مصیبت کشته شدن جوانان دانشجوی کشور در حوادثی اینگونه، خیلی سخت و غیر قابل تحمل است. خانواده های جوانان دانشجوی از دست رفته در حادثه دانشگاه علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد به تنهائی قادر به تحمل آن نیستند.
خبر خیلی فاجعه آمیز بود. آخر چگونه می توان تصور کرد فرزندان مانند دسته گل این والدین صبح سالم و سرحال از منزل به قصد درس و دانشگاه از منزل خارج شوند و چند ساعت بعد ناباورانه مطلع شوند که باید جنازه عزیزانشان را تحویل بگیرند؟ برای من که فرزند دانشجو دارم این حادثه قابل تحمل نیست؛خدا به داد خانواده های داغدار برسد.
چرا هیچکس پاسخگو نیست؟ چرا هر روز شوربختی و مصیبت ما بیشتر می شود؟ چرا نمی خواهیم باور کنیم آنقدر ناتوان شده ایم که حتی فرصت شمارش ناکارآمدی ها و مصیبت های هر روزمان را هم نداریم؟ وقتی کودکان معصوم زاهدانی در آتش بی مبالاتی سوختند تمام توجه ما به محرومیت آن منطقه و کمبود امکانات بود. حالا که در دل پایتخت و در میان غفلت و بی کفایتی سازمانی سرشار از امکانات و درآمدهای نجومی، ده نفر از جوانان بی گناه و دانشجوی ما فدای یک بی کفایتی می شوند و مسئولین مربوطه از سر بیچارگی دنبال آن هستند تا سکته راننده را علت حادثه ثبت کنند، چه باید کرد؟ چگونه می شود اتوبوسی که به گفته ستاد معاینه فنی تهران شش سال پیش از رده خارج شده و اصلا معاینه فنی نداشته اجازه تردد در این مسیر خطرناک و پر پیچ و خم را داشته و هنوز چه تعداد از این خودروهای از رده خارج شده و فاقد کیفیت در شهرها در حال رفت و آمد هستند؟
به نظر می رسد بسیاری از ما ایرانیان نسبت به مصیبت بی تفاوت
شده ایم. هیهات که از هرآنچه بترسیم بر سرمان می آید و به نظر
می رسد از هر آنچه تاکنون ترسیده ایم بر سرمان آمده است.
نگاهی به سابقه چنین حوادثی نشان می دهد:
- در اسفند ۱۳۷۶ اتوبوس حامل دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در مسیر بازگشت از بیست و دومین دوره مسابقات ریاضی از اهواز به دره سقوط کرد و هفت نفر از دانشجویان به اضافه دو عضو هیئت علمی این دانشگاه کشته شدند. مریم میرزاخانی نابغۀ فقید ریاضی از سرنشینان این اتوبوس و از بازماندگان آن حادثه بود.
- در سال ۱۳۹۱ در سانحهای مشابه برای اتوبوس راهیان نور که عازم اردوی مناطق جنگی بود ۲۶ دانشآموز دختر ساکن استان چهارمحال و بختیاری کشته شدند.
- در تاریخ 15 آذر 91 در مدرسه دخترانه روستای شین آباد( یکی از توابع شهر پیرانشهر)به دلیل نقص تجهیزات گرمایشی آتش سوزی جانگدازی رخ داد که طی آن حادثه 29 دانش آموز دختر دچار سوختگی شدند. دو نفر از آنها بر اثر شدت جراحات وارده فوت کردند و انگشتان سه تن دیگر از دختران به دلیل شدت سوختگی وعدم قبول پیوند قطع شد.
- در سال ۱۳۹۵ یک اتوبوس حامل دانشآموزان لرستان در مسیر برگشت از مشهد واژگون شد و ۵ دانشآموز کشته و ٣ نفر فلج شدند.
- واژگونی اتوبوس حامل دختران دانشآموز از استان هرمزگان که عازم اردوی شیراز بودند در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۳۹۶ در نزدیکی داراب استان فارس رخ داد که در پی آن ١٣ نفر کشته و ٣٠ نفر زخمی شدند.
- و حالا 4دی ماه امسال در پی واژگونی اتوبوس دانشگاه آزاد نه فقط 10 خانواده که به تعبیری همه مردم عزادار شدند. ( داد از دل بازماندگان خانواده ای که پدر برای حضور در برنامه دفاع پایان نامه دخترش رفته بود و هر دو در حادثه جان باختند.)
این را مقایسه کنیم با یک حادثه مشابه که در اسفند سال ١٣٩٠ برای دو کشور هلند و بلژیک رخ داد. در آن حادثه پس از واژگونی اتوبوس حامل دانش آموزان بلژیکی و هلندی، ٢٢ دانشآموز در راه بازگشت از اردوی تفریحی کشته شدند.
در پی آن حادثه وزرای آموزش و پرورش هر دو کشور بلافاصله استعفا دادند و نخستوزیر بلژیک آن روز را روز سیاه در تاریخ کشورش خواند و سه روز در هر دو کشور عزای عمومی اعلام شد!
دو سال پیش در بحبوحه مناظره های داغ داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری به این موضوع پرداختم که:
آیا داوطلبان ریاست جمهوری به فکر سالانه 20 هزار نفر کشته شدگان تصادفات جاده ای هم هستند؟
در آن یادداشت به این موضوع پرداختم که کاندیداهای شناخته شده ریاست جمهوری برای جلب آراء مردم هر روز مباحث گسترده ای را در رابطه با ایجاد رفاه اجتماعی، اشتغال جوانان، کنترل تورم و توسعه مناسبات بین المللی مطرح می کنند. ولی آنچه تاکنون نه از سوی آنان مورد اشاره قرار گرفته و نه خبرنگاران رسانه های گروهی از آنها پرسیده اند، آمار بسیار بالای تلفات جاده ای کشور می باشد. آمار کشته های سالانه کشور در تصادفات جاده ای رقمی حدود 20 هزار نفر می باشد و این از جمله مقام های نخست جهانی است که مطمئنا هیچ ایرانی از بابت داشتن آن احساس غرور و افتخار نمی کند. وقتی تصور کنیم با کشته شدن این تعداد از هموطنان هر ساله چند هزار نفر یا چند هزار خانواده عزادار می شوند باید بهتر متوجه عمق این آمار فاجعه آمیز شویم . تازه این رقم فقط مربوط به کشته شدگان تصادفات می باشد وگرنه آمار کسانی که در تصادف ها زخمی و دچار نقص عضو می شوند باید رقم بالاتری را در بر بگیرد.
هر سال با آغاز تعطیلات عید و هفته های پایانی تابستان که مردم برای یک تفریح کوتاه و گذراندن اوقات فراغت به جاده های بین شهری رو می آورند تا همراه با خانواده استراحتی داشته باشند شاید بیشترین دغدغه و نگرانی همه تصادفات غم انگیزی باشد که گوئی جزئی از اخبار همراه با تعطیلات شده است.
حقیقت غیر قابل انکار این است که ناوگان حمل و نقل عمومی کشور هنوز نتوانسته رضایت و امنیت مردم را تامین کند. جدای از تلفات بسیار ناشی از حوادث جاده ای، خطوط راه آهن بین شهری کشور نیز حوادث مرگباری را شاهد بوده است.
- فاجعه انفجار قطار نیشابور که بزرگترین سانحه راه آهن ایران است در روز 29 بهمن ماه 1383 و یک روز پیش از برگزاری انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی در نزدیکی ایستگاه خیام در 17 کیلومتری شهر نیشابور رخ داد. در آن حادثه 320 نفر کشته و 460 نفر زخمی شدند.
حادثه بعدی برخورد قطار در محور سمنان-دامغان بود که در تاریخ 5 آذر 1395، میان دو قطار مسافری در حوالی ایستگاه هفت خوان رخ داد. در آن حادثه قطار سمنان به مشهد از پشت به قطار تبریز به مشهد که در همان ریل متوقف بود برخورد کرد. آن حادثه نیز 47 نفر کشته و 103 نفر مصدوم به همراه داشت.
در رابطه با حوادث هوایی، آخرین حادثه هوایی کشور نیز مربوط به پرواز شماره 3704 هواپیمائیآسمان بود که در مسیر تهران به یاسوجدر تاریخ 29 بهمن ماه 1396 بعد از اصابت به کوه دنا سقوط کرد و تمام سرنشینان آن کشته شدند.
در آن یادداشت گفته بودم کاش می شد کاندیداهای ریاست جمهوری در مورد اینکه برای کاهش تلفات حوادث مختلف بویژه حوادث جاده ای چه راهکاری در نظر دارند نیز توضیحی به مردم می دادند و می گفتند چگونه مشکل را ریشه یابی کرده، برای رفع آن اقدام خواهند کرد؟
باید بپذیریم که هیچ اولویتی ارزشمندتر و اساسی تر از حفظ جان مردم نیست و متاسفانه هیچ اقدامی که حاکی از تلاش دولت و مسئولین ارشد کشور برای افزایش ایمنی آنان باشد را شاهد نبوده ایم.
در تمام حوادث رخ داده یک نکته قابل مشاهده است و آن اینکه هیچ درسی از آنها گرفته نشده و هیچ تدبیری برای آنها مشاهده نشده است. از سوی دیگر دولت بدون توجه به این حوادث در پی آماده کردن افکار عمومی برای افزایش قیمت بنزین، کسب درآمد از طرح ترافیک، توسعه محدوده زوج و فرد و مواردی از این دست بوده، هیچگاه خدمات ارزشمند، قابل توجه و همراه با ایمنی را در قبال عوارض دریافتی ارائه نکرده است.
متاسفانه دولت تاکنون نتوانسته گزارشی از بهبود خدمات حمل و نقل و ایمن سازی مرتبط با آن ارائه کند. طرح های مربوط به ایمن سازی جاده ها و کاهش تلفات جاده ای عملا عقیم مانده است. همیشه هر
حادثه ای به بایگانی سپرده شده تا حادثه بعدی از راه برسد. آنچه بطور واضح قابل اشاره است اینکه علیرغم فشار وارده به مردم برای گرفتن عوارض گوناگون در رابطه با حمل و نقل، مخصوصا مواردی مانند طرح ترافیک، هدف اصلی فراموش شده و کنترل آلودگی هوا به ابزاری برای کسب درآمد تبدیل شده است.