«از دهه ۱۳۷۰ به این سو نوعی سادهگیری بر نوحهخوانی و مداحی حاکم شد و زیبایی آهنگهای قدیمی آیین سوگواری، جایش را به تقلید و تکرار آهنگهای پاپ روز داد. بعد هم که خود مداحان جدید اصطلاح مداحی پاپ و غیر از آن را باب کردند و معمولاً کسی را دیدیم که کنار مداح اصلی ـ میکروفون در دست ـ به بازتولید صدای سازهای کوبهایِ موسیقی پاپ با دهانش مشغول است.»
«از دهه ۱۳۷۰ به این سو نوعی سادهگیری بر نوحهخوانی و مداحی حاکم شد و زیبایی آهنگهای قدیمی آیین سوگواری، جایش را به تقلید و تکرار آهنگهای پاپ روز داد. بعد هم که خود مداحان جدید اصطلاح مداحی پاپ و غیر از آن را باب کردند و معمولاً کسی را دیدیم که کنار مداح اصلی ـ میکروفون در دست ـ به بازتولید صدای سازهای کوبهایِ موسیقی پاپ با دهانش مشغول است.»
علی شیرازی ـ آوازپژوه ـ در گفتوگو با ایسنا درباره استفاده از دستگاههای موسیقی ایرانی در نوحهخوانی و مداحی اظهار کرد: یکی از مهمترین دلایل زنده ماندن و تداوم حیات موسیقی آوازی و حتی سازی ما را انعطاف و قدرت تطابق آن با آیینهای سوگواری مذهبی و همراه شدن و در بطن هنر تعزیه قرار گرفتن دانستهاند. بههمآمیختگیِ نغمههای مرثیهگون و داغدارانۀ ما ایرانیان با موسیقی دستگاهی و ردیفی در صورت فعلیاش، دست کمریشهای چند صد ساله دارد و آن را به دورۀ صفویه و عزم حکومت بر برگزاری سنگین و رنگین آیینهای سوگواری شیعیان در ماههای محرم و صفر نسبت میدهند.
او ادامه داد: اما آیینهای سوگواری هم مانند نغمههای ردیف موسیقی دستگاهی ـ هر دو ـ از دیرباز در ایرانزمین رواج داشتند و هر یک بسته به زمان خود با شکل و حال و هوای خاص خودشان بازخوانی میشدند. مانند سوگ سیاوش که باز هم میگویند جزئیات و مؤلفههای بسیاری از آن به آیینهای سوگواری شیعیان در ایران وارد شده است.
این آوازخوان بیان کرد: برخی حتی تونالیته و لحن خاص آوازهای ما را بههمآمیخته با ملقمهای لحن آوازیمان با قرائت قرآن میدانند که چندان هم دور از ذهن نیست. چرا که معمول بود بسیاری از آوازخوانان همزمان به قرائت قرآن و مداحی و مرثیهسرایی مشغول بودند و اصلاً تعزیهخوانها نیز از این گروه دور نبودند و دست کم در سه ماه محرم، صفر و رمضان در طول سال، بسیاری از این آوازخوانان به گرم نگه داشتن بازار تعزیه نیز مشغول بودند و همپوشانی زیادی بین مجموعه خوانندگیهای مرسوم و رایج وجود داشت.
شیرازی در ادامه اظهار کرد: علاوه بر این تا چند دهه قبل، بیشتر مداحان و مرثیهخوانان ایرانی بر ردیف آوازی یا مسلط بودند یا دست کم با آن آشنایی خوبی داشتند و در حالت سوم نیز ـ بر فرض ناآشنایی و نابلدیشان ـ به سبب آنکه میراثی را سینه به سینه و نسل به نسل آموخته بودند تا حد زیادی از نظر آوازی و موسیقایی درست میخواندند. به بیان دیگر مداحان ایرانی یا با دقایق و ظرایف ردیف و گوشهها و دستگاهها آشنایی تام و تمام داشتند یا اینکه دست کم به صورت کلی با دستگاهها آشنا بودند و گوشههای مشهور را هم میشناختند و در اجرا به کار میبردند.
او در این راستا اظهار کرد: از اواخر دهه ۵۰ به تدریج نوعی سادهگیری و سهلپنداری به سراغ مداحان آمد. صداها از آن حالت خوب و گرم و گیرای قدیم به دور ماند و اطلاعات ردیفی نیز از میان مداحان رخت بربست.
او معتقد است: شاید با رسیدن به دنیای جدید و ظهور نسلهای تازه، دیگر کمتر کسی از میان این جمع حال و حوصله آموختن ردیف و به کار بستن نکات دقیق و عمیق هنری و علمی موسیقی آوازی ایرانزمین را در خود میدید. بر همین اساس، ساختن نغمههای مرثیهگون بر پایۀ ردیف نیز به تاریخ پیوست و به جای آن، مداحان روز کوشیدند از آهنگ ترانههای روز ـ حتی ترانههای خوانندگان لس آنجلسی ـ سود ببرند و حداکثر اینکه کوشیدند شعرهای این ترانهها را تغییر دهند و با مرثیههای مخصوص سوگواری تطبیق دهند و به قولی شعر را به آهنگ برداشت شده بخورانند.
این آوازپژوه همچنین بیان کرد: به این ترتیب میتوان گفت از دهه ۱۳۷۰ به این طرف نوعی سادهگیری بر این مدل از خوانندگی حکمفرما شد و زیبایی آهنگهای قدیمی آیین سوگواری جایش را به تقلید و تکرار آهنگهای پاپ روز داد. بعد هم که خود مداحان جدید اصطلاح مداحی پاپ و غیر از آن را باب کردند و معمولاً کسی را دیدیم که کنار مداح اصلی ـ میکروفون در دست ـ به بازتولید صدای سازهای کوبهایِ موسیقی پاپ با دهانش مشغول است.