نویسنده شدن داشت. آن دگر به دنبال شغلی پر آب و نان می گشت و کسی آرزومند شاخص شدن در جامعه بود. همه این آرزوها نه از کسب علم و تلاش و کوشش، که از طریق نردبان سازمان مردم نهاد محقق می شد. جمیع خواسته های فردی وقتی با سرخوردگی ناشی از باختن بر میز قمار و عدم صداقت بیان خواسته واقعی توأم میشد، در نفی همه موفقیت های واقعی "دال میان تهی" میساخت. انگار همه یکصدا شده بودند که موفقیت از طریق تلاش نامفهوم است و تنها راه موفقیت خطر کردن در قمارخانه است.
آن جامعه کوچک بیماران مثال ساده ای بود از جامعه بزرگتر ایران. شهروندان ایرانی در سایه توسعه نفتی باور کردهاند که قمارخانه نفتی تنها راه رسیدن به موفقیت فردی است و دست های نامرئی توسعه که در بیجارها به کار مشغول بودند همه و همه فریب و موانعی است برای بازداشتن شهروندان از رسیدن به توسعه قماری. قبح و زشتی در یک شب ره صدساله با لابی و پارتی پیمودن ریخته شده است. هر چه زمان می گذرد هزینه توسعه قماری بر دوش اکثریت شهروندان کمرشکن میگردد و جای استغراب است که اشتیاق همان شهروندان به ادامه این مسیر فزونی می یابد. جامعه تبدیل به قمارخانه ای شده که بازندگان به امید برد دیگر توان دل کندن از میز قمار را ندارند و هر روز بیشتر و بیشتر می بازند.
راه تغییر در چنین جامعه ای نه تغییر حکومت ها و نه تغییر آدمهاست. مسیر تغییر این جامعه فقط و فقط درک مبانی توسعه است و بازگشت به کوشش و کسب در بیجارها.
روزگار مردم ایران آن زمان شیرین خواهد شد که مسیر توسعه را در تلاش، نوآوری و پیگیری جستجو کنند. وگرنه میز قمار فقط اقلیتی را برنده خواهد کرد و اکثریتی همیشه مغبون و سرخورده خواهند بود.
کد مطلب: 107456