یک تحلیلگر مسائل خاورمیانه و استاد دانشگاه گفت: حمله به سوریه به رهبری آمریکا و همراهی انگلیس و فرانسه به هدف نمایش قدرت و ورود به فاز جدیدی از گرفتن امتیاز رویارویی جدیدی میان ائتلاف غرب و اتحاد شرق محسوب میشود.
حمله آمریکا به سوریه و فاز جدید امتیازگیری
26 فروردين 1397 ساعت 15:07
یک تحلیلگر مسائل خاورمیانه و استاد دانشگاه گفت: حمله به سوریه به رهبری آمریکا و همراهی انگلیس و فرانسه به هدف نمایش قدرت و ورود به فاز جدیدی از گرفتن امتیاز رویارویی جدیدی میان ائتلاف غرب و اتحاد شرق محسوب میشود.
یک تحلیلگر مسائل خاورمیانه و استاد دانشگاه گفت: حمله به سوریه به رهبری آمریکا و همراهی انگلیس و فرانسه به هدف نمایش قدرت و ورود به فاز جدیدی از گرفتن امتیاز رویارویی جدیدی میان ائتلاف غرب و اتحاد شرق محسوب میشود.
مهدی مطهرنیا در گفتوگو با ایسنا، با اشاره به حمله اخیر آمریکا به همراهی انگلیس و فرانسه به سوریه عنوان کرد: به نظر میرسد که در پشت پرده حمله اخیر، توافقی صورت پذیرفتهاست تا با ایجاد فضای نظامی در منطقه زمینههای امتیازگیری خودشان از بازیگران منطقه را فراهم سازند. بازی پیچیدهای جهت امتیازگیری در دوران پساداعش در حال شکلگیری است که من پیشتر به آن اشاره کردهام، دوران پساداعش، دوران رویارویی شدیدتری میان کنشگران اصلی و کنشورزان منطقه خواهد بود تا بتوانند امتیازهای بیشتری از یکدیگر کسب کنند.
وی اوضاع منطقه را پیچیده توصیف و بیان کرد: از یک طرف آمریکا عربستان را تهدید به خروج از سوریه میکند و سعی دارد که هزینههای نظامی حضور خود در سوریه را به کشورهای عربی منطقه تحمیل کند، از طرفی روسها با بیان اینکه با حمله آمریکا به سوریه، نقشآفرینی کشورهایی مانند ایران در سوریه با خطر روبهرو است، موضع میگیرند. آمریکاییها در این مورد به جای تهدید حمله به یک نمایش نظامی اکتفا کردند و بنابراین باید ابعاد گوناگون این حمله را در چهارچوب یک نمایش برای بهرهبرداری از ابزار نظامی در جهت مدیریت فعالیتهای سیاسی و دیپلماتیک ارزیابی کرد.
وی با بیان اینکه «پس از حمله ائتلاف به رهبری آمریکا، توازن قدرت در سوریه تغییر نخواهد کرد»، خاطرنشان کرد: امروز آمریکا بیش از اینکه به توازن قدرت بیاندیشد، به توازن در حوزه اقدام بینالملل میاندیشد. در واقع توازن قدرت در سوریه برای آمریکا چندان مهم نیست.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: آمریکا با تفکر سیستمی خود در سوریه حضور دارد ولی به کل جهان نگاه میکند. تفکر سیستمی بیان میکند که در جنگل کنار یک درخت بایستید ولی تمام جنگل را از بالا مشاهده کنید. آمریکا در تفکر سیستمی خود به سوریه به عنوان بخشی از پازل حرکتی خود در نظام بینالمللی نگاه میکند، نه تمام آن؛ بنابراین به کاتالیزگرهایی در سوریه روی میآورد تا زمینههای امتیازگیریهای مهمتر در زمینه نظام بینالملل از رقبای جهانی و همکارانش در خاورمیانه اخذ کند.
وی با اشاره به تحولات آینده سوریه اظهار کرد: تحولات سوریه به سمت یک اصطکاک معنادار و کنترلشده جهت اخذ امتیازات خواهد رفت، به عبارت دیگر، در صحنه بارزی ما شاهد تحولات پیچیده خواهیم بود ولی در پشت پرده شاهد مذاکراتی سازنده برای امتیازگیری بهتر بین قدرتهای بزرگ خواهیم بود. در این چشمانداز، ما سوریه را بسیار پرتنش مییابیم، گاه و بیگاه تهدیدات به حمله نظامی صورت خواهد گرفت، اما در پشت سر این تهدیدات نظامی و تنشها به گونهای مدیریت میشود که زمینه را برای مذاکرات مستقیم میان قدرتهای بزرگ آماده کند. به عبارتی دیگر، این تحولات زمینهپرور کنفرانسهایی مانند کنفراس تهران برای تصمیمگیریهای کلانتر در مورد منطقه خواهد شد.
وی با اشاره به تاثیر حمله آمریکا به سوریه در حوزه دیپلماسی بیان کرد: زمانی که حوزه دیپلماسی با سکته روبهرو خواهد شد، باید به آن شوک وارد کرد. به نظر میرسد آمریکا این شوک را در قلب دیپلماسی و سیاستورزی فراهم کرده است. اگرچه دیدگاههای متفاوتی در این خصوص وجود دارد و حتی در خود آمریکا، ترامپ را شخصیتی دیوانه میدانند که تحرکات او قابل کنترل نیست، اما از طرف دیگر باید به این امر اذعان کرد که این ترامپ است که در خروجی نقش«دیوانه» هنری کسینجر را به خوبی بازی میکند تا بتواند زمینههای امتیازگیری آمریکا را به خوبی فراهم کند.
این تحلیلگر مسائل خاورمیانه با اشاره به سیاست خارجی ترامپ عنوان کرد: هم اکنون آمریکا با وجود ترامپ که از یکجانبهگرایی سخن میگفت و دیدگاههای پستنومحافظهکارانه داشته، توانسته اروپا را نسبت به مسائل سوریه در پشت سر خود متحد کند. صحبتهای آنگلا مرکل از یکسو و فدریکا موگرینی از سوی دیگر به عنوان مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و دیگر کشورهای غربی نشاندهنده حمایت و پشتیبانی این کشورها از عملکرد سهگانه آمریکا، انگلیس و فرانسه است و این میتواند امری مثبت برای سیاستهای ترامپ محسوب شود، درحالی که نقدهای فراوانی از سوی دموکراتها به او وارد است.
وی با اشاره به نقش روسیه در تحولات اخیر سوریه ابراز عقیده کرد: روسها در پی گرفتن امتیاز در سوریه هستند و آمریکاییها هم ابایی از دادن امتیاز به روسها ندارند؛ چرا که سوریه را برای خود هزینهآور میدانند. نه تنها که سوریه که کل خاورمیانه عربی یا به تعبیر من « هارتلند نو» هزینهآور است. آمریکا به نوهارتلند، یعنی فلات ایران و حوزه خلیجفارس تا خلیج عدن و از آن مهمتر به هارتلند علیا یعنی تبت و آسیای شرقی میاندیشد؛ لذا آمریکا فشارهای خود را در سوریه وارد میکند اما کنترل شده که بتواند انرژی خود را از هارتلند نو به وهارتلند و هارتلند علیا گسیل کند؛ بنابراین روسها هماکنون با بازی پیچیدهای از منظر رسانهای، امنیتی تلاش دارند شرکای قبلی خود را در شرایطی قرار دهند که بیشترین امتیاز را خود اخذ کنند. از یکسو روسها در ترکیه با رجب طیب اردوغان و حسن روحانی مذاکره میکنند و از سویی دیگر پوتین و ترامپ در یک بازی پیچیدهای محدود کردن همکاران منطقهای خود جهت دریافت امتیازات بیشتر مشغول میشود.
این استاد دانشگاه با اشاره به سیاست کلی روسیه در قبال سوریه تاکید کرد: به هر تقدیر هماکنون نیز روسها از سوریها دفاع میکنند. روسها از شخص بشار اسد نیز دفاع کردند و مانند تهران خواهان ماندن اسد بودند. حال آنکه غربیها غیر از فاز نخست سال 2013 اکنون خواستار برکناری اسد از قدرت نیستند؛ زیرا معتقدند نیروی جایگزین اسد هماکنون در سوریه یافت نمیشود؛ زیرا افرادی که بعد از اسد به مسند قدرت مینشینند ممکن است حرکاتی بس خطرناکتر از حرکات فعلی اسد انجام دهند؛ بنابراین اکنون مسئله حمایت از بشار اسد و حکومت سوریه مطرح نیست. در حقیقت آینده سوریه به گونهای است که اگر روسیه در آن قدرت بگیرد، موجب حفظ غشای امنیتی اسرائیل خواهد شد و موجبات عدم حرکات غیرغربی در جغرافیای عرب را فراهم خواهد کرد.
وی در خصوص سیاست ترکیه در مورد حمله به سوریه اظهار کرد: ایران همواره به گفتوگوهای ظاهری و ادبیات دیپلماتیک مقاومتمحورانه سران کشورهای دیگر اعتماد میکند و بیشتر جنبه تبلیغاتی سخنان آنها برایش مهم است تا جنبه عملیاتی آن در صحنه اقدام، بنابراین همواره این ترکها بودند که در بزنگاههای تاریخ، به نفع خود گرایش به شرق یا غرب گرایش داشتهاند. رجب طیب اردوغان یکبار با پوتین مینشیند تا منافع حزبی و بیشتر شخصی خود را حتی در ترکیه دنبال کند و از طرفی دیگر گاه و بیگاه طبق سنت عمل سیاسی خود، به سمت غرب گرایش پیدا میکند و هیچ ابایی ندارد که در کمتر از 24 ساعت مواضع خود را تغییر دهد.
وی در خصوص سیاست پیشنهادی ایران در خصوص تحولات اخیر سوریه نیز بیان کرد: سیاستهای ایران در این میان به سیاستگذاران برمیگردد و من بیشتر میتوانم به عنوان تحلیلگر یا مدرس علوم سیاسی به بیان و تحلیل بپردازم. من معتقدم ایران در نخست باید به گفتمان سلام از درون روی بیاورد. هرچه قدرت درونی ایران از نظر سیاست داخلی متکی به اتحاد داخلی و همگرایی اقشار و طبقات گوناگون در درون ملت باشد، میتواند از این قدرت به عنوان مبنای قدرت ملی خود استفاده کند؛ اگرچه نمای قدرت ملی ایران، یعنی قدرت نظامی ایران و عزم ملی در دفاع از کیان ایران بسیار بالا است اما قدرت ملی را عزم و اتحاد درونی تشکیل میدهد.
مطهرنیا گفت: در حالی که غرب میکوشد ایران را به عنوان مرکزیت بحران و تنش در منطقه معرفی کند، ایران نباید کنش و رفتاری از خود نشان دهد که این ویژگی برای تودههای مردم به اثبات برسد و بهانهای برای به اثبات رساندن آنها به دست رقبای ایران در منطقه و نظام بینالمللی بیافتد، رویآوردن به گفتوگوی اسلام و صلح در این زمینه با ایجاد پارادایم، دکترین و استراتژی پیادهسازی آن در نظر قرار بگیرد.
وی در خصوص احتمال وقوع دوباره حمله غرب به سوریه بیان کرد: در سیاست تنها چیزی که غیرممکن است، «غیرممکن» است، با توجه به سیگنالهای دریافتی از منطقه ممکن است هرلحظه رخدادی رخ دهد که موجب شگفتی شود. این شگفتی میتواند به صلح بزرگی بیانجامد و از طرفی میتواند به یک جنگ بزرگ بیانجامد. وقوع شگفتی در منطقه هماکنون دور از انتظار نیست. در حال حاضر همه باید تلاش کنند که باثباتترین جهتگیری خردورزانه را از خود به نمایش بگذارند.
کد مطلب: 84877