«هرمز را فراموش کردهاند» این را جوانهای هرمزی میگویند. همانهایی که از صبح تا شب با موتورهایشان در گوشهای از جزیره جمع میشوند و کارشان گپ زدن است، گاه سیگاری میکشند و گاه ماهی صید میکنند، گاهی هم منتظر میمانند تا مسافری بیاید و موتورشان را کرایه کند تا پولی گیرشان بیاید. اعتیاد هم به جان برخی از آنها افتاده، محلیها میگویند: جمعیت معتادان هرمز کم نیست.
جزیرهی هرمز آنقدر کوچک است که همهی اهالی آن را مثل کف دستشان میشناسند و اگر نگاه غریبانهای را ببینند، بیدرنگ پیشنهاد میکنند در ازای ۱۰هزار تومان همه جای جزیره را به او نشان دهند.
کوچکی جزیره به حدی است که پای پیاده هم میتوان در آن گشت زد. موتور سهچرخ هم میتوان کرایه کرد، ساعتی ۱۰هزار تومان. دوچرخه هم کرایه میدهند، آن هم ساعتی دوهزار تومان. محلیها میگویند: دو ساعت برای دیدن این جزیرهی شگفتانگیز کافی است؛ ولی بعید است جزیرهای را که روزگاری شاهراه ورود به خلیج فارس بوده و حکم کلید را برای آن دارد و زمانی انگلیسیها و پرتغالیها برای تصاحبش حاضر بودند دست به هر کاری بزنند، بتوان فقط در مدت دو ساعت دید.
خیابانهای نهچندان طولانی جزیره روزهای سوتوکوری را به شب میرسانند، مگر آنکه صدای تیز عبور موتوری چرتشان را پاره کند. با این حال، همین شهر ساکت که زنان آن هنوز با همان لباسها و چادرهای گلگلی جنوبی در کوچهپسکوچهها قدم میزنند، پر است از زباله. انگار که در هرمز از شهرداری و سیستم جمعآوری زباله خبری نیست.
اوضاع کنار ساحل بدتر است؛ از تکههای لباس مردم گرفته تا پسماندهای غذا و نخالههای ساختمانی، همهجور زبالهای در نوار ساحلی نزدیک به شهر دیده میشود، دریغ از یک سطلزباله، مانند بیشتر نقاط ایران.
کنار ساحل نزدیک شهر، جادهای ساختهاند که میتوان روز را با قدم زدن در آنجا سپری کرد و از برخورد قطرههای وحشی آب با صورت لذت برد؛ اما همهی فضاسازی نوار ساحلی هرمز به همینجا ختم میشود، نه از مبلمان شهری خبری هست، نه زبالهها جمع میشوند و نه فضایی درست شده که وقتی گردشگران میآیند از لحظهی ناب تلاطم امواج خلیج فارس لذت ببرند. اصلا گردشگران هیچ، مگر مردم جزیره دل ندارند که ساحل اینطور به حال خود رها شده است؟!
برای رسیدن به ساحل باید از کوچهپسکوچههای شهر گذشت، کوچههایی که آدم را جادو میکنند، کوچههای تنگ و باریک که مصالح خانههای آنها، مثل تمام خانهها جنوبی کشور، از بتُن است و کمتر میتوان در میان آنها ردی از تاریخ را دید.
برخی از اهالی، خانههایشان را به مسافران اجاره هم میدهند، نرخ اجاره از شبی ۱۵هزار تومان بدون وعدهی غذایی شروع میشود. یک مسافرخانه هم در جزیره پیدا میشود، ظاهرش تمیز است، ولی گرانتر از خانههای محلی اجاره داده میشود.
شاخصترین اثر تاریخی هرمز، قلعهی پرتغالیهاست که ورود به آن رایگان است. یکی از سه نگهبان قلعه میگوید: قبلا از مسافران ورودی گرفته میشد، اما مردم اعتراض کردند و آن را هم برداشتند.
قلعه سالهاست عطش بودجه دارد تا مرمت شود، بخشهایی از آن سست شده و بخشهایی هم ترک برداشته، بهطوری که ایستادن در برخی قسمتهای آن با احساس ناامنی همراه است.
قلعهی پرتغالیهای هرمز نسبت به دیگر قلعههایی که پرتغالیها در جنوب کشور ساخته شدهاند، معماری کاملتر و زیباتری دارد. کلیسا، آبانبار و زندان آن هنوز دستنخورده و بهشکل ۵۰۰ سال قبل باقی مانده است.
دیوار به دیوار قلعه، انبار خاک سرخی است که بهای همسایگی آن، شکستن حریم قلعه بوده و همین موضوع سالهاست که ادارهی میراث فرهنگی و گردشگری استان هرمزگان را درگیر پروندهی جابهجایی این سوله کرده، پروندهای که تا امروز تغییری در آن دیده نشده است.
سوله بیش از ۵۰ سال در کنار قلعه بوده و حالا چند سالی میشود که صاحب جدیدش آن را به قیمت ۵ / ۲ میلیارد تومان برای ۲۰ سال اجاره کرده و خار چشم محلیها شده است، چراکه آنها معتقدند مردم هرمز هم باید حقی از خاک سرخ جزیرهشان داشته باشند. خاکی که هر روز برداشت و به کشورهای حاشیهی خلیج فارس و آلمان صادر میشود، بیآنکه سهمی از آن عاید بومیها شود. بومیهایی که توقع دارند، معدن خاک سرخ توسط یک شرکت سهامی عام اداره شود که خودشان سهامدار آن هستند.
خاک سرخ تنها رنگ جزیره نیست. هرمز، جزیرهی رنگهاست. مردم محلی حتا با بعضی از این خاکها، غذا هم درست میکنند، نقاشی هم میکشند، گردشگر هم جذب میکنند؛ ولی این روزها یک نگرانی بزرگ وجود دارد، خاک جزیره تمامشدنی است. این در حالی است که بیشتر مسافران و گروههایی که برای طراحی و نقاشی فرش خاکی هر سال به جزیره میآیند، بدون توجه به این نگرانی، خاکها را از کوههای رنگی جزیره برداشت میکنند.
این کوهها که به رنگینکمان مشهورند، مثل بیشتر آثار طبیعی، نگهبان یا محافظ ندارند. تابلویی در اطراف آنها پیدا نمیشود که شناسنامهشان باشد یا هشداری برای محافظت به مردم بدهد. کوههای رنگینکمان در هیچ فهرستی هم ثبت نشدهاند. آنها را به حال خود رها کردهاند، ای کاش دیگران هم از وجودشان بیخبر بودند و دست از سر خاکهایش برمیداشتند.
هرمز یکی از زیباترین گنبدهای نمکی ایران را هم دارد؛ اما هیچ تابلو یا نشانهای در جزیره پیدا نمیشود که گویای این موضوع باشد. با این حال مردم محلی این گنبدها را خوب میشناسند و با موتورهایشان گردشگران را مستقیم به آنجا میبرند، کنار گنبدها ویراژ هم میدهند، رد موتورها همیشه آنجا دیده میشود.
گنبد نمکی هرمز را تا بهحال حتا با عنوان میراث طبیعی هم ثبت نکردهاند، مثل تمام گنبدهای نمکی ایران که با وجود گفتهی مشاور یونسکو، همهشان آنقدر بینظیر و شگفتانگیزند که حتما باید در فهرست پنج گنبد نمکی جهان جایگاهی داشته باشند.
جزیره، آبانبارهای زیبایی هم دارد که محلیها برخلاف بومیهای جزیرهی همسایهشان - قشم - دیگر از آنها استفاده نمیکنند، برای همین تقریبا پرت افتادهاند. داخلشان پر شده از زباله، شهرداری هم بهتازگی در یکی از ساختوسازهایش به یکی از این آبانبارها که میگویند قدمت تاریخی دارد، تا حدودی تعرض کرده است. تاریخچهی آبانبارها در حافظهی مردم محل نیست، دیگر کمتر کسی به آنها بها میدهد. تقریبا ۱۱ آبانبار شناسایی شدهاند، اما در کنار هیچ کدامشان نه شمارهی ثبت وجود دارد و نه تابلویی.
هرمز، آثار تاریخی کم ندارد؛ قلعه، مکتبخانه، قصر، خانهی تاریخی، ولی حال هر کدام بدتر از دیگری است. معلوم نیست در این جزیره چه میگذرد، انگار هر کسی سرش به کار خودش گرم است و جزیره هم به حال خود رها شده است؛ این را بیشتر مسافرانی که برای اولینبار به هرمز، شاهکلید خلیج فارس، قدم میگذارند احساس میکنند.