نمایش «مرکب خوانی ارکستر مردگان» به کارگردانی محمود رضا رحیمی و نوشتهای از حمیدرضا نعیمی در پنج اپیزود به اسامی : سوگ چامه ی ایرج (نسخه ای برای گوسانی ) که روایت فریدون و پسرانش براساس شاهنامهی فردوسی است به همراه مجلس وزیرکشی (مکاشفه در چگونگی بر دار شدن امیر حسنک وزیر) ، تیغ ماهی (روایت یکی از وزرای قجر و پسرش) ، آوار پریشانی(روایت شاعری به همراه همسرش در محضر برای طلاق) و اپیزود نزاع (روایت واگویه های انسانها هنگام ماهیگیری) در تالار چهارسوی تئاتر شهر در سی و یکمین جشنواره تئاتر فجر بر صحنه رفت .
صحنه نمایش تالار چهار سو برای اجرای این نمایش در قالبی مستطیل که دیدگاهش در عرض مستطیل قرار داشت ، صحنه ارایی شده بود. بازیگران در دو سوی این صحنه بر چهارپایههایی مکعبی نشسته بودند و برای اجرای نقش خود در زمان مناسب از جا برمی خواستند و نقش را ایفا میکردند.
اپیزود نخست به شیوه ای که یاد آور تعزیه است ، با استفاده از شیوه آواز ایرانی روایت شد و در بقیه اپیزودها نیز گاهی ارجاعی اوازی شنیده میشد. بازیگران لباس سیاه ساده ای بر تن داشتند و در موارد معدودی از یک بالاپوش برای کمک به القای شخصیتی که باید نقش او را بازی میکردند ، استفاده کردند. تنها بازیگر نقش حسنک وزیر بودکه لباس خاصی بر تن داشت که یاد آور کفن پوشی بود که از گور یا فراز دار برآمده است.
نگاه نخست : میزانسن!
میزانسن (به فرانسوی: Mise en scène) یا صحنهبندی واژهای است که در تئاتر برای توصیف چیدمان صحنه به کار میرود. این واژه از زبان فرانسه آمده و به معنای در صحنه قرار دادن (به صحنه آوردن) است. میزانسن در واقع مسئولیت اصلی کارگردان است. (در زبان فرانسه کارگردان متورانسن یعنی کسی که میزانسن انجام میدهد، خوانده میشود).
با چنین تعریفی از میزانسن ، اهمیت آن در اجرای یک نمایش آشکار میشود و در واقع میتوان توانایی کارگردان را بر اساس آن سنجید. میزانسن دارای بخشهای مختلف است که آنها را میتوان در مواردی از جمله طراحی حرکت بازیگران بر صحنه ، طراحی صحنه ، طراحی نور ، طراحی لباس و لوازم صحنه(اکسسوار) دسته بندی کرد که از این میان طراحی صحنه و لباس و نور زیر نظر کارگردان به فرد دیگری سپرده می شودو کارگردان نهایت تمرکز خود را بر طراحی حرکات بازیگران بر صحنه و چگونگی بازی نقشها متمرکز میکند ، با این دید باید گفت که بررسی چگونگی حرکت بازیگران بر صحنه و موقعیت قرار گیری آنها میتواند نشانگر کار کارگردان باشد.
نمایش «مرکب خوانی ارکستر مردگان» در اپیزود نخست خود با چهار بازیگر اصلی روایت خود را انجام میدهد که در برخی مواقع بازیگران دیگری به ضرورت اجرا به آنها اضافه میشوند، نکته اینجاست که همه بازیگران به شکل ثابت در ابتدای صحنه در یک خط ایستاده و اساس نمایش را همین اجرای ثابت و بی تحرک در ابتدای صحنه تشکیل میدهد که از نظر میزانسن ، سادهترین و خنثیترین شیوه ممکن را به ذهن متبادر میکند.
به تدریج در اپیزودهای دیگر استفاده از عمق صحنه آغاز میشود که دیگر دیر شده است و تماشاگر از تماشای یک اپیزود طولانی با میزانسن ایستا و خنثی خسته شده ، تحمل خود را از دست دادهاند.
به این ترتیب این نمایش از نظر میزانسن ، که در واقع مهمترین مسئولیت کارگردان است ، نمیتواند کیفیت مورد انتظار را برآورد ، به خصوص آن که کارگردان آن از جمله کارگردانهایی است که تا کنون آثار زیادی را در تالارهای مختلف تئاتر شهر اجرا کرده است و از موقعیت و کیفیت صحنه این تالارها آگاه است و همچنین وضعیت اجرا در جشنواره تئاتر فجر را به خوبی درک میکند! بنابراین عذری از این باب از سوی او برای تماشاگر پذیرفته نیست ، آنچه میبیند ، همان است که کارگردان با علم خود در برابرش قرار داده است و حتی توجیهاتی مانند تجربه گرایی و کمک گرفتن از شیوه های سنتی آوازه خوانی و گوسانها و ... نیز در این عرصه عذر بدتر از گناه است زیرا که تماشاگر در نهایت آمده است تا اجرای نمایش را ببیند و اثر نمایشی باید از کیفیت لازم برخوردار باشد تا بتواند نظر او را جلب کند ( هر تجربه ای ، یک تجربه موفق نیست ! ) ضعف میزانسن در این نمایش در اپیزود نخست ، موجب سرخوردگی تماشاگر از تماشای آن میشود و توجیهی نیز برای آن نمیتوان آورد ، هر چند در اپیزود های دیگر نیز این ضعف همچنان به چشم میخورد ، اما شدت آن کمتر از نخستین اپیزود نمایش است.
نگاه دوم : ریتم
ریتم یا ضرباهنگ یک اصطلاح موسیقی است که به تئاتر و دیگر هنرها نیز راه یافته است. ریتم یا ضرب آهنگ (در فرانسه:Rythme) به معنی توالی ضربههای آهنگ است که برای موزون کردن نوای موسیقی به کار میرود. به عبارت دیگر تکرار پیدرپی یک حرکت پایدار در زمان مشخص را در موسیقی وزن یا ریتم مینامند.
در یک نگاه کلی ريتم عبارت است از تكرار هر گونه شكل، رنگ، موقعيت و حركت شبيه به هم بر طبق نظمي معين. با اين تعريف ”ريتم“ اصل و بنياد تمامي جريانات و مراحل تكامل طبيعت است.
به طور كلي ريتم، چه در طبيعت و چه در هنر، سه جنبه اصلي و بنيادي دارد؛ تكرار، تناوب و رشد. که بر اساس اشکال سینوسی و تصاعدی تعریف میشوند.
با چنین تعریفی نگاهی مجدد به نمایش «مرکب خوانی ارکستر مردگان» نشانگر آن است که در اپیزود نخست به دلیل میزانسن خطی اعمال شده نمایش از ریتم تکرار برخوردار است و در اپیزود های بعدی نیز تلاش برای تناوبی کردن ریتم و به خصوص در اپیزود آخر تلاش برای ایجاد رشد در ریتم ، نا فرجام میماند ، زیرا که ریتم تکرار که به شکل بدی به یکنواختی انجامیده است در نخستین اپیزود خود را به اپیزود های بعدی تحمیل میکند و موجب تخریب ریتم نمایش تا آخرین اپیزود میشود . به این ترتیب ریتم نمایش تخریب شده و فاقد کشش لازم میشود.
نگاه سوم : بازیگری
اساس تئاتر با بازی بازیگران بر صحنه شکل میگیرد. میتوان در یک اثر نمایشی به شکل فرو کاهنده ، از بسیاری دیگر از ملزومات نمایش گذشت ، نور پردازی را حذف کرد ، موسیقی را حذف کرد ، طراحی صحنه را حذف کرد و ... و صحنه و نمایش را به یک بازیگر فرو کاهید ، اما این بازیگر باید که باشد تا نمایش را اجرا کند. بازیگر با تجربه به این ترتیب میتواند بار اجرایی یک نمایش را بر دوش گیرد و از نمایش اثری درخور اعتنا خلق کند در حالی که بازیگر بی تجربه توان انجام این کار را ندارد ، در یک شکل کلی ، نیاز است تا بازیگران تازه کار در کنار بازیگران زبده در صحنه های نمایشی به کار گرفته شوند تا با تجربه صحنه در نقشهای فرعی و کوچک به زمینه تجربه اندوزی لازم برایشان فراهم شود و به این ترتیب به تدریج به نقشهای اصلی راه یابند ، اما متأسفانه هنگامی که استادان دانشگاه های هنرهای نمایشی ایران نمایشی را برای اجرای عمومی آماده میکنند ، علایق تربیتی شان بر اصول حرفه ای میچربد و از یاد میبرند که تماشاگر آنچه بر صحنه میبیند را قضاوت میکند ، به این ترتیب آنها از دانشجویانی که تجربه لازم برای ایفای نقشهای خود را ندارد و در ابتدای راه بازیگری هستند ، به جای بازیگران زبده استفاده میکنند و به این ترتیب اثر خود را دچار ضعف بازیگری میکنند . در حالی که با یک چینش مطلوب از بازیگران زبده در کنار بازیگرانی که به قصد تجربه اندوزی به کار دعوت شدهاند، میتوانند اثر خود را از این ضعف مبری کنند .
بازیها در نمایش «مرکب خوانی ارکستر مردگان» ، بازیهایی بی تجربه است که نمیتواند درون مایه متن نمایشی را به مخاطب منتقل کندو شکلی باور ناپذیر به اثر میدهد و اثر از این منظر نیز دچار ضعف و سستی میشود.
نگاه آخر: متن
متن نمایشی «مرکب خوانی ارکستر مردگان» که بالغ بر پنج اپیزود مختلف است که در اپیزود آخر در واقع به نوعی با شکل هذیان گویی در یک جا جمع میشود و از روندی خطی تاریخی برخوردار است ، نقطه قوت این اثر نمایشی است و میتوان از آن به عنوان متنی با قابلیت لازم برای اجرا یاد کرد ، که در صورت انجام یک بازنگری و تلاش در عرصه کارگردانی واجرا ، با استفاده از آن اثری قابل قبول ارایه داد. این متن به خوبی اشاره های مختلف تاریخی را در کنار هم قرار میدهد و تکه چسبانی ( کولاژ) درخوری از تاریخ را با هدف روایتی تلخ و تاثیرگذار ارایه میکند. به شکلی که میتوان گفت ، نقطه قوت نمایش «مرکب خوانی ارکستر مردگان» همین متن آن است.