"برو پیش حافظ اسد! ببین می توانی برایمان موشک بگیری؟ شرمم میآید که زیر موشک باران عراق هستیم و نمی توانیم مقابله کنیم."
قذافی گفت با موشک ما عربستان را بزن!
3 مهر 1397 ساعت 17:15
"برو پیش حافظ اسد! ببین می توانی برایمان موشک بگیری؟ شرمم میآید که زیر موشک باران عراق هستیم و نمی توانیم مقابله کنیم."
"برو پیش حافظ اسد! ببین می توانی برایمان موشک بگیری؟ شرمم میآید که زیر موشک باران عراق هستیم و نمی توانیم مقابله کنیم."
به گزارش ایسنا، عصر ایران نوشت: این را هاشمی رفسنجانی به محسن رفیق دوست گفت. هاشمی نماینده امام خمینی در شورای عالی دفاع و جانشین فرمانده کل قوا بود و رفیق دوست، وزیر سپاه. شهرهای ایران زیر موشک های عراق بودند، موشکهای اسکاد-بی که شوروی به عراق داده بود، اما در زرادخانه تسلیحاتی ایران موشکی برای مقابله به مثل نبود و هیچ کشوری حاضر به فروش موشک به ایران نبود. در دوران جنگ هشت ساله، تنها سه کشور به ایران تسلیحات میدادند، سوریه، لیبی و کره شمالی. البته یک بار هم آرژانتین چند فروند موشک ضدتانک به ایران فروخت.
محسن رفیق دوست، در شبکه 4 ماجرا اولین محموله موشکی را چنین روایت کرده است: بعد از حرفهای آقای هاشمی، به سوریه رفتم و از حافظ اسد، رئیس جمهور وقت سوریه تقاضای موشک کردم؛ اسد گفت که تمام موشکهای موجود در سوریه در اختیار روسهاست و پیشنهاد کرد پیش قذافی بروم و گفت خودم هم به او زنگ میزنم و سفارش میکنم."
اسد همچنین گفت که تعدادی از نیروهای ایرانی را برای آموزش نحوه کار با موشک به سوریه بفرستیم. ما هم [شهید] حسن تهرانی مقدم و حدود 40 نفر دیگر را به سوریه فرستادیم.
حافظ اسد، رئیس جمهور وقت سوریه، از حامیان تسلیحاتی ایران در دوران جنگ با عراق بود. به گفته رفیق دوست، حتی یک بار که در خط جنگی فاو ایران به تسلیحات فوری نیاز داشت، با یک تلفن، هزار تن مهمات ظرف 48 ساعت تحویل ایران داد.
بعد از جلسه با اسد راهی لیبی شدم و با معمر قذافی، رهبر وقت لیبی، دیدار کردم. او بلافاصله با درخواستمان موافقت کرد و 10 فروند موشک اسکاد-بی به ما داد و ضمناً گفت: فقط یکی از این موشکها را بزنید به عربستان!
همچنین یکی از فرماندهان موشکیاش را همراه من به ایران فرستاد و به او گفت: از این به بعد، فرمانده تو محسن رفیق دوست است.
هر کدام از موشکهای اسکاد-بی، 3 میلیون دلار قیمت داشتند ولی قذافی که سه مرحله و هر مرحله 10 موشک به ما داد، هیچ پولی بابت موشکها نگرفت. به ایران آمدیم و شلیک موشکها را آغاز کردیم تا این که یک روز همان فرمانده موشکی لیبیایی به من گفت یکی از موشکها را به عربستان بزنیم. مخالفت کردم و گفتم فرمانده ما امام خمینی است و با عربستان هم نمی جنگیم. بعد از این ماجرا آن فرمانده لیبیایی از ایران رفت و قذافی هم دیگر به ایران موشک نداد. ما هم مجبور شدیم از کره شمالی موشک بخریم. بعد از رفتن فرمانده لیبیایی، عملیات موشکی ایران با حضور نیروهای آموزش دیده ایرانی در سوریه ادامه پیدا کرد و همان افراد بعدها ساختار موشکی ایران را شکل دادند. در همان زمان بود که تصمیم گرفتیم باشگاه افسران بغداد را هدف موشک قرار دهیم. در کوههای اطراف کرمانشاه مستقر شدیم و بعد از خواندن دعا، موشک را شلیک کردیم و بلافاصله رادیو بی بی سی را روشن کردیم تا ببینیم چه گزارشی از بغداد میدهد؟ چند دقیقه بعد بی بی سی گفت: باشگاه افسران بغداد هدف حمله موشکی ایران قرار گرفت و تعداد زیادی از افسران عراقی کشته شدند.
کد مطلب: 94631