دکتر مسعود کوثری را پیش از هر چیز دیگر باید یک چهره علمی و دانشگاهی بدانیم. سالها فعالیت در حوزه علوم اجتماعی و ارتباطات و تالیف بیش از ۲۵ کتاب و مقاله در طول ۳۰ سال تلاش علمی او، این گزاره را تایید میکند. وی البته پیش از این در مقاطعی «مدير كل پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت ارشاد»، « معاون موسسه مطالعات آمریکای شمالی و اروپا »، « عضو کميته ارتباطات و فرهنگ، شوراي عالي انقلاب فرهنگي»، « معاون کميته علوم اجتماعي و روانشناسي، دفتر تحقيقات کاربردي معاونت پژوهشي دانشگاه تهران» و « نایب رئیس انجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطات» نیز بوده است.
با او که به تازگی سکان یکی از بزرگترین شرکتهای انتشاراتی کشور را به دست گرفته و بنا دارد دانش اجتماعی و جامعهشناختی خود را برای توسعه فعالیتهای این بنگاه بزرگ فرهنگی و انتشاراتی بکار گیرد، درباره تحلیلش از اوضاع و احوال این روزهای نشر کشور و برنامه هایی که او برای هدایت شرکت انتشارات علمی و فرهنگی دارد به گفتگو نشستهایم. دکتر کوثری تحلیل خوبی از شرایط نشر کشور دارد و مهمترین برنامهاش را برای آینده، ورود جدی به حوزه ادبیات کودک و نوجوان میداند. این گفتگو را در ادامه میخوانید:
جناب کوثری بدون شک مدیریت موسسه نشر بزرگی مانند شرکت انتشارات علمی و فرهنگی نیازمند آشنایی با وضعیت نشر کشور برای برنامهریزی به منظور حضور بهینه در آن است. از این رهگذر بفرمایید که تحلیل شما از وضعیت فعلی صنعت نشر در ایران چیست؟
به نظر من قبل از هر چیز باید در این میدان به یک مساله توجه کنیم که در دو دهه اخیر رخ داده و باعث شده برخی سوء تفاهمها به وجود آید. این مساله تفاوت میان ناشر دولتی و غیر دولتی است. این تقسیم بندی محتوایی گفتمانی دارد که به معنای این است که ناشران به دو شکل کتاب منتشر میکنند و به تبع آن دو نوع اقتصاد در این صنعت حاکم شده و دو نوع سیاست برای انتشار و نحوه مواجهه با بازار. دلالتهای ضمنی این تفکیک هم این است که ناشر دولتی باید کار پر هزینه بکند و ناشر خصوصی کار کم هزینه. دیگر اینکه این باور رایج شده که ناشر دولتی باید کتابهای «نفروش» منتشر کند و ناشر خصوصی کتابهای «پرفروش». دیگر اینکه این تصور ایجاد شده که اگر ناشر دولتی زمین هم خورد مهم نیست ولی ناشر خصوصی باید از سوی سازمانهای مرتبط مورد دفاع قرار بگیرد. همچنین گفته شده که نویسندگان و مترجمان از ناشران دولتی هزینه بیشتری طلب میکنند تا ناشر خصوصی. این دلالتها است که باعث ایجاد تفاوت میان این دو دسته از ناشران شده است و حتی گه گاه سبب میشود که برخورد نهادهایی مانند ارشاد با این دو طیف ناشر متفاوت باشد چه در موضوعاتی مانند خرید کتاب و چه در صدور مجوز نشر کتاب.
و در این میان جایگاه انتشارات علمی و فرهنگی در کجاست؟
موسسه انتشارات علمی و فرهنگی در این میان موسسهای بینابینی است. هم دولتی است و هم خصوصی و هم تلاش میکند که به بازار وارد شود و با چالشهای موجود مقابله کند. ما هم تلاش داریم کارهایی منتشر کنیم که فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی ما را ارتقاء دهد و هم کارهایی که قابلیت رقابت با سایر تولیدات مشابه را داشت باشد. بنابراین یکی از سیاستهای ما این است که واقعا دنبال کتابهایی که نه ذائقه بازار میپسندد و نه فروش دارد و نه مشکلی را از مشکلات مملکت حل نمیکند دور شویم. تاریخ این موسسه نشر هم نشان میدهد که این سیاست درست بوده چون همه کارهای قبلی که در سه چهار دهه پیش توسط این موسسه منتشر شده، اگرچه در یک بازه زمانی مشخص فروخته نشده اما تاثیرگذاری فرهنگی ویژهخودش را داشته و مبدل به یک اثر کلاسیک و ماندگار در ایران شده است.
تصوری هم در میان مدیران دولتی وجود دارد که فکر میکنند مهم هستند. ما اما در این دوره نمیخواهیم هزینههای گزافی برای اثبات این مساله بپردازیم. ما معتقدیم مهم بودن با هزینه و جنجال و تبلیغ نمیشود به دست آورد بلکه باید این بزرگ و مهم بودن توسط تولیدات و رقبا به ما منتقل شود.تصوری هم در میان مدیران دولتی وجود دارد که فکر میکنند مهم هستند. ما اما در این دوره نمیخواهیم هزینههای گزافی برای اثبات این مساله بپردازیم. ما معتقدیم مهم بودن با هزینه و جنجال و تبلیغ نمیشود به دست آورد بلکه باید این بزرگ و مهم بودن توسط تولیدات و رقبا به ما منتقل شود. یکی از سیاستهای کلی ما این است که برندمان را نه از طریق تبلیغات کاذب بلکه از طریق فعالیت در بازار و حضور درست در آن به دست بیاوریم.
من این دو را راهبرد عملیاتی شما تلقی میکنم. اما به نظرم جریان ذائقه مخاطب هم مهم است. اینکه شما میخواهید با آن هماهنگ شوید یا سعی دارید برای مخاطبتان ذائقه بسازید؟
ما دو محور عملکرد داریم. یکی محور و کانون تجربه شده در سالهای اخیر و انتشار کتاب در عرصههایی که تا کنون برای ما پرفروش بوده و حضور در آنها برای ما مزیت نسبی دارد و با کمی اصلاح ادامه خواهد یافت. محور دوم، حضور در حوزه انسانی اجتماعی است. ما در این حوزهها به دنبال نشر کتابهای درسی نیستیم بلکه کتابهای خوبی که میتوانند مکمل درس باشند را ترجمه و تالیف میکنیم. این کار در واقع تلفیقی میان سنتی و نوگرایی است که در پس آن در یک حرکت جدی و مهم ذخایر ادبی فرهنگی ما احیاء میشود. مثلایک مجموعه پنجاه جلدی با موضوع تاریخ ادبیات جهان را داریم که تا کنون بخشی از آن بازچاپ شده است. یا مثلا گنجینه آثار ادبی و رمانهایی که در انتشارات داریم و تاکنون چندان که شایسته است مورد توجه قرار نگرفته است؛ پر فروش بوده اما به هر دلیلی بعد از چند چاپ به ناشران دیگری برای انتشار سپرده شدهاند اما امتیازش برای ماست. در این بخش چیزی حدود ۲۰۰ عنوان کتاب را میشود نام برد که امتیازش برای ما بوده اما برای چند چاپ به ناشر دیگری سپرده شده که این تعداد آثار در حال بازگرداندن به موسسه هستند. از این تعداد ۱۰۰ کتاب مربوط به ادبیات نوجوان است و بخشی دیگر مربوط به ادبیات بزرگسال هستند مانند گتسبی بزرگ یا مادام بواری یا غرور تعصب. امیدواریم در نمایشگاه سال آینده این مجموعه عرضه شود. در همین راه برخی از رمانهای دیگر را نیز در دست ترجمه و انتشار داریم.
برای بخش کودکان و نوجوان فکر تازهای دارید؟
در این بخش و در محور دومی که عرض کردیم مشغول یک سرمایهگذاری مناسب هستیم. مجموعه کتابهای کودک و نوجوان ما با عنوان «پرنده آبی» به بازار عرضه میشود. این یک برند جدید است که لوگوی جدید کتابهای ما خواهد بود. ما البته به زرودی یک مسابقه طراحی لوگو هم برای این مجموعه خواهیم داشت.
سعی ما این است که در این حوزه نوجوان را به کمک ادبیات برای جامعه امروز ایران مهیا کنیم. به نظر من تولیدات موجود نوجوان در کشور ما کهنه شدهاند. این تولیدات فاصله سی چهل ساله با فضای امروز ما دارند و باید برایش فکری کنیم. از سوی دیگر دنیا هم به دنبال شناخت واقعی ماست. یعنی حتی در ادبیات کودک و نوجوان دیگر از ما فانتزی نمیخواهند و دنبال کشف زندگی روزمره ما هستند. آنچه امروز داریم از این فضا دور است و باید بیشتر برای نمایش آن کار کنیم.
البته در مواردی مانند دفاع مقدس توانستیم به پدیده نزدیک شویم اما در بسیاری از پدیدهها یا بسیار فانتزی هستیم و یا بسیار دور. در کنار این مساله ادبیات کودک و نوجوان ما با آموش و پرورش نتوانسته پیوند خوبی برقرار کند و تکلیفش با درس و رشد کودک مشخص نیست. در دنیای ما بچه ها یک نوع درس میخوانند و کتاب هم کار خودش را میکند. به نظرم باید راه نزدیکی و ارتباط این دو مقوله با هم را پیدا کرد که به امید خدا این کار را پیگیری خواهیم کرد.
کار سوم به نظرم باید رشد دادن تولید کتابهای مصور باشد که باید به پختگی برسد. به نظرم باید در این زمنیه سرمایهگذاری کرد که بتوانیم جر در داخل کشور در خارج هم مشتریانی داشته باشیم.
شما به مساله رقابت ناشران دولتی و خصوصی اشاره کردید. ناشر خصوصی حس میکند که با حضور ناشر دولتی که بودجه کلانی دارد به عرصه نشر، قوت لا یموت او نیز بریده میشود. شما چقدر این موضوع را قبول دارید؟ در مورد انتشارات خودتان این مساله چقدر صدق میکند؟
رقابت به معنی حذف نیست به معنای این است که ما هم در بازی هستیم. رویه موجود تنها به کنار گذاشته شدن ناشران قدیمی بزرگ مانند سروش و امیرکبیر و حتی اطلاعات منجر شده است. رقابت به معنی این نیست که ما میخواهیم ناشر خصوصی را حذف کنیم. ما به دنبال مشارکتی تازه هستیم که بتواند ناشران بزرگ و حرفهای را احیاء کند. از سوی دیگر آنقدر کار انجام نشده در کشور هست که وجود یک موسسه نشر نمیتواند کار سایر موسسات را تنگ کند و جلوی روند آنها را بگیرد. الان با وجود این همه ناشر مثلا ما بهترین آثار کلاسیک فلسفه دنیا را ترجمه و منتشر نکردهایم. در عرصه هنر و ادبیات هم وضع به همین منوال است. حتی بسیاری از آثار خوب در کتابخانههای مرجع ما در حال خاک خوردن است.
جناب کوثری موضوع ممیزی از سوی برخی رسانه ها به عنوان اصلیترین چالش صنعت نشر در کشور ما مطرح میشود. نظر شما در این زمینه چیست؟
مشکل نشر ما تنها در ممیزی خلاصه نمیشود. ممیزی بخش کوچکی از آن را تشکیل میدهد البته ناشران مشکلات متعددی دارند که در سالهای اخیر به نوعی آن را مطرح کردهاند. به هر شک در این سالها آثار بودهاند که با منطق اسلامی و ایرانی ما جور در نمیآمدند و به نوعی باعث ایجاد مشکلاتی برای نشرشان میدهاند اما اتفاقی که این روزها در حال اتفاق است فروپاشی کلیت صنعت نشر ماست که دلیلش هم ممیزی نیست. شما فرض کنید ناشر میتواند مدعی شود که اگر فلان کتاب من با شمارگان ۵۰ هزار نسخه منتشر شود من را از وضعیتی فعلی نجات میدهد اما ما در بسیاری از عرصهها دچار رکود هستیم. منظورم ایت است که نباید در اقتصاد نشر وابسته به تک عنوان کتاب بود که اگر به هر دلیلی نشد منتشر کرد، به کلیت بودن یک موسسه نشر لطمه بزند.
اگر قرار باشد فضای نشر با چاپ یک کتاب تغییر کند اصلا به معنی بیمار بودن آن است و این نگاه هم ناشی از نوعی بیماری است. ما باید نگاهمان را متعادل کنیم یعنی بازار را تنظیم کنیم. امروز اینطور نیست. شما نگاه کنید در حوزه کتب علمی فروشمان چندان خوب نیست. در بحث کتابهای عمومی هم باید فکری برای سامان بازار کرد. سامانی که در آن مردم به خواندن کتابهای خوب عادت کنند نه صرفا کتابهای داغ که در مقطعی بازار را بالا و پایین میبرد. باید به خواندن کتاب خوب عادت کنیم که به دلایلی این مساله در حال دور شدن از ماست. مردم ما بیشتر در خانهها تحت تاثیر اخیار سیاسی هستند و در مقابل کتاب و مطالعه فلج و بیتامل شدهاند.
شما سالها کار پژوهشی و ارتباطاتی در حوزه علوم اجتماعی انجام دادهاید. از موضع حقیقی خودتان چه نسخهای برای کتابخوان شدن مردم پیچیدهاید؟
به نظر من در دو راستا میشود حرکتی ایجاد کرد. نخست در حوزه رمان و داستان که بیش از گذشته در میان مردم در حال جا باز کردن است باید سرمایه گذاری کرد و مردم را به خوانش آنها دعوت کرد. اگرچه ادبیات نوین و بستهبندی جدید ادبیات کهن نیاز به بازنگری دارد. به نظرم همان کاری که پائولو کوئیلو در تبدیل ادبیات عرفانی قدیم به متون خواندنی امروز کرده است باید در ایران نیز رخ بدهد تا مخاطن ادبی و عرفانی ما مبدل به کالاهایی برای مصرف سریعتر بشود.
نکته دوم انتشار کتابهایی است درباره مسائل جاری ایران. نباید شرایطی ایجاد کنیم که تنها آثار انفجاری قابل فروش باشد. باید به یک حالت نرمال اجازه داد که مطالبی درباره ایران در نوشتههای سیاسی اجتماعی شما شکل بگیرد. این باعث ایجاد علاقه در میان مردم برای مطالعه میشود. تولید و نشر آثاری به سبک ژورنالیسم پژهشی در این زمنیه بسیار مهم است. مثلا چرا کتابی در مورد مذاکرات ژنو نداریم؟ چرا مردم نباید بدانند که در آن مذاکرات دقیقا چه اتفاقی افتاده است. مردم تمایل دارند که این دت آثار را بخوانند و تحلیلهای جامعهشناختی از آن پیدا کنند. این باعث میشود که مردم گرایش درستی پیدا کنند.
موسسه شما به تازگی اقدام به ایجاد و کتابفروشی مستقل کرده است. این برنامه آیا جزوی از یک نگاه هدفمند به فروش کتاب به شمار میرود و آیا ادامه دارد نیز خواهد بود؟
ما در برنامهمان توسعه فروشگاههایمان را داریم. فروشگاه انقلاب را با اصلاحی آماده کردیم که از مهرماه بتواند آثار دانشگاهی را در اختیار مخاطبان قرار دهد. فروشگاه خیابان کریمخان را مرکز آثار ادبیات بزرگسال خودمان و سایر ناشران قرار دادیم. طبقه دوم آن نیز مرکز آثار کودک و نوجوان و بازیو سرگرمی است. ما فروشگاهی هم در خیابان جمهوی داریم که فعال نیست و به دنبال آن هستیم که در منطقه مناسب دیگری، این فروشگاه غیر فعال را تبدیل به فروشگاهی فعال کنیم. برنامهای هم برای توزیع مناسبتر کتاب در سطح کشور داریم.
شما امسال در نمایشگاه کتاب فرانکفورت به صورت شخصی حضور داشتید. برای حضور سال آیندهتان برنامه مدونی ریختهاید؟ ارزیابی خودتان از نمایشگاه چه بود؟
من امسال نیاز به ارزیابی فنی از نمایشگاه داشتم و با کمک مشورتهایی که گرفتم به این نتیجه رسیدم که امسال به صلاح نیست که در این نمایشگاه حاضر باشیم و هزینه بیهوده انجام بدهیم. به همین خاطر به همراه یکی از دوستان به صورت شخصی در این نمایشگاه شرکت کردیم و ارزیابی خوبی را هم از آن به دست آوردیم که برای شرکت مان در سال آینده موثر است. یکی از نتایج این سفر این برآورد بود که اساسا چه کتابهایی برای شرکت در این نمایشگاه مثمر فایده نیست و چه آثاری را باید انتخاب کرد.
فضای فرانکفورت به نظر من در دو سه زمینه میتواند برای ما قابل توجه باشد. نخست در حوزه معرفی آثاری با موضوع هنر ایران که به نظرم کتاب مناسب در این زمینه کم ترجمه کردیم. در زمینه ادبیات معاصر هم ما وضعیت خوبی برای معرفی آثارمان نداشتهایم. اما در حوزه سوم که زندگی اجتماعی روزمره مردم ایران است هم کم کتاب تولید و ترجمه کردیهایم در حالی که غربیها مخاطب بالقوه این دست آثار هستند. امسال من کتابی دیدم که از سوی ایران در نمایشگاه حضور پیدا کرده بود که موضوعش نظریههای شهر سازی بود. این کتاب اولا در ایران خودش اثری دست چندم است و بازتولید آثار غربی است. خوب معرفی این کتاب هیچ فایدهای ندارد.
حوزه دیگری که ما میتوانیم خرف زیادی برای زدن داشته باشیم حوزه ادبیات کودک و نوجوان به ویژه حوزه ادبیات کودک است که اگر درست دست به انتخاب بزنیم به نظرم میتوانیم مبادله خوبی با دنیا داشته باشیم.
در مورد مباحث تاریخ معاصر هم اگر از نوع تاریخ نگاری رسمی و ژورنالیسم پژوهشی دست به تولید آثار پژوهشی و نه ایدئولوژیک بزنیم به طور قطع فروش خوبی در خارج از ایران خواهد داشت و میتواند موفق باشد. البته به نظرم در موضوع صفحهآرایی و جلد باید دقت زیادی کرد. کتابهای فعلی ما اصلا از منظر صفحهآرایی و بستهبندی در حد و اندازه جهانی نیست. در کنار این مساله باید حتما کسی باشد که بتواند محتوای کتاب را به انگلیسی توضیح دهد. ما هنوز در این زمنیه ضعیف هستیم و کسانی را نداریم که در این زمنیه خوب توضیح دهد. کاتالوگهایمان هم چکیده نویسی خوب و حرفهای ندارد. امیدوارم ما با لحاظ این نکات سال بعد محدودتر ولی قویتر شرکت کنیم. در بولونیا اما به احتمال قوی حضوری فعالتر خواهیم داشت.
به عنوان بحث پایانی لطفا اشارهای به شرکتهای وابسته به موسسه به ویژه شرکت بازرگانی کتاب گستر و کتیبه و فعالیت فعلی آنها داشته باشید. برنامه شما برای این شرکت ها چیست؟
شرکت پخش کتابگستر در حال حاضر در تهران فعال است و توزیع ۶۰ ناشر را در اختیار دارد اما در شهرستانها نیاز به بازنگری در انتخاب عاملین فروشمان داریم تا سرویس بهتری بدهیم. الان مهمترین مشکل ما در بحث توزیع ناتوانی افراد در انتخاب مناسب کتاب است. ناشران معمولا حجم بسیاری از سرمایه را باید در اختیار پخشیها قرار دهند و این سرمایه تا بتواند بازگردد مشکلات زیادی را برای آنها ایجاد خواهد کرد و گاهی به ورشکستگی آنها منجر میشود. تازه این زمانی است که خود موزع دچار ورشکستگی نشود. از سوی دیگر گروههای مختلف جامعه به کالای مکتوب خود سریع دست پیدا نمیکنند. آنها نیاز دارند که آنچه میخواند سریع و راحت پیدا کنند. این حل نمیشود حز با استفاده از مدل پخش محدود. یعنی هر کالایی را به جای اینکه برای همه تبلیغ کنی برای مشتریهای بالقوهاش تبلیغ کن. ما الان این مشکل را در نشر دانشگاهی و عمومی داریم. از سوی دیگر در شهرهای بزرگ آدمها وقت سرزدن به کتابفروشی را ندارند. پس سیستم توزیع و رساندن کتاب به دست مخاطب هم باید تغییر کند.
از طرف دیگر ما در ایران کتابخانههای محلی نداریم. این کتابخانهها هم بخش اعظمی از خرید را برای ناشران پدید میآورند و هم باعث رونق مطالعه میشود. امروز دیگر کتابخانههای ملی که باری دولت ملتها ساخته شده دیگر جواب نمیدهد. کتابخانههای عمومی الان محلی برای درس خواندن بچهها شده است. باید مدل عوض شود. البته شهرداری تلاشهایی باری ایجاد کتابخانههای محلی کرده اما باید برای ارتباط بیشتر برنامه ریزی بود.
شرکت چاپ کتیبه با فعالیت خود ما را برای چاپ از بیرون از موسسه بینیاز کرده است. ما الان هم برای چاپ و هم نگهداری ظرفیت خوبی داریم. دستگاههای جدید چاپ از ژاپن خریداری شده و تا یکی دو ماه دیگر به بهرهبرداری خواهد رسید که نیازهای ما و دیگر ناشران را برآورده خواهد کرد.