عصر ایران نوشت:خبر رد صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی ، حتی از خبر این که چه کسانی تأیید صلاحیت شدند ، مهم تر و پرسر و صداتر بود.
هر چند ، در بدو امر کسی گمان نمی کرد که رئیس جمهور و رئیس مجلس اسبق ایران و رئیس کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام رد صلاحیت شود ولی از روز جمعه که آیت الله جنتی گفت که هر کس بنز سوار می شود صلاحیت ریاست جمهوری ندارد و سپس سخنگوی شورای نگهبان به عدم تأیید صلاحیت کاندیداهای کهنسال اشاره کرد و البته بعد از این که رسانه های یک جریان سیاسی ، به طور هماهنگ شده ای ، موضوع رد صلاحیت هاشمی را مطرح کردند، کاملاً مشخص بود که دارند برای "بزرگ ترین رد صلاحیت تاریخ جمهوری اسلامی" ، زمینه چینی می کنند.
اما سرانجام ، در حالی که دو تن وزرای هاشمی ، تأیید صلاحیت شدند (ولایتی و غرضی) ، خود او از سوی شورای نگهبان ، صاحب صلاحیت شناخته نشد.
حضور هاشمی ، در روزهای اخیر ، شور و نشاطی ویژه به فضای انتخاباتی و حتی فضای عمومی جامعه داده بود. به ویژه بسیاری که برای رأی دادن در تردید بودند ، عزم خود را جزم کرده بودند که در انتخابات ، حتماً شرکت کنند.
اینک اما هاشمی در گردونه انتخابات نیست. این را هم نمی دانیم که آیا به طریقی به این عرصه برمی گردد یا خیر؟ ولی با فرض این که هاشمی غائب بزرگ رقابت های انتخاباتی باشد ، نکاتی را ذکر می کنیم و البته پیش از آن تأکید می کنیم که ، چاره ای جز نگاه رئالیستی و بازی بر اساس "واقعیت های موجود" (و نه آرمان های بلندبالا) وجود خارجی ندارد (بیایید فارغ از احساسات ، فکر کنیم):
۱ - هاشمی رفسنجانی ، در این واپسین روزگار زندگی اش ، نه برای شهرت به میدان ریاست جمهوری آمده بود و نه به دنبال قدرت بود. او از جمله مردان پیشکسوت عاشق انقلاب ، نظام و ایران و به معنای واقعی کلمه یک "ایرانی میهن دوست" است. هم از این رو ، هرگز کاری نمی کند که اصل نظامی که خود برایش مجاهدت ها کرده ، خدشه دار شود ولو آن که در این مسیر ، خون دل بخورد و کنج عزلت گزیند.
از این رو ، می توان انتظار داشت که هاشمی ، ولو به نظر شورای نگهبان معترض باشد ، آن را به عنوان تصمیم یک نهاد قانونی ، بپذیرد. قطعاً هاشمی در صدد تنش زایی نیست و نخواهد بود. او در حوادث بعد از انتخابات ۸۸ نیز کوشید وزنه تعادل باشد و با نزدیک کردن طرفین اختلاف به یکدیگر ، راهی امن پیش روی کشور بگشاید که نهایتاً فضا به قدری سنگین بود که شد آنچه نباید می شد.
۲ - احتمال دارد عده ای با رد صلاحیت هاشمی ، قید حضور در انتخابات را بزنند. این امری طبیعی است که برخی افراد ، بر مبنای حضور یا عدم حضور کاندیدای خاصی تصمیم به رأی دادن یا رأی ندادن بگیرند.
کسانی که ناظر به حضور هاشمی می خواستند در انتخابات شرکت کنند ، نگاه حداکثری به مطالبات سیاسی خود داشتند و حق نیز با آنان بود زیرا با حضور و پیروزی هاشمی ، بهتر می توانستند اهداف خود را محقق کنند.
اینک که هاشمی در صحنه نیست ، این افراد می توانند مطالبه "صد" خود را به "صفر" تنزل دهند و قید شرکت در انتخابات را بزنند ولی اگر چنین تصمیمی دارند ، بد نیست به این پیشنهاد هم فکر کنند:
کنش سیاسی ، همواره بر مبنای اهداف حداکثری صورت نمی گیرد. کنشگر سیاسی ، می تواند یک رئیس جمهور ، یک دیپلمات و حتی یک رأی دهنده ساده باشد.
کسی که در کنش سیاسی اش به هدف "صد" نمی رسد، مانند تاجری است که در شرایط خاص بازار ، نمی تواند کالای دارای تاریخ انقضایش را با سود دلخواه بفروشد.
چنین تاجری ، به محض این که ببیند نمی تواند کالایش را با حداکثر قیمت بفروشد ، آن را به رایگان واگذار نمی کند یا آتش نمی زند ، بلکه چانه زنی می کند و به قیمت پایین تری می فروشد تا اگر "صد" ، گیرش نیامد ، مثلاً "پنجاه" را دریافت کند که از صفر برایش بهتر است و دستکم به اندازه آن ، قدرت مانور مالی پیدا می کند.
کسانی که حضور هاشمی(نه حتی به عنوان "صد" ) را زمینه نیل به مطالبات حداکثری (در این شرایط) می دانستند ، می توانند در بین کاندیداهای موجود ، اشخاصی که نزدیکی گفتمانی یا عملکردی بیشتری به هاشمی دارند را مورد مطالعه قرار دهند و با کاندیدای حداقلی به میدان انتخابات بیایند.
قهر با صندوق های رأی ، نه تنها دردی دوا نمی کند و نه تنها هاشمی را رئیس جمهوری نمی سازد بلکه واگذاری کل زمین به حریف است. ما راهی جز صندوق های رأی نداریم.
۳ - این یک واقعیت انکارناپذیر است که اعتماد بین اصلاح طلبان و نظام ، بسیار خدشه دار شده است و حتی می توان گفت که هاشمی نیز قربانی همین فضای سوء تفاهمی شده است.
سخن درباره جریان های برانداز نیست که آنها ، حکایت و قرائت دیگری دارند. سخن درباره اصلاح طلبانی است که در درون نظام هستند و می خواهند در چارچوب "جمهوری اسلامی ایران" به اصلاح امور بپردازند.
کاندیداتوری هاشمی و ردصلاحیت او ، باعث شد فضای سیاسی به سمتی برود که دستکم گزینه های غیر اصلی اصلاح طلبان ، تأیید صلاحیت شوند. این ، فرصت خوبی است که جریان اصلاحات بتواند به عنوان اولین گام اصلاحی ، فضای سوء تفاهمی موجود را اصلاح کند. حضور وزین و قانونمند کاندیداهای اصلاح طلبان و حامیان شان در انتخابات و اعتدالگرایی آنها در اداره کشور در صورت پیروزی، می تواند بدبینی ها و ترس های موجود را از بین ببرد و نهایتاً به سود کشور و ملت باشد.
حتی اگر هیچ کدام ازکاندیداهای اصلاح طلب رأی نیاورند ، همین که در انتخابات شرکت داشته اند ، جای پای آنها را در نظام محفوظ می دارد و مانع از این می شود که این جریان، به یک طیف محذوف ، غیر رسمی و اپوزیسیون گون بدل شود.
رد صلاحیت هاشمی می تواند دستاویزی برای تندروی های باشد ولی چه کسی از اول انقلاب تا کنون از افراط ها سود برده است؟ نه جناح راست و نه چپ ها و نه مردم. تنها گروه معدودی که آب و نان شان در هیاهوست ، به دنبال رادیکال کردن فضا هستند.
حضور خردمندانه در صحنه انتخابات بی آن که مانند روزهای قبل از انتخابات ۸۸ ، نیازی به احساسات خیابانی باشد ، زمینه ساز نزدیک شدن به هدف ، با کمترین هزینه هاست.
هاشمی رد صلاحیت شد؛ این ، هر چند برای ایرانیانِ سال ۱۳۹۲ ، می تواند شوک آور باشد ، ولی در یک نگاه کلان ، این اتفاق بار دیگر ثابت کرد که در عالم سیاست ، همه چیز ممکن است و از هیچ اتفاقی ، هر چند دور از ذهن ، نباید غافلگیر شد و در بهت و انفعال فرو رفت... انتخابات در پیش است و چه بخواهیم و چه نخواهیم ، سرنوشت فرد فرد ما ، از مسائل اجتماعی گرفته تا شخصی ترین امور زندگی بی هیچ تعارفی به نتایج آن بستگی دارد ، چه با هاشمی و چه بی هاشمی.