زمانی فرش دستباف، چرخه تولید و اشتغال گستردهای در ایران داشت و از مهمترین اقلام صادرات غیرنفتی کشور بود اما اکنون این فعالیت اقتصادی اصیل و کارآفرینانه بخش خصوصی، در داخل رو به افول گذاشته و در بازار جهانی هم با تهدید رقبا و تحریم مواجه است.
"گبه" در گذر زمان
8 خرداد 1397 ساعت 18:31
زمانی فرش دستباف، چرخه تولید و اشتغال گستردهای در ایران داشت و از مهمترین اقلام صادرات غیرنفتی کشور بود اما اکنون این فعالیت اقتصادی اصیل و کارآفرینانه بخش خصوصی، در داخل رو به افول گذاشته و در بازار جهانی هم با تهدید رقبا و تحریم مواجه است.
زمانی فرش دستباف، چرخه تولید و اشتغال گستردهای در ایران داشت و از مهمترین اقلام صادرات غیرنفتی کشور بود اما اکنون این فعالیت اقتصادی اصیل و کارآفرینانه بخش خصوصی، در داخل رو به افول گذاشته و در بازار جهانی هم با تهدید رقبا و تحریم مواجه است.
به گزارش سرویس بازار ایسنا، حمید ذوالانواری (فرزند حاج غلامرضا ذوالانواری پدرگبه جهان) عضو هیاترییسه اتحادیه فرش دستباف ایران و رییس اتحادیه صادرکنندگان فرش دستباف استان فارس، نسل سوم از خاندانی است که با فعالیت مستمر طی حدود یک قرن در تولید و صادرات فرش و گبه، برندی بینالمللی برای فرش و گبه ایرانی بنا نهادهاند.
وی در این گفتوگو ضمن بیان چالشهای داخلی و خارجی پیش روی کسبوکار فرش و گبه، فعالان اقتصادی این حوزه را کارآفرینان بدون رانت قلمداد میکند که نسل آنها - به دلایلی که در ادامه میخوانید- در خطر انقراض است.
برند ذوالانواری در بازار داخلی و جهانی گبه و فرش یک برند شناختهشده به شمار میرود و پدر شما حاج غلامرضا ذوالانواری به پدر گبه جهان معروف است. این برند و جایگاه چطور بهدست آمد؟
اگر به تاریخچه برخی از برندهای شناخته شده و مطرح جهان نگاه کنید، میبینید این برندها در یک خانواده طی چند نسل ایجاد شده و ادامه پیدا کردهاند. کسب کار گبه و فرش هم در خانواده ما از دو نسل قبل شروع شده و در حال حاضر نسل سوم ذوالانواریها به این کار ادامه میدهند. پدربزرگ من یعنی حاج ماشاله ذوالانواری اولین کسی بوده که این کسب وکار را در خاندان ما راهاندازی میکند. وی در شیراز در بازارحاجی، حجرهای داشته و تجارت میکرده، البته آن زمان بازارها مثل بازارهای کنونی نبوده که تفکیک شده باشد و حجره پدربزرگ من هم فقط فرش فروشی نبوده است. در حجره وی علاوه بر گبه و فرش و انواع دست بافتهها، پنبه و پشم و نخ و دیگر ملزومات و مواد اولیه این کار هم خرید و فروش میشده است. پدر من یعنی حاج غلامرضا ذوالانواری که فرزند ارشد حاج ماشااله بوده از سن پانزده سالگی وارد کسب وکار پدری میشود و چندسالی در کنار وی کار میکند و تجربه میاندوزد تا اینکه بعد از ازدواج کسب وکار مستقل خودش را راه میاندازد. رونق کار پدر در واقع از دوره بعد از جنگ جهانی دوم آغاز میشود. بعد از جنگ جهانی دوم اروپا وارد فاز بازسازی خرابیهای جنگ و پیشرفت اقتصادی میشود و در کنار بسیاری از اقلامی که به آن نیاز پیدا میکند تقاضای فرش هم در اروپا به شدت افزایش پیدا میکند.در آن زمان ایران در صدر تولیدکنندگان فرش دستباف دنیا بوده و طبعا بخش بزرگی از این تقاضا به بازار فرش ایران منتقل میشود. به این ترتیب رفت و آمد تجار بزرگ فرش به شهرهای مختلف برای تامین این تقاضا افزایش پیدا میکند. پدر من – حاج غلامرضا ذوالانواری - در آن مقطع با توجه به سرمایه ناچیزی که دستشان بوده، اقدام به خرید فرش از روستایان میکردند و بخشی از محصولاتی که ایشان خریداری میکردند همان گبههایی بوده که با طرحهای قدیمی بافته میشده. حاج غلامرضا این فرشها را در محافل تجاری که تجار فرش در آنها حضور پیدا میکردند، عرضه میکرده است. در یکی از همین جلسات، ایشان با یکی از تجار آشنا میشود و آن تاجر که دستی به آتش صادرات داشته و از رونق بازار صادرات خبر داشته، از ایشان تقاضای خرید فرش بیشتری میکند. در آن سالها مرکزیت بازار فرش جهان در شهر لندن بوده است. حاج غلامرضا با همکاری آن تاجر شروع به صادرات فرش میکند، به این صورت که فرشها را عمدتا از روستاییان و عشایر خریداری میکردند، بستهبندی میکردند و در گونی میگذاشتند، گونی را هم قیراندود میکردند چون زمان زیادی طول میکشیده این کالا با کشتی از بوشهر به لندن برسد و گونیهای فرش را قیراندود میکردند که در طول مسیر رطوبت به فرشها آسیبی نزند. به این صورت چند محموله فرش به لندن ارسال می کنند و در این محمولهها تعدادی گبه هم وجود داشته است؛
بعد از مدتی تاجری که در لندن با آنها کار میکرده پیام میفرستد که از این نوع محصول هر چقدر گیرتان آمد از یک تخته تا ۱۰ هزارتخته ما خریدار هستیم، سرمایهای هم به عنوان پیش پرداخت میدهیم که کار توسعه پیدا کند. حاج غلامرضا از آن مقطع به بعد به صورت تخصصیتر روی کسبوکار گبه تمرکز میکنند و زنجیره ارزش این محصول را هم به تدریج ارتقا میدهند. کم کم در دوران پهلوی دوم، ایران به واسطه افزایش قیمت نفت و مسائل دیگر به سمت رشد اقتصادی حرکت میکند و خارجیها - چه به عنوان توریست چه به عنوان کارمند و مشاور و مستشار و غیره - پایشان به کشور ما باز میشود و حضور خارجیها به رونق هر چه بیشتر بازار گبه و فرش میانجامد، چرا که خارجیهایی که به ایران میآمدند اغلبشان علاقهمند به خرید این محصولات بودند. به این ترتیب تقاضای گبه در بازار داخل آن قدر بالا میرود که صادرات آن تقریبا متوقف میشود. این شرایط جایگاه پدر بنده را به عنوان تامین کننده اصلی گبه در بازار داخلی تثبیت میکند و در واقع برند گبه ذوالانواری طی این سالها، در داخل کشور قوام پیدا میکند. بعد از انقلاب تعداد توریستها و خارجیهای شاغل در ایران کاهش شدیدی مییابد و رکودی در بازار گبه و فرش ایجاد میشود. برای مقابله با این رکود پدر تصمیم میگیرند صادرات این محصولات را با جدیت بیشتری دنبال کنند. برای تحقق این هدف در سال ۱۳۵۹ دفتر سوئیس ما توسط برادرم رضا ذوالانواری در شهر زوریخ راهاندازی شد که این دفتر تا امروز همچنان در حال فعالیت است. شرکت ما علاوه بر دفتر سوئیس دفاتری نیز در آلمان، آمریکا، ژاپن و آفریقای جنوبی دایر کرد و طی سالهای بعد از انقلاب در نمایشگاهها و رویدادهای مرتبط با مفروشات و منسوجات حضور گستردهای داشتیم که این فعالیتها کمک شایان توجهی به تثبیت و ارتقای برند ذوالانواری مخصوصا در خارج کشور کرده است.
عناوین و جوایز و تاییدیههایی هم جشنوارهها و نمایشگاهها و رویدادهای فرش و منسوجات گرفتیم که از آن جمله میتوان به این موارد اشاره کرد: کسب مدال طلای نمایشگاه دموتکس آلمان در سال ۱۹۹۴ برای فروش بالا و مشتریمحوری محصولات فرش ذوالانواری، تندیس و جایزه نوآوری از نمایشگاه آتلانتا آمریکا در سال ۲۰۰۲، تندیس صادرکننده نمونه ملی ایران در سال ۱۳۸۰ و ۱۳۸۵، دریافت جایزه جشنواره قالی ایران در سال ۱۳۸۳، عنوان بهترین تولیدکننده فرش عشایر در سالهای ۱۹۹۵ و ۲۰۰۰ از نمایشگاه اتریش، برنده جایزه بهترین طراحی، خلاقیت و تولید کننده نمونه فرش عشایری در سالهای ۲۰۰۷، ۲۰۰۹، ۲۰۱۰، ۲۰۱۲، ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ از نمایشگاه دموتکس آلمان، برنده برترین فرش عشایری از هفتمین جشنواره فرش برتر ایران، صادرکننده نمونه استان فارس در سالهای ۱۳۸۹، ۱۳۹۱، ۱۳۹۲،۱۳۹۳و ۱۳۹۴، کسب تندیس برترین صادرکننده و تولیدکننده صنایع دستی ایران در سال۱۳۹۳ و نهایتا کسب لقب پدر گبه جهان به دلیل یک عمر تلاش در جهت عرضه کالای مرغوب و جدید توسط هیات داوران نمایشگاه دموتکس آلمان در سال ۲۰۱۳ میلادی تمام این فعالیتها که سنگ بنای آن توسط حاج ماشاله ذوالانواری در بیش از یک قرن پیش بنا نهاده شده و توسط پدر من ادامه پیدا کرده، اکنون به ایجاد برند فرش و گبه ذوالانواری منتهی شده که من و برادرم به عنوان نسل سوم خاندان ذوالانواری وظیفه سنگین و در عین حال پر ارزش حفظ و ارتقای این برند جهانی را به عهده داریم.
در صحبتهای شما عنوان شد که پدرتان – حاج غلامرضا ذوالانواری – در ارتقا زنجیره تولید گبه اقداماتی کردهاند. این اقدامات چیست؟
کاری که ایشان برای ارتقای زنجیره ارزش گبه انجام دادهاند شاید در تاریخ کسب وکار ایران اگر نگوییم بینظیر، کمنظیر است. همان طور که عرض کردم وقتی تقاضای گبه ابتدا در اروپا و سپس با آمدن خارجیها به ایران، در داخل کشور افزایش پیدا میکند ایشان به این نتیجه میرسند که این تقاضا یک فرصت استثنایی برای رونق بخشی به زنجیره تولید است. با توجه به شناختی که از گبه داشتند به این نتیجه میرسند که باید کیفیت و سایز این محصول را به آنچه در بازار جهانی مورد قبولتر است، نزدیک کنند. اولین تغییری که ایشان ایجاد میکنند تغییر رنگهای مورد استفاده در گبه از شیمیایی به طبیعی است. در آن مقطع عشایر و روستائیان گبههایشان را پشمی که با رنگهای شیمیایی رنگآمیزی میشد، میبافتند. به این رنگهای شیمیایی اصطلاحا رنگ جوهری میگفتند. ایشان با شناختی که از گبه داشتند، میدانستند اگر در بافت گبه از رنگ طبیعی استفاده شود، این محصول زیبایی و کیفیت بهتری پیدا میکند. در آن مقطع کارگاهی که از رنگهای گیاهی در رنگآمیزی مواد اولیه گبه استفاده کند در شیراز فقط یک کارگاه وجود داشته که به صورت بسیار محدود با یک پاتیل کار میکرده است. پدر به این کارگاه سفارش کار با رنگ گیاهی به صورت انبوه میدهد و تعداد پاتیلهای این کارگاه به ۳۵ پاتیل میرسد و بعد تعداد این کارگاهها به تدریج زیاد میشود. به این ترتیب فرآیند رنگآمیزی مواد اولیه گبه از شیمیایی به گیاهی برمیگردد. تغییر دیگری که پدر در زنجیره تولید گبه ایجاد میکند بازگشت از پشم ماشینی به پشم دستریس است. یعنی پدر به عشایر میگوید بهتر است برای بافت گبه مثل سابق از پشم دستریس بهجای پشمی که توسط ماشینآلات نساجی فرآوری شده، استفاده کنند و با این تغییر باز هم به کیفیت و دوام گبه افزوده میشود. تغییر مهم دیگری که پدر در زنجیره تولید این محصول ایجاد میکند تغییر سایز گبه است. گبه درواقع محصولی بود که عشایر و روستاییان برای خودشان میبافتند و سایزهایی هم که مورد استفاده آنها بود از دو متر و نیم بیشتر نبود. این سایزهای کوچک باعث میشد گبه برای اروپاییها جذابیت کمتری داشته باشد. پدر برای ایجاد تغییر در سایز گبه، گبههایی با سایزهای متفاوت و بازارپسندتر سفارش دادند و پول آن را پیش پرداخت کردند تا مشوقی باشد برای بافندهها. به این ترتیب بافندگان گبههایی در سایزهای متنوع و مورد پسند بازار بافتند. این کارها را اگر اکنون بخواهیم بررسی کنیم، میتوانیم آن را احیا کردن زنجیره اقتصاد و تولید گبه بنامیم. با این اقدامات نه تنها کیفیت محصول و هماهنگی آن با نیاز بازار افزایش پیدا کرد و بازار آن پررونقتر شد بلکه تولید ملزومات و مواد اولیه گبه هم رونق گرفت. تولید رنگهای گیاهی که در تقابل با رنگهای شیمیایی در معرض نابودی بودند، دوباره احیا شد. تولید پشم دستریس که منسوخ شده بود، دوباره احیا شد و اصولا تولید پشم احیا شد. چون وضعیت تقاضای پشم، پیش از اقدامات پدر به گونهای بود که تولید و فرآوری پشم چندان سودآور نبود و حتی گوسفند داران پشم را دور میریختند، اما در حال حاضر قیمت پشم دستریس با قیمت گوشت برابری میکند. این هم رونقی بود که در زمینه تولید و تجارت پشم انجام شد و آنقدر این تجارت تقویت شد که بسیاری از تجار شروع کردند به تجارت این محصول و حتی دامنه این رونق به کشورهای دیگر هم کشیده شد.
وضعیت تولید و بازار گبه در داخل و خارج از ایران در حال حاضر چگونه است؟
متاسفانه باید بگویم وضعیت تولید و بازار گبه و حتی فرش دستباف که بازار گستردهتری نسبت به گبه دارد، چندان مطلوب نیست. هم تولیدکنندگان و هم تجار این محصولات با مشکلات عدیدهای دست و پنجه نرم میکنند. عمدهترین مشکل این است که ما ثبات تصمیمگیری در دولت نداریم. این طور به نظر میرسد که بخش دولتی ما هیچ دغدغهای نسبت به فرش ندارد و دوستان در دولت اهمیتی نمیدهند که زمانی ۱۰ میلیون نفر از جمعیت کشور به طور مستقیم و غیرمستقیم از فرش امرار معاش میکردند و امروز این تعداد به دو میلیون نفر رسیده است.
صادرات فرش که زمانی بیش از یک میلیارد دلار بود حالا به ۴۰۰ میلیون دلار رسیده است. تقریبا هر روز صبح که از خواب بیدار میشویم منتظر تصمیمات جدیدی هستیم که اغلب هم تصمیمات کارشناسی شده نیستند و کسب وکار را با مشکل مواجه میکنند. آخرین مشکلی که دولت برای کسب وکار گبه و فرش ایجاد کرده مقررات الزام بازگرداندن ارز برای اقلام صادراتی است. این گونه مقررات و تصمیمها از آنجا نشات میگیرد که دوستانی که این تصمیمات را میگیرند هیچ آشنایی با روند تولید و تجارت فرش ندارند. مثلا به نظر میرسد دوستان تصور میکنند اگر فرش به خارج ارسال شد صادرات محقق شده در حالی که بسیاری از مرسولههای تجار به اروپا صرفا از انبارشان در ایران به انبار دیگر در اروپا منتقل شده است و وقتی کالا را به خارج میفرستند به این معنی نیست که آن کالا فروش رفته باشد. مثال دیگر این که ما تا چند وقت پیش درگیر مسئله مالیات تفاوت نرخ ارز بودیم و با یک سال دوندگی این مسئله را حل کردیم. مسئله دیگری که با آن دست به گریبانیم این است که فرش ایرانی که صادر شده وقتی شما آن را به کشور برمیگردانید اگر مدارکش را کامل نداشته باشید باید مالیات واردات بدهید. ممکن است من فرشی را به اروپا بفرستم ولی نتوانم آنجا فرش را بفروشم ولی متوجه شوم که میتوانم همان فرش را در ژاپن بفروشم. طبعا فرشها باید برگردند ایران سرویس شوند و بعد دوباره به ژاپن صادر شوند. بابت این رفت و برگشت من باید چه مالیاتی بدهم؟! یک زمانی مشوقهای صادراتی میدادند، ممکن بود از این فرش سوء استفاده شود. فرش به خارج برود و دوباره برگردد و جوایز صادراتی هم گرفته باشد اما از سال ۸۷ تا امروز جایزه صادرات برای فرش پرداخت نشده است. آن ۲درصد و ۳ درصد جایزه صادراتی را در نظر بگیرید که تازه سالهاست پرداخت نشده بعد با تصمیمی مواجه میشویم که برای بازگرداندن فرش به کشور باید مالیات واردات ۳۰ تا ۳۵ درصدی پرداخت کنیم. مشخص است که این تصمیمات بدون پشتوانه کارشناسی گرفته میشود و لطمه آن هم به تولید و تجارت این محصول میخورد.
به اعتقاد شما تحریم بیشتر به فرش و گبه ایران به ما لطمه زده یا مسائل داخلی؟
تاثیر تحریم و همچنین رشد رقبا را نمیتوان انکار کرد ولی وقتی مجموعه عوامل را بررسی کنیم به این نتیجه میرسیم که بخش زیادی از مشکلات کارآفرینان برمیگردد به سیاستهای داخلی خود ما. در گبه ما زمانی حرف اول را در جهان میزدیم اما رقبا با کمک سیاستهای حمایتی دولتهایشان رشد کردند و ما در سایه بیتوجهیهای دولت نزول کردیم. گبه ایران از ۷۰ سال پیش و شاید هم بیشتر به بازار جهانی صادر میشده ولی تازه امسال ثبت جهانی شده است. بهخاطر این غفلت کشورهای دیگری مثل هند، ترکیه، پاکستان و چین و بسیاری کشورهای دیگر طرحهای ما را کپی کردند و تبدیل به رقبای بزرگ ما شدند. سیاستهای ارزی و مالیاتی و بانکی کشور هم همیشه موجب به هم خوردن برنامههای بخش خصوصی در کسب وکار گبه و فرش شده است. تمام هم و غم دولت طی دهههای اخیر حمایت از صنایعی بوده که ریشه عمیق در این آب و خاک ندارند و سهم چندانی هم در کارآفرینی و اشتغالزایی ندارند. من عنادی با صنعت خودرو یا صنعت پتروشیمی یا صنعت فولاد ندارم ولی شما ببینید با این صنایع چطور برخورد میشود و با فرش چطور برخورد میشود. اگر خودروسازان خودرویی به بازارهای منطقهای صادر کنند در بوق و کرنا میکنند و انتظار حمایتهای آنچنانی دارند، پتروشیمیها هم همینطور و فولادیها هم همینطور و دیگرانی که شما بهتر از من میدانید هم همین طور، اما کارآفرینان گبه و فرش در این آب و خاک به حال خود رها شدهاند. البته کاش به حال خود رها میشدند! سیاستها به گونهای است که هر روز موانع جدید برای ما ایجاد میشود. سوال من این است که چرا متولیان برای تولید و صادرات گبه و فرش ارزشی قائل نمیشوند؟ شما به صادرات کشور ما که نگاه کنید بخش اعظم آن یعنی بیش از ۶۰ درصد آن نفت و مشتقات نفت و گاز مثل پتروشیمی و میعانات گازی است که همه آنها علاوه بر اینکه خامفروشی هستند و ارزش افزوده چندانی ندارند به نوعی از رانت هم برخوردارند. بخش دیگری از صادرات ما هم مواد معدنی مثل سنگ آهن است که آن هم ارزش افزوده چندانی ندارد. بخشی هم صادرات کشاورزی است که متاسفانه به آن هم نمیشود افتخار کرد چون ما محصولاتی را صادر میکنیم که آب بر است در حالی که ایران بهخاطر کمآبی وارد بحران شده است. در واقع بخش اعظم تولید و صادرات ما در حال حاضر از رانت انرژی ارزان و آب ارزان استفاده میکند. در مقابل، سیاستها به گونهایست که تولید و صادرات ریشه داری مثل فرش و گبه را که هیچ رانتی ندارند بدون حمایت و تحت فشار نگه داشتهایم. سالهاست مشوقی برای صادرات نداریم ولی قوانین بازدارنده صادرات همچون همین قانون بازگرداندن ارز صادرات در ۶ ماه یا مالیات بر واردات الی ماشاله داریم. حمایت و بیمه برای تولیدکننده فرش و گبه آنقدر ضعیف است که نسل جدید از این کار رویگردان شده است. یک بافنده هیچ پشتوانهای ندارد چون بیمه نمیشود. تعداد بیمهشدگان این حرفه در کشور ما بسیار اندک است و با قوانین جدید هر روز ریزش میکنند. هر یک متر فرش و گبه که تولید و صادر میشود درآمد یک ماه یک خانوار را تامین میکند و اشتغالزایی برای بخش روستایی به وجود میآورد. زنجیره تولید این محصولات هم کاملا داخلی است. اگر این اشتغال تعطیل شود روستایی فرشباف و عشایر گبهباف ما به شهر مهاجرت میکنند و علاوه بر اینکه ارزش افزوده وی در کسب وکار فرش و گبه از بین میرود، دولت باید پولهایی بیشتری خرج کند و برای این فرد در شهر کارآفرینی کند، تازه پیامدها و آسیبهای اجتماعی این مهاجرت را هم باید کنترل کند که هزینههایش سر به فلک می زند. در بسیاری از استانهای کشور مخصوصا در استان فارس بافندهها همه زن هستند. این خانمها در خانههایشان با حفظ حریم خانواده تولید خودشان را انجام میدهند. زنجیره اشتغال فرش برای زنان که تعطیل شود برای این زنان چه کاری میخواهید فراهم کنید که خانوادههایشان هم از عدم حضورشان در خانه آسیب نبینند؟ چقدر باید سرمایهگذاری کنید که برای این زنان کار فراهم شود؟ فقری که دامنگیر خانوادههای این زنان در صورت تعطیلی چرخه تولید و تجارت فرش ایجاد میشود را چطور باید از بین برد؟ نسل کارآفرینان کسبوکار فرش و گبه را باید به حق، نسل در حال انقراض کارآفرینان غیررانتی ایران دانست. این نسل کالایی را تولید و صادر میکند که بومی است و ریشه در فرهنگ و تاریخ این کشور دارد، کالایی که مثل اغلب کالاهای صادراتی ما از رانت انرژی ارزان و آب ارزان بهره نمیبرد. کالایی که تولید آن محیط زیست را تخریب نمیکند. کالایی که خامفروشی نیست و ارزش افزوده و اشتغال آن قابل توجه است. این نسل از یک طرف با سیاستهای مخرب داخلی یعنی مجموعهای از قوانین و رویکردهای ضد تولید و تجارت دست و پنجه نرم میکند و از طرف دیگر باید به صورت روزافزون با مسائل و مشکلات خارجی مثل تحریم و رقبایی که هر روز با قدرت بیشتر برای گرفتن سهم بیشتر بازار به ما هجوم میآورند، روبهرو شود. اگر رویکردها و سیاستهای کشور در حوزه فرش و گبه همین باشد که اکنون هست، باید بگویم متاسفانه این نسل قطعا منقرض میشود.
از رقبای ایران در بازار جهانی فرش و گبه بگویید. آنها در این سالها چه کردهاند؟
در یک جمله باید بگویم رقبای ما برنامههایی را که ما باید انجام دهیم به بهترین نحو انجام دادهاند! هند سال گذشته یک میلیارد و ۹۰۰ میلیون دلار صادرات فرش داشته است. پاکستان و افغانستان هم در این بازار حرکت جهشی دارند. ترکیه برنامهریزی کرده در سال ۲۰۱۸ یک میلیارد دلار صادرات فرش داشته باشد. بازار جهانی فرش و گبه که بزرگتر نشده و به مریخ هم که نمیتوانند فرش و گبه صادر کنند! پس این کشورها میخواهند سهم بازار ما را بگیرند. ترکیه مشوق صادراتی به صادرکنندهاش میدهد و هند هزینههای شرکت در نمایشگاههای صادرکنندگانش را تقبل میکند. به این حمایتها، تسهیلات ارزانقیمت را هم اضافه کنید. در مقابل ما چه حمایتی داریم؟ زمانی در هامبورگ ۳۵۰ شرکت ایرانی دفتر داشتند و فرش میفروختند. امروز این شرکتها به کمتر از ۳۰ شرکت رسیدهاند که از این ۳۰ شرکت هم نصفشان اصلا فرش ایرانی کار نمیکنند.
و سخن آخر ...
مسئولان ما باید این نکته را در نظر داشته باشند که در برابر فرش مسئولیت دارند. فرش برای ایران فقط یک زنجیره کسب وکار و اشتغال و تولید نیست. فرش فرهنگ ما هم هست، هنر و میراث تاریخی ما هم هست. بعضی مسائل در حوزه فرش اتفاق میافتد که نشاندهنده بینش ضعیف مسئولان ماست. برای مثال پشم تولید شده در مناطق اطراف زاگرس از نظر مرغوبیت در دنیا کمنظیر است. این پشم مرغوب باید صرف تولید داخل شود و اگر مجوز صادراتش را بدهیم رقبای خود را تقویت کردهایم. وقتی به وزارت کشاورزی میگوییم برای صادرات پشم مرغوب ایرانی ممنوعیت ایجاد کنید، آقایان میگویند مگر شما توان مصرف تمام پشم تولید داخل را دارید؟ این جواب نشان میدهد مدیریت جزیرهای و بدون بینش اقتصادی، چطور میتواند به تولید داخلی صدمه بزند. وقتی در سال حمایت از کالای داخلی ما مجوز صادرات پشم مرغوب ایران به هند را صادر میکنیم معنی آن این است که بهجای حمایت از فرش و گبه داخلی، از فرش و گبه هندی حمایت میکنیم. این پشم حتی اگر بازار داخل کشور ما توان جذب همه آن را ندارد، باید توسط دولت خریداری و انبار شود و تا زمانی که بازار مصرف آن در داخل توسعه پیدا نکرده در انبار بماند، نه این که به رقیب داده شود! از این دست مشکلات، فراوان در حوزه فرش وجود دارد. کلام آخر اینکه فعالان بخش خصوصی حوزه فرش چشم به راه تغییر سیاستهای دولت هستند و اگر دولت با بخش خصوصی همراهی کند، میتوان مشکلات را کاهش داد و این نسل کارآفرین را حفظ کرد، اما اگر سیاستهای کنونی ادامه پیدا کند، وضعیت روشنی پیشروی ما نیست.
کد مطلب: 87812