به گزارش مردم سالاری آنلاین ؛ در نشست رونمایی از کتاب «توییتری شدن سیاست»، نوشته محمد رهبری، محمد فاضلی درباره محتوای کتاب، اهمیت آن و دلالتهای آن برای فعالان فضای مجازی و سیاستگذار رسانه در ایران به ایراد سخن پرداخت.
نظریه رسانه مقوم دموکراسی
فاضلی فایل صوتی سخنرانی خود را که در کانال خود منتشر کرده، تلاش کرد، «کتاب را در یک چهارچوب» به تحلیل بنشیدند و بگوید«چرا این کتاب در ایران امروز به موقع منتشر شده است.» او همچنین گفت: « علاوه بر این درباره قوتها و کاستیهای کتاب نیز در پایان سخنانم، توضیح خواهم داد.»
این استاد دانشگاه گفت: «کتاب با شرح مفصلی بر نظریههای دموکراسی شدن آغاز می شود سپس به این موضوع می پردازد که دو سه دهه قبل، این خوشبینی وجود داشت که فضای رسانهها و گفت وگوی میان آنان، به فضای دموکراتیک سازی مدد رسانده، و در استقرار فرهنگ سیاسی دموکراتیک کمک میکنند.»
او سپس به رواج چنین نظریه هایی در دهه 70 ایران اشاره کرد و گفت: «در دهه ۷۰، به ویژه بعد از دوم خرداد این بحث مبنی بر اینکه توسعه رسانهها و رسانهای شدن سبب تقویت دموکراسی میشود بسیار جدی بود. این کتاب با تبیین این خوشبینی، بحثی از گریم گیل درباره دموکراتیک شدن ، و نقش جامعه مدنی در آن ارائه میکند.»
فاضلی سپس به بخش آخر کتاب اشاره می کند نویسنده، به فرهنگ سیاسی می پردازد. او می گوید: «آدم احساسش این است که کتاب میخواهد بگوید توییتر به عنوان یک رسانه چگونه میخواهد فرهنگ سیاسی را متحول بکند و در این باره چه امیدی وجود داشته که توییتر مانند بقیه رسانهها، به کمک فرهنگ سیاسی دموکراتیک بیاید.این تحلیلی است که در دهه ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ شمسی با استناد به نظریه های یورگن هابرماس فیلسوف و جامعه شناس آلمانی مطرح میشد.»
خلاف نظریه دهه های 70 و 80 ایران، توییتر خلاف دمکراسی عمل می کند
فاضلی در ادامه با اشاره به این که «اما بررسی آقای رهبری به گمان من درست معکوس این نظریات را نشان میدهد» گفت: «بررسی آقای رهبری نشان میدهد علی رغم انتظار از اینکه توییتر به فرهنگ سیاسی دموکراتیک کمک کند، خلاف آن دارای کارکرد بوده و از خلال بحث این سوال مطرح می شود که جامعه تا چه اندازه حاضر است تفاوتها را بپذیرد، و خشونت را از خودش دور بکند، به نحوی که خشونت گریزی، خود یک جزء مهمی از فرهنگ سیاسی دموکراتیک تلقی شود؟.در نهایت فضایی فراهم شود که منتهی به کاهش خشونت و افزایش مدارا شده و همراه آن پذیرش همدیگر و در نهایت همبستگی نیز ایجاد شود.»
در توییتر فارسی چه می گذرد؟
این استاد دانشگاه در ادامه با اشاره به این که «رهبری نویسنده کتاب، با یک بررسی تجربی و تسلطی که روی شبکههای اجتماعی و نرمافزارها دارد، به تحلیل توییتر فارسی می پردازد» گفت: « نویسنده در کتاب، موضوعات مختلفی را بررسی میکند، از جمله واکنشهای اهالی توییتر به بودجه ۱۴۰۱، بسته نشدن قرارداد وریا غفوری، سقوط هواپیمای اوکراین، جنبش مهسا که در کتاب مورد تحلیل تجربی واقع میشوند. اما در آن تحلیل تجربی، محمد رهبری کشف میکند که مگر ما انتظار نداشتیم توییتر باید جایی برای گفت و گو و تقویت دموکراسی باشد؟ اما شواهد تجربی رهبری نشان میدهد که اتفاقاً در توییتر قبیلههایی شکل گرفته فقط دیدگاه خودشان را تقویت میکنند و توییت طرفداران خودشان را روتوئیت می کنند. با طرفدارهای خودم گفت وگو کرده و با طرف مقابل وارد دشمنی و تعارض می شوند.از این رو این دو گروه، با هم حرف نمیزنند بلکه با هم میجنگند.»
فاضلی در ادامه تاکید می کند که « اگر توییتر قرار است مدارا را تقویت کند و ابزار اصلی اش نیز مدارا باشد، باید در فضای اجتماعی آنکه مخالف من است محترم باشد و با او وارد گفت و گو شده، حرف بزنم. برخلاف این انتظار، آقای رهبری نشان می دهد در توییتر فارسی چه می گذرد. او یک بخشی از ناسزاها را نوشته و گفته نمی تواند آن ها به طور کامل در کتاب منتشر کند. اما به تحلیل ناسزاها پرداخته است. سپس در می یابد فضای توییتر، فحاشترین، تندخوترین و متعارضترین بخش فضای رسانه است که در آن گفت وگویی وجود ندارد. ایشان فصلی در کتاب خود دارد تحت عنوان اینکه وسط باز خفه شو، این عنوان فصل است. این در حالی است که جامعهای که میخواهد به سمت دموکراسی برود و فرهنگ دموکراسی را تقویت و در آن توسعه پیدا کند ، نیازمند آدمهایی است که وسط میایستند ؛ نگاه به دو طرف میکنند و سپس نقاط قوت و ضعف دو طرف را با اندیشه مستقل مطرح می کنند.»
چه مطالبی در توییتر ترند می شود؟
این استاد دانشگاه می گوید بر اساس محتوای کتاب رهبری، در توییتر که در بحرانیترین لحظات خرد ضروریست، آن چیزی که ترند و هشتگ میشود، وسط باز خفه شو است و از این جهت کتاب محمد رهبری خیلی نهییب جالبی به جامعه ایران است. این جا است که آدم بسیار خوشحال میشود که بر اساس آمارها ۳ درصد جامعه بیشتر در توییتر نیستند و دو میلیون اکانت است. از میان دو میلیون اکانت نیز تقریباً ۱۴۰ هزار نفر فعال هستند از این تعداد نیز یک تعداد خیلی محدودی بازیگران جدی محسوب میشوند. بنابراین ۹۷ درصد جامعه، بیرون از توییتر هستند اما آن کسی که با این فضا درگیر است، نه تنها رسانه به او کمک نکرده که بیشتر وارد گفت وگو شود، بلکه در این زمینه، معضلات بیشتر نیز شده است.»
حال افراد در توییتر خراب می شود؛ تندروها در توییتر لایک بیشتری می گیرند
فاضلی در ادامه گفت: «میگفت که بکوش تا صاحب خبر شوی، زمانی که افراد به شبکه توییتر وارد میشوند تا صاحب خبر بشوند، باید حالشان بهتر شود، اما آقای رهبری در کتابش نشان داده کسانی که به توییتر وارد میشوند، اتفاقاً حالشان بسیار بد و از زندگی ناراضی میشوند و توییتر را ترک میکنند و میگویند زیرا در توییتر با بر ساختن یک جامعه سیاه مواجه می شوند. تصور ما این است که رسانه واقع نمایی میکند، حداقل تحلیل آقای رهبری در کتابش نشان میدهد که توییتر، رسانه فروش تحلیل سیاه است. وقتی سیاه حرف میزنید لایک میگیرید، ولی در ازای خبر خوب، لایک نمیگیرید.»
او می فزاید: «رهبری نشان میدهد پیام آن هایی که در توییتر، از همه تندروتر و از همه بیشتر خرد ستیز هستند، فرقی هم نمیکند که وابسته به کدام طیف سیاسی باشند، قبیله خودشان را برای حمایت و لایک گرفتن پیدا می کنند.»
آخرین فصل، فصل هشدار
فاضلی در ادامه با اشاره به این که فصل آخر کتاب فصل بسیار هشدار دهندهای است» می گوید:« عنوان فصل آخر، با عنوان "رادیکالیزم، فردگرایی، و چند پارگی" منتشر شده است. جامعهای که آرزوی دموکراسی دارد، کنشگران سیاسی مهمش در فضای مجازی و توییتری، با این سه تا درد یعنی رادیکالیسم، فردگرایی و چند پارگی، و انشقاق درگیر هستند. یک هشدار مهم در پس این کتاب نهفته است و آن اینکه، سیاستگذار در ایران، اتفاقا پالسهای سیاست گذاری و واکنش و ارزیابیش از عرصه سیاست را از همین فضای تند رادیکال پاره پاره نامتساهل میگیرد. اینجا خیلی خطر بزرگی در کمین است. اگر کسی سیاستگذار حالا چه دولت پزشکیان باشد و یا چه مخالفینش حکمران Deep State یا نظامی باشد هر کسی در این فضا قضاوتهایش درباره جامعه ایران و در یک چنین فضای آنتاگونیستی، خصمانه و مدارا گریزی بنا کند ممکن است خیلی خطای راهبردی انجام بدهد.»
این استاد دانشگاه در باره «تحلیل دادههای آقای رهبری که همبستگی اجتماعی به وضوح در فضای توییتر تضعیف می شود» گفت: «به همین خاطر معتقدم این کتاب، کتاب به موقعی است. زیرا دارد هشدار می دهد که فرقی نمی کند فعالی سیاسی هستی مانند محمد فاضلی ، یا دکتر ظریف یا فعال سیاسی اصولگرا و … هستید، حواست باشد، داری در فضایی حرکت می کنی که اولا این فضا سه درصد جامعه است، از این سه درصد، یک تعداد کمی فعال هستند، اما همین سه درصد به شدت مهم هستند. زیرا پیام های توییتری در اینستاگرام و تلگرام بازنشر می شوند. مهمتر آن که در ذهن سیاستگذاری که در پشت میز نشسته و هر روز صبح دارد تصمیم می گیرد، می گوید فلانی یک توئیت زده است و فضا به هم ریخته است. این جا است که مشاهده می کنیم آن آنتاگونیسم در این جا منتقل می شود.یادتان باشد این آدمهایی که در توییتر هستند اگر در فضای بیرون بخواهند وارد یک فرهنگ سیاسی بشوند،و دموکراسی بسازند، احتمالاً همه میراثی را که در توییتر برای خودشان جمع کردهاند، با خود به عرصه عمومی میآورند یعنی من، آدم بیرون را بر اساس آن چهرهاش، در توییتر قضاوت میکنم.»
اما آنچه که محمد رهبری انجام نمیدهد چیست؟
فاضلی در سخنان پایانی خود به آن چه رهبری در کتاب خود انجام نداده و شاید آن را به تدوین کتابی دیگر وانهد اشاره کرد و گفت : «به نظر من وظیفه جامعه شناسی و ارتباطات این است که بررسی کنند توییتر در همه جوامع همین بلا را سر جامعه میآوردیا نه؟ در جامعه ایران که فضای کنش سیاسی سازمانمند و سامانمند نیست و در بیرون از فضای مجازی محدود شده، همه خصومت در توییتر به شکل زهرناکی بیرون میریزد. ولی آیا جامعه آلمان هم همان گونه از توییتر بهره میگیرد که ایرانیان از آن بهره میگیرند یا نه توییتر در جامعهای که احزابش را ابتر کرده است و اجازه کنش سیاسی متکی بر یک رفتار انسانیتر در فضای بیرون را نمیدهد، خیلی تلخ و تبدیل به عرصه منازعه میشود؟»
این استاد دانشگاه تاکید می کند که برای فهم مساله طرح شده در بالا، «به یک بررسی تطبیقی نیاز داریم، من تصورم این نیست، بلکه فرضیهام این است که اگر جامعهای اجازه بدهد در بیرون آدمها کنش غیر رسانهای داشته باشند و در آن جا با هم یک همزیستی سیاسی سامانمندی را تجربه کنند، تمام خصومت به داخل توییتر نمیریزد. البته این را هم بگویم توییتر به دلیل محدودیت به ۲۸۰ کاراکتر، محل سوء تفاهم هم هست، چون در ۲۸۰ کاراکتر خیلی چیزها را نمیتوان توضیح داد، از این رو گفته ها به سوء تفاهم و دعوا منجر میشود. اما اگر آدمها آزاد باشند در بیرون فعالیت حزبی و صنفی و منظم انجام بدهند، این اندازه ماجرا در توییتر بیرون نمیریزد.»
او در پایان گفت: «اینها از مواردی است که به گمان من آقای رهبری ممکن است در کتاب دیگری در چهارچوب اندیشه تطبیقی به آن بپردازند. یعنی مقایسه کنند ببینیم بد کارکردیهای توییتر در ایران محصول ذات توییتر است یا محصول این است که شما در جامعهای قرار دارید که اجازه فعالیت سیاسی بیرون از توییتر را به شکل سامانمند نمیدهد؟ اگر این پاسخ دومی مثبت باشد، خیلی هشدار بزرگی به طرف سیاستگذار که باید به او گفت فیلتر و فراتر از فیلتر، بستن فضای سیاسی ، در نهایت سطح بالایی از عدم همبستگی اجتماعی، فقدان تساهل، دشمنی، خصومت و زیست غیر مسالمت آمیز را در فضای مجازی باز تولید میکند که در نهایت این حتماً در فضای مجازی باقی نمیماند، و به محض اینکه فرصت پیدا بکند در بیرون خشونت انباشت شده در فضای مجازی را به جهان واقعی می ریزد و فاجعه می آفریند. از این جهت کتاب محمد رهبری علی رغم آن نقد وارد بهش که اندیشه تطبیقی و مقایسهای در آن وجود ندارد، ولی کتاب به موقعی است و خواندنش را به سیاستگذار ، فعال رسانهای و آنانی که در حوزه ودموکراسی کار می کنند، و یا در توییتر هستند توصیه میکنم.»