جامعه شناسی سیاسی توزیع آرای انتخابات اخیر، نشان داد که بدنهی اجتماعی جریان اصولگرا، نه تنها به اقتصاد، بلکه به توانایی سیاسی و اجرایی رییس مجریه توجه چندانی ندارد و «مبانی» را مهمتر میداند.
ناکامی قالیباف، شکست بنز از تیبا
9 تير 1403 ساعت 19:45
جامعه شناسی سیاسی توزیع آرای انتخابات اخیر، نشان داد که بدنهی اجتماعی جریان اصولگرا، نه تنها به اقتصاد، بلکه به توانایی سیاسی و اجرایی رییس مجریه توجه چندانی ندارد و «مبانی» را مهمتر میداند.
به گزارش مردم سالاری آنلاین ؛ نتایج آرای انتخابات ریاست جمهوری، شگفتی چندانی به بار نیارود. نه تنها سیلاب و سونامی مشارکت به راه نیفتاد، بلکه میزان مشارکت، نسبت به انتخابات ریاست جمهوری پیشین هم پایینتر آمد. اما یکی از ابعاد جالب توجه انتخابات، کاهش چشمگیر میزان آرای محمد باقر قالیباف و شکست سنگین این مقام نظامی - سیاسی بود. قالیباف به شکلی شگرف و شتاب زده، توانست در یک بازهی زمانی کوتاه، با یک لابیگری دشوار و دقیق، کرسی ریاست مجلس را در اختیار بگیرد. اما کمتر کسی میتوانست باور کند که از دید محمد باقر، آن صندلی نه یک مسند طولانی مدت، که خیزی بلند به سوی آرزوی قدیمی او یعنی رسیدن به عنوان دلفریب رییس جمهور و رحل اقامت افکندن در میدان پاستوز است. اما به راستی چه شد که محمد باقر قالیباف، در این دوره از انتخابات، حتی آرای قبلی خود را هم به دست نیاورد؟
بگذارید نگاهی بیاندازیم به افول معنیدار محمد باقر که در ۲۲ سالگی فرمانده لشکر شد، پس از جنگ فرمانده نیروی هوایی سپاه شد و در اوقات فراغت؛ فوت و فن خلبانی را یاد گرفت و دکترای جغرافیای سیاسی را هم در بغل گذاشت. بعد از آن هم از قرارگاه خاتم گرفته تا فرماندهی نیروی انتظامی کشور، عهدهدار شدن پست شهردار در پایتخت، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و ریاست مجلس شورای اسلامی را تجربه کرد. تنها پستی که حسرت آن بر دل او مانده، ریاست جمهوری است. او در انتخابات سال ۱۳۸۴ توانسته بود ۴ میلیون رای بگیرد. در سال ۱۳۹۲ آرای خود را به ۶ میلیون رساند اما در سال ۱۳۹۶ به این نتیجه رسید که در رقابت با ابراهیم رییسی شانس چندانی ندارد و بهتر است کنار بکشد. او در انتخابات سال ۱۳۹۸ برای مجلس توانست بر رده نخست جای بگیرد و نزدیک به ۱ میلیون و ۳۰۰ هزار رای بگیرد. ولی در انتخابات مجلس در سال ۱۳۹۲ به زحمت توانست ۴۴۸ هزار رای بگیرد. در انتخابات فعلی هم، با وضعیتی روبرو شد که باید آن را سنگینترین شکست حیات سیاسی قالیباف نامید. چرا که با وجود تجارب مهم و تشکیلات رسانهای و نقش آفرینی طولانی، از سیاستمداری شکست خورد که در سال ۹۲ در برابر ۶ میلیون رای قالیباف تنها ۴ میلیون رای داشت اما این بار، به راحتی نزدیک به ۱۰ میلیون رای گرفت.
برای تشریح تابلوی بالا و تحلیل دلایل افول و شکست سنگین قالیباف و همچنین رشد آرای جلیلی، باید به چه موضوعاتی توجه کنیم؟ آیا ما با رشد یک شخصیت روبرو هستیم یا یک جریان؟ سادهتر میپرسم: آیا در این سالیان، سعید جلیلی به شدت به دانش، مهارت، نفوذ اجتماعی، فصاحت و بلاغت و تعاملات اجتماعی و رسانهای خود افزوده و از فیض آسمانی و متافیزیکی نوعی از کاریزمای ناشناخته برخوردار شده که توانسته تا این اندازه قالیباف را به گوشهی رینگ براند؟ آیا پیروزی سعید جلیلی در برابر قالیباف، ریشه در قدرت وحید جلیلی در صدا و سیما و انجام یک عملیات تبلیغاتی گسترده و هدفمند دارد؟ به جرات باید بگویم: پاسخ هر دو پرسش، منفی است. خیر. از این سعید جلیلی ۱۴۰۳ تا آن سعید جلیلی ۱۱ سال پیش، هیچ دالان و تونل پیچاپیچ و درازی طی نشده و همچنان که در مناظرات سیاسی مشاهده کردیم، جلیلی در مقایسه با قالیباف؛ نه بلاغت و سخنوری قابل قبولی داشت و نه رخساری که بتواند دل از هواداران ببرد. جوانسازی صورت قالیباف، خوب و حرفهای بود، خویشتندار بود، خوب حرف میزد، هوشیار بود که زیر میز کسی نزند و بازی خودش را پیش ببرد. اما جلیلی در اغلب مناظرات و برنامهها، سیمایی خسته و صدایی گرفته داشت، با پوست و موی خود، هیچ کار خاصی انجام نداده بود و دست کم در محاجه و مجادله با پورمحمدی، نشان داد که چندان خویشتندار هم نیست و به فراخور موقعیتها، ممکن است به راحتی کنترل از دست دهد و تندخویی و خشونت ورزی کند. او نه در مورد قول و قراری که درباره اف.ای.تی.اف داشته و نه درباره کرسنت و الباقی ماجراها، توضیح و حرف خاصی نداشت و با آن که صدها بار به جلسات و گعدههای موسوم به «دولت سایه» اشاره کرد، کسی نفهمید که چه نقشه راه و برنامه خاصی برای اقتصاد و ادارهی کشور دارد. پاسخ به پرسش دو نیز منتفی است و دست کم در بخش آشکار صحنه، نه تنها اثری از پارتی بازی رسانهای وحیدشان در حق سعیدشان ندیدیم، بلکه اثری از یک کمپین انتخاباتی حرفهای نبود که درباره ظرافتها و ابعاد هوشمندانهی آن کنجکاو شویم. پس ماجرا چیست؟ چرا با وجود همهی این متر و معیارها، باز هم محمدباقر از این سیاستمدار امام صادقی بدین سختی شکست خورد و فتیله پیچ خوران از تشک برون انداخته شد؟ به نظرم، لازم است پاسخ را در ذیل و زمینهی جریان هوادار و حامی جلیلی جستجو کنیم و نه در تواناییهای خاص خود او.
بیتعارف باید گفت: اثر و الهام خاصی از کفایت و توانایی جهش دادن به کشور، در سخنان و مواضع جلیلی مشاهده نشد و هر آن چه که روی داده، رشد اجتماعی جریانی به نام جبههی پایداری است که اساسا در نگرش این جریان، مسائل و مفهومهایی همچون «راهبرد گذار از بحران»، «مسیر توسعه»، «طراحی برنامه»، «تدوین سند و چشم انداز» و نظایر آن، موضوعیت و شانیت خاصی ندارد. این جریان، بحرانی در کشور نمی بیند که بخواهد برای آن، نقشه راهی بکشد و کار خاصی انجام دهد! این جریان، بارها در مواضع خود نشان داده که قائل به مفاهیم دولت مدرن، توسعه، اثر سیاست خارجی بر اقتصاد، رضایت اجتماعی، حقوق شهروندی و چنین واژگان و الفاظی نیست و تنها و تنها در جستجوی راهی برای برقراری «حکومت دینی» و تاسیس «دولت دینی» است. ولو اگر نسخه و سند روشنی برای تاسیس این نهادها نداشته باشد و بخواهد با همان تاکتیک قدیمی «آزمون و خطا» آن را برپا کند. اینها همگی فرع ماجرا است و تنها چیزی که آن را «اصل» میپندارد، «حق بودن خویش»، «ناحق بودن دیگری» و «ضرورت حفظ بقا» در «مواجهه با تهدیدات متنوع و متعدد» است و نه چیزی دیگر. بسیار طبیعی است که این جریان، با تکیه بر دانش و اطلاعاتی که از کارنامه و عملکرد دور و دراز قالیباف دارد؛ بتواند به این تمییز خردمندانه برسد که با محمدباقر، نمیتواند به آن سناریوهای ایده آل و مکتبی بیاندیشد. آنان خوب میدانند که نام و کارنامهی قالیباف، یادآور چه خاطرات و چه نوع حواشی است. آنان دیدند که در تمام این سالها، نه تنها خود محمد باقر، بلکه جریان حامی او و دیگر نهادها، توضیح خاصی در مورد تخلفات دوران شهرداری تهران، عیسی شریفی، هلدینگ یاس، حواشی فرزندان و دیگر مسائل، ارائه ندادهاند و معنای پیام ضمنی و نانوشته و ناگفتهی آنها این بوده که محمدباقر مرد اجرا است و لازم است در اجرا، با برخی پِرتیها و حواشی نیز کنار بیایند! از این گذشته، در تبیین مفهوم «رجل سیاسی» و «خادم ملت»، چیزی که برای پایداریچی جماعت مهم است، پاکدستی، ساده زیستی، نداشتن حاشیه و برخورداری از ویژگیهای شمایل «سیاستمدار انقلابی» است و نه تخصص. پس بر اساس چنین نگرشی، تیباسواری و پرایدسواری جلیلی و تیپ و ظاهر ساده او کجا و نگاه قالیباف کجا. از منظر جامعه شناسی سیاسی این گروه از راست انقلابی، تیبا فقط یک خودرو نیست، یک مکتب است. بنابراین، کسی که تیبا سوار شود، ارزش حمایت دارد و اگر یک دوره چهار ساله هم به در و دیوار بکوبد، نهایتا برای چهار سال دوم، بهتر خواهد شد و دلیلی برای نگراین و پریشانی در میان نیست.
محمدعلی دستمالی
کد مطلب: 218677