مصطفی هاشمی طبا در روزنامه شرق نوشت: برخی میگویند دولت در این بحران چه میتواند بکند، برخی میگویند امکانات دولتی جذب این بحران میشود. برخی میگویند دولت بماند، ببیند آخر کار به کجا میرسد؟ و البته به نظر میرسد دولت همچنان انفعالی عمل میکند و ابتکار خاصی از خود بروز نمیدهد یا دستکم به حرفوحدیث روزگار میگذراند.
مثال آن را هم FATF و فیلترینگ و آزادیهای اجتماعی میآورند که آدمهای دولت هریک حرفی میزنند و مثال دیگر هم حرفهای درستوحسابی رئیسجمهور درباره آموزش و پرورش و تربیت دانشآموزان است که به باد هوا میرود و اگر قبول کنند وزارت آموزش و پرورش اصلا به فکر این حرفها نیست، چراکه حرفهای جناب وزیر چیز دیگری است! البته توجیه خواهند کرد، ولی نخواهند توانست، چون بین حرفها رزنانسی وجود ندارد.
اتفاقا هرچه دولت در میان بحرانهای بیشتر باشد، باید چابکتر، منعطفتر و تصمیمگیرتر باشد و در مقابل کژیها و ناراستیها محکمتر قدم بردارد. شاید دلیل آنکه دولت همچنان کجدار و مریز راه میرود، آن است که گفتمان مشخصی را انتخاب نکرده است.
انتخاب گفتمان دولت چهاردهم بسیار مهم است، همچنان که گفتمان وزارتخانهها باید مورد توجه قرار گیرد. گفتمان وزارت آموزش و پرورش چیست؟ آموزش صرف یا تربیت نورستهها یا چانهزنی امتیاز برای معلمان؟ گفتمان وزارت صمت چیست؟ اداره وزارتخانه یا مدیریت صنعت و معدن کشور؟ گفتمان وزارت کشاورزی چیست؟ هرجومرج فعلی یا به سوی بهینهسازی کشاورزی؟
گفتمان محیط زیست چیست؟ نگهداری بخشهای حفاظتشده کشور یا حل مسئله آلودگی رودخانهها، نشست دشتها و مبارزه با آلودگی پسماندها در کشور. اینکه دولت بهانه بیاورد یا در ذهنش به صداقت بیندیشد که بگذار مسائل سیاسی و دفاعی حل شود تا ابتکارها انجام شود، نشانه ورشکستگی و اطمینان از شکست است (البته دولت چنین نکرده است). همواره در عین مبارزه با استکبار جهانی با فساد داخلی و اسراف هم باید مبارزه کرد، والا فساد و جریانهای نادرست داخلی، خود باعث شکست و تلاشی میشود. خوب است این گفته هنری کیسینجر، رهبر واقعی صهیونیستها و استراتژیست یهودی-آمریکایی را بفهمیم که گفته بود به ایران کاری نداشته باشید؛ خودشان با خودشان درگیرند.
آیا نگاه واقعبینانه داخلی جز به این اعتقاد رسیده است؟