دومین شب مراسم هیات عشاقالائمه حزب مردمسالاری پس از تلاوت قرآن کریم و قرائت زیارت عاشورا با سخنرانی حجت الاسلام محمود رستگاری برگزار شد.
حجتالاسلام و المسلمین محمود رستگاری در دومین شب مراسم هیات عشاق الائمه حزب مردمسالاری:
شرح صدر بزرگترین هدیه خداوند به پیامبر اعظم(ص) است
25 شهريور 1402 ساعت 19:23
دومین شب مراسم هیات عشاقالائمه حزب مردمسالاری پس از تلاوت قرآن کریم و قرائت زیارت عاشورا با سخنرانی حجت الاسلام محمود رستگاری برگزار شد.
به گزارش مردم سالاری آنلاین ،وی در ابتدا سخنرانی اظهار داشت: یکی از عناوینی که برای ماه صفر در کتب حدیثی و تاریخ مطرح است صفرالخیر شاید به دلیل اینکه این لقب را به این ماه دادهاند به دلیل سه مناسبتی که در پایان این ماه صفر است.
رحلت رسول اکرم، شهادت امام مجتبی و شهادت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا در پایان این ماه و این در واقع سه شب باشد فکر میکنم بالاخره دو ماه عزاداری شد برای سالار شهیدان و ختم این مراسم باید با همزمان بودن با رحلت پیامبر و امام حسن و امام رضا باشد.
من فکر کردم که در برابر شما عزیزان چه مطلبی را مطرح کنم که جمع همه این مناسبتها باشد مخصوصاً سه مناسبتی که اشاره کردم.
به نظرم رسید که سخن را از اینجا شروع کنم که میدانید دوران بعثت و هجرت در مجموع ۲۳ سال است.
13 سال پیامبر در مکه بوده و ۱۰ سال در مدینه و اگر چنانچه شما بخواهید عظمت پیغمبر، رسالت پیغمبر، زحمات پیغمبر، حوادث حتی پس از پیغمبر را در یک متن قوی و غنی پیگیری کنید به نظر میرسد بهترین متن و قویترین متن خود قرآن باشد.
درباره پیغمبر کتابها فراوان نوشته شده است به تعبیر یکی از کتابشناسان که آورده درباره هیچکس و هیچ بزرگی همانند پیغمبر ما آثار تاریخی و بررسی حوادث زندگی او را نداریم مثل پیغمبر اما در عین حال دیدم یکی از بزرگان تلاش کرده و ۳۵ جلد کتاب راجع به پیغمبر فقط هست که زحمات فراوانی این محقق و متدبر کشیده است، در عین حال قرآن قویترین منبع و مدرک برای شناخت پیامبر و شخصیت او و رسالت او است.
شما اگر تاریخ را تاریخ پیغمبر را بخواهید از منظر قرآن بررسی کنید باید بیایید و آیاتی که در قرآن مکیه است و آیاتی که مدنی است این آیات را بررسی کنید میبینید دقیقاً پیامبر چه رنجهایی در مکه در این ۱۳ سال کشیده است.
اتفاقا اگر به قرآن دقت کنید در سوره مزمل که بعد از آنی که پیامبر در غار حرا آن آیات معروف را اقراء بسم ربک الذی خلق شنیدید و میدانید نازل شد بعدش دو سوره است یکی سوره مدثر یکی سوره مزمل در سوره مزمل خطاب به پیغمبر میگوید یک عناوینی را بیان کرده یک مسئولیتی که تقریباً خودسازی است.
پیغمبر کارت خیلی سخت است، کارت خیلی مشکل است، برای اینکه بتوانی در این مشکلات مقاومت کنی پایداری کنی، استقامت کنی، باید درون را خیلی تقویت کنی با چی؟ شب به پا خیز نصف شب را زیادش کن.
قرآن را بخوان پیوسته کارت خیلی سخت است، واقعا هم سخت بود، خیلی نکته جالبی است که برخی از آیات مکیه را شما نگاه بکنید حتی سورههای کوتاه را که در مکه نازل شده پیداست که پیغمبر گاهی خیلی در فشار است.
حجتالاسلام رستگاری در ادامه افزود: خیلی جالب است که خدا رحمت کند اولینبار این را در تفسیر نوین که برای مرحوم محقق بزرگ محمد تقی شریعتی است دیدم در ذیل سوره مبارکه انشراح خدا در سوره حجر احتمالاً آن سوره هم مکیه است خداوند به پیغمبر میگوید: پیغمبر ما میدانیم دلت میگیرد به خاطر حرفهایی که میگویند دلت میگیرد.
و بعد میگوید پیغمبر برای درمان دلگرفتگی تسبیح کن، سجده کن، این دل را مرتبط بکن با یک مبدا متعال انرژی میگیری، قدرت میگیری، قوت میگیری بعد اینکه خدا به او میگوید قدرت میگیری.
ولی یک جایی دارد در همین سوره انشراح میگوید: پیغمبر اکرم یک دفعه به خدا گفت خدایا تو به موسی عصا دادی در مقابل این جهل مردم و بنی اسرائیل که وقتی خیلی دیگر اذیت میکردند عصا رو میانداخت و یک کمی اینها جمع و جور میشدند تو درباره عیسی، مرده زنده کردن را دادی خب این معجزه را میدیدند و کمی عقب میرفتند، احتمالاً این در مجمع البیان هم آمده که مرحوم استاد در تفسیر نوین که فرهیختگان مجلس از این تفسیر غافل نشن خیلی تفسیر قویای است بعد میگوید خدایا آنها پیغمبر عصر خودشان بودند تو به من گفتی تو رسول خاتمی تو برای کل جهان بشریت هستی، خاتم النبیین هستی خدایا بگو به من چه دادی در مقابل این فشارها و خدا خطاب کرد که بسم الله الرحمن الرحیم.
الم نشرح لک صدرک خدا به پیغمبر میگوید ای پیغمبر آیا ما به تو شرح صدر ندادیم.
در سوره مزمل گفت: سنلقی علیک قولا ثقیلا. اینجا میگوید ما این بار سنگین را از پشت تو سبک کردیم و برداشتیم و رفعنا لک ذکرک نام و آوازه تو را بلند و بالا کردیم.
بعد هم خدا به او میگوید آرام باش.
ان مع العسر یسرا
درسته که زجر و زحمت زیادی میکشی ولی پایانش شیرین است.
من آیات صبر را در قرآن میدیدم؛ ۷۰ آیه در قرآن مربوط به صبر داریم. این صفت پسندیده را مطرح میکند یعنی صبر کلید موفقیت است. بعد خدا ۱۹ بار به پیغمبر میگوید فاصبر به شخص پیغمبر فاصبر واقعا هم همینطور است و پیغمبر اکرم موفق بود فقط میخواهم وارد این بحثی که گفتم در مورد دو مناسبت دیگر آقایان سروران و هر کسی که این سخنان را میشنود اگر دقت کنید هم در آیات قرآن و هم در کلام پیغمبر پیغمبر اواخر عمرش یک حرفهای عجیبی میزد:
۱ - فرمود بعد از من فتنه خواهد شد حتی پیغمبر یک حدیثی که در تحف العقول است که این حدیث اینجا هم خیلی معنی پیدا میکند پیغمبر فرمود که ثلاث سه چیز است که من بعد از خودم برای امتم میترسم و نگرانم و واقعاً پیغمبر وقتی از دنیا رفت با نگرانی و غصه از دنیا رفت فرمود من نگرانم.
2- پیغمبر زحمت کشیده سطح فکر و فرهنگ جامعه عرب آن روز که منحط بودند را بالا آورده اما بعد از پیغمبر چه شد. خود پیغمبر فرمود من میترسم که امت من بعد از من راه را پیدا کردند ولی دوباره گم کنند.
3- فتنههای گمراه کننده از همه فتنههای سیاسی اقتصادی فرمود میترسم و بعد از همه فرمود میترسم برای امتم از فتنههای اقتصادی و اخلاقی میترسم.
خب شما نگاه بکنید همین سه چیزی که پیغمبر میترسید بعدش کاملاً در امت اسلامی اتفاق افتاد؛ چه شد حالا اینکه در مسائل سیاسی و اجتماعی است یک نکته را توجه کنید.
پیغمبر اکرم در بستر بیماری است؛ شاید من مراجعه کردم. تقریباً یکی دو روز به آخر عمر پیغمبر مانده است. فاطمه زهرا کنار پدر نشسته است. نگاه به صورت و سیمای منور پدر میکند و مرثیهای میخواند یعنی شعری که ابوطالب پدر امیرالمومنین درباره پیغمبر سروده بود.
فرمود که در این شعر سپید صورتی که باران به برکت او میبارد و عزیزی که پدر یتیمان و پناه بیوه زنان و بیسرپرستان است.
پیغمبر فرمود فاطمه جان شعر نخوان قرآن بخوان.
بعضیها میگویند شاید این شعر بخواهد مذمت شعر کند اما اینطور نیست، شعر بلند است و حقیقت است و آن هم شاعرش ابوطالب است پدر امیرالمومنین مومن قریش است عالم است.
پیغمبر میفرماید قرآن بخوان و بعد میگوید چه آیهای بخوان مثلاً نگفت سوره الرحمن بخوان سوره واقعه یا یاسین بخوان اما پیغمبر میگوید این آیه را بخوان و ما محمد الا رسول ....
اگر این پیغمبر بمیرد خدا میگوید یا کشته شود شما باید به عقب برگردید.
کسی که به عقب برگردد به خدا ضرر نزده به پیغمبر هم ضرر نزده به خودشان ضرر زدهاند که برگشتند.
و بعد میگوید خدا به آنهایی که شاکر هستند به زودی پاداش خواهد داد خب این آیه جریانی دارد.
که در جریان جنگ احد وقتی آن شرایط پیش آمد در مرحله دوم بعد از پیروزی سنگر را رها کردند و رفتند دنبال غنائم، دشمن حمله کرد و خیلیها فرار کردند.
یکی از اصحاب پیغمبر به نام انس دید دارند همه فرار میکنند، بعد دید یکی که اسم نمیآورم بعضی از اصحاب بزرگ پیغمبر دارند فرار میکنند این رسید به آنها گفت چرا دارید فرار میکنید گفتن مگر نشنیدی پیغمبر از دنیا رفته گفت چرا شنیدهام و گفت خب بمیرید در راهی که پیغمبر مرده است و سپس این آیه نازل شد.
حالا پیغمبر به حضرت زهرا بگوید این آیه را بخوانید بگذارید بازتر کنم موضوع را یک روز پیغمبر نشسته بود اصحاب بودند اصحاب ویژه تقریباً یک قسمت هم خود حضرت زهرا هم حضور داشت، امیرالمومنین هم حضور داشت
پیغمبر صحبتی کرد و ناگهان شروع کرد به گریه کردن؛ عبارت این است به گونهای که اشکهای پیغمبر روی گونهاش میآمد.
اصحاب گفتند چرا گریه میکنید، ایشان فرمودند گریه من برای آن مصائبی است که بعد از من به سر ذریه من میآید، میدانم که به سر دختر من و ذریه من چه میآورید.
میگویند حضرت فاطمه زهرا شنید و صدای گریه حضرت زهرا بلند شد، بعد پیغمبر صدایش زد چرا گریه میکنی، گفت پدر گریه برای آن مصائبی که بر من میآورند نمیکنم من برای فراق تو گریه میکنم چون با رفتن تو همه این مصائب و سختیها برای ما میآید، عرض کردم آخر این ماه صفر یک قضایایی است.
دیدگاه آیتالله هاشمیرفسنجانی در مورد ماه صفر
وی افزود: خدا رحمت کند آقای آیتالله هاشمی رفسنجانی بحثهایی که ما در خدمت ایشان در یک زمانی داشتیم ایشان میگفت یکی از عللی که میگویند بعضیها ماه صفر نحسی دارد و آنکه پیغمبر فرموده هر که به من بشارت بدهد که ماه صفر تمام شده من به او بشارت بهشت را میدهم. ایشان نظرش این است که پیامبر میدانست وقتی در ماه صفر از دنیا برود چه اتفاقاتی میافتد و میگفت پیغمبر نظرش این بود که اگر یک سال هم این به تاخیر بیفتد خیلی مهم است حالا ملاحظه بکنید.
حیفم میآید که این جمله را نگویم، اجازه بدهید پیغمبر اکرم نشسته علی بن ابیطالب هم نشسته بعضی از اصحاب هستند، رسول خدا رو کرد به علی فرمود علی جان امانت خدا و امانت رسول خدا پیش توست. تو امانت خدا و امانت رسول خدا را حفظ کن یا علی و بعد قسم خورد و فرمود این امانت من است دختر من فاطمه است سیده زنان عالم است؛ بعد فرمود حفظ کنید وقتی شبی که حضرت فاطمه را دفن کرد.
عضی میگویند حضرت علی وقتی حضرت فاطمه را در قبر گذاشت شاید در آن لحظه رسول الله و سیمای منورشان را دید و گفت یا رسول الله این امانتی که به من دادی را به تو دادم، امانت را برگرداندم. پیغمبر در حال رفتن از دنیا است و نفسهای آخر است حسن و حسین از در میرسند و میافتند روی سینه رسول خدا، شنیدهاید امیرالمومنین به خاطر اینکه سینه محتضر سبک باشد آمد حسن و حسین را بردارد ولی پیامبر فرمود بگذار حسن روی سینهام باشد بگذار حسین روی سینهام باشد من از آنها بهره میبرم و حظ میکنم، بگذار آنها هم بهره ببرند.
اینجا یک رمزی نشان داده شده پیامبر در گوش امام حسن فرمود حسن جان تو را به زهر جفا میکشند.
بیگانه هم نیست خودی است به حسین خطاب کرد که تو را به تیر جفا خواهند کشت، آن وقت عجیب اینجا است که هم در مجلس ابن زیاد و هم در مجلس یزید وقتی چوب به لب و دندان اباعبدالله زدند یک جمله میگویم که خیلی مهم است، کسانی نشسته بودند در مجلس ابن زیاد و یزید و آن خباثت و شقاوت این دو ابن زیاد و یزید نسبت به امام حسین داشتند آن وقت جالب است صحابی پیغمبر هم در مجلس ابن زیاد بوده و هم در مجلس یزید.
خدا رحمت کند آقای سید جعفر شهیدی را یک کتابی را ایشان به نام پس از ۵۰ سال نوشته در این کتاب میگوید که پیغمبر در سال یازدهم هجرت از دنیا رفت. امام حسین در سال ۶۱ شهید شد در واقع ۵۰ سال بعد از پیغمبر شهید شد، عرض کردم صحابی حضور داشتند حتی در اردوی دشمن هم بودند ولی چه شد که این اتفاق افتاد.
همین مردمی که میدیدند پیغمبر اکرم حسن را روی زانوی راست خودش و حسین را روی زانوی چپ خودش مینشاند دست به دعا بلند میکرد و میگفت: خدایا من حسن را دوست دارم حسین را دوست دارم تو دوست بدار هر کسی را که حسن و حسین من را دوست دارد.
آن وقت در مجلس یزید یک نفر بلند شد و گفت یزید چه کار میکنی قبل از اینکه حضرت زینب بخواهد خطبه عجیب را در مجلس یزید بخواند بلند شد گفت یزید نزن به خدا خودم دیدم پیغمبر لب دندان حسن و حسین را میبوسید و میمکید، نزن.
من برای این عرض کردم که چه اتفاقاتی افتاده و چه شده پیشبینیها را پیغمبر کرده.
خدا رحمت کند امام خمینی را که به شهید بهشتی که اینقدر به او فحش میدادند در آن ایام من این را از خود شهید بهشتی شنیدم که فرمود رفتم پیش امام، فرمود آقای بهشتی این فحشهایی که میدهند به من میدهند منتها حالا فعلاً نمیتوانند صریح به من بگویند به تو میگویند.
حالا زمان گذشته و بهشتی هم رفته، الان میبینید دریدگیها و بیحیاییها آن زمان هم بود.
امام حسن که از دنیا رفت در انوار البهیه که من این را به حاج حسن آقای خمینی گفتم و ایشان گفت که من این را پیدا کردم میگوید وقتی امام حسن از دنیا رفت در بقیع آمدند یک پارچه مشکی روی قبر امام حسن گذاشتند و یک آیه نوشتند میدانید که با آیات قرآن هم بازی میکنند با همه چیز، این ریشه دارد.
این آیه را روی پارچه مشکی نوشتند ما کان محمد ابا احد من رجالکم....و خاتم النبیین.
یعنی چی یعنی اینکه پیغمبر بارها میگفت حسن و حسین فرزندان من هستند، ریحانه من هستند ولی با این کارشان میخواستند بگویند پیغمبر که پسر ندارد، پدر کسی نیست.
اینقدر تحملشان کم شده بود که میخواستند نفی فرزندی کنند از امام حسن.
در آخر هم دیدید که این قضیه آنقدر رشد کرد که آمدند فتوا دادند مفتیان که حسین از دین جدش خارج شده پس باید کشته شود خونش حلال است.
ما برای چی باید بنشینیم اینها را بخوانیم.
یکی از بزرگان یک جملهای دارد در ذیل آیه لترکبن طبقا عن طبق... میگویند ترجمه روانش این است که تاریخ تکرار میشود.
این همه خون داده شد، این همه زحمت کشیده شد، انسان جیگرش کباب میشود. شما همین سریالی که در عاشورا نشان میدهند را ببینید به قول مرحوم حاج قاسم سلیمانی که میگفت این فیلمهایی که برای جنگ میسازند اصلاً نمیتواند واقعیت جنگ را نشان دهد اما چه اتفاقاتی افتاد و چه زجرهایی کشیده شد.
امام حسن علیه السلام وقتی به آغاز امامتش در روز بیست و یکم رمضان رسید؛ ایشان آمد مسجد جمعیت عجیبی بود. وقتی امام حسن را دیدند خیلی گریه کردند. خود امام حسن هم خیلی اشک ریخت. بعد آرام کردن مردم حضرت شروع کرد فضایل پدر را بیان کردند.
یک مرتبه به دنبال فرمایشاتشان فریاد زد من عرفنی فقط عرفنی را میشناسد که میشناسد هرکه نمیشناسد خودم را معرفی میکنم.
فرمود عن الحسن ابن محمد من حسنم پسر پیغمبر. خب در ظاهر باید بگوید پسر علی بن ابیطالب یا پسر فاطمه ولی اینجا در آغاز امامت این چیست که میگوید در مقابل این است که اینها آنقدر تبلیغات وسیع کردند که اینها که بچه پیامبر نیستند و عدهای باور کردند. این بدبختی است یک عده باور کرده بودند.
چرا امام حسین هم همینطور به کربلا آمد و فرمود من پسر دختر پیغمبر شما هستم پسر فاطمه میشناسید مرا و آنها گفتند بله خوب میشناسیم؛ و بعد یک حالت حماسی نشان داد که در تاریخ آمده است که بعضیها برگشتند و رفتند عمامهاش را بلند کرد و فرمود این عمامه رسول الله است و بعد فرمود پس چرا با من میجنگید من کدام حلال را حرام کردم یا کدام حرام را حلال کردم.
گفتن جیگر امام حسین را با حرف سوزاندند؛ مراقب این زبانها باشید. این روزها خیلی زبانها زخمشان کاری است.
برتری تاثیر جراحات زبان از جراحات شمشیر
حجتالاسلام و المسلمین محمود رستگاری در ادامه افزود: به قول شاعر جراحات شمشیر التیام پذیر است ولی جراحات زبان التیام پذیر نیست عزیزان.
امام وقتی گفت چرا با من میجنگید مگر من چه کار کردم گفتند ما از پدرت بغض داریم اینجا امام گریه کرد و برگشت و دید دیگر فایده ندارد و آمد وداع، اینجا هم امام حسن میگوید من حسن پسر پیامبر هستم.
و امام حسن میگوید من فرزند بشیر و نظیر هستم که این آیه درباره پیغمبر آمده و ما ارسلناک الا شاهدا و مبشرا و نذیر...
امام حسن میگوید من پسر همان کسی هستم که خدا دربارهاش آنطور میگوید و من پسر بشیر و نظیر هستم. مردم دارید چه کار میکنید و به کجا میروید. یک جمله هم از امام رضا علیه السلام بگویم که حق ایشان هم ادا بشود.
یک شاعری هست به نام دِعبِل خُزاعی که یک شعری سروده و آمد محضر امام رضا که درباره امام رضا و اهل بیت سرود و در محضر امام رضا خواند.
امام رضا علیه السلام شنید و و شعری را هم که خوانده شد لذت بردند و بعد اشک میریخت که شعر در مصراع اول همه چیز را گفته است، مثل شعر مولوی که آقای دینانی میگفت کل شعر در همان بشنو هست. در شعر بشنو از نی چون حکایت میکند و در قرآن هم میگویند همه چیز در با بسم الله است، حالا شعر چه بود: مدرسههایی که درش بسته شد یعنی بعد از پیغمبر این مدرسهها درش بسته شد؛ شما شنیدهاید که پیغمبر فرمود من شهر علم هستم و علی دروازه آن، خب این مدارس بسته شد. بعد از پیغمبر برای همین پیغمبر به جابر بن عبدالله فرمود جابر تو فرزند من را میبینی، او شکافنده علوم است، باقرالعلوم است، او در این مدارس را باز میکند.
در ادامه شاعر گفت فقبر ببغداد بنفس زکیه.... قبریست در بغداد صاحب یک نفس زکیه که خدا او را در غرفههای بهشت جا داده است. حضرت امام رضا فرمود دعبل همه را گفتی ولی این ادامه دارد، اجازه بده من یک شعری بگویم و این شعر را فرمودند: قبریست در طوس وای و چه مصیبت عظیمی عمق جان انسان را این غم میسوزاند یعنی شدت مظلومیت امام رضا علیه السلام. بعضی از محققین و بزرگان میگویند امام رضا از همه ائمه مظلومیتش بیشتر است بعد هم علتش را میگویند یکی از دلایلش مواجه بودن با مامون عباسی است.
خب در ادامه فرمودند این تا روز قیامت میسوزاند دل را و بعد میگوید میدانید این آقا کیست غصه را از ما دفع میکند و ناراحتیها را از ما دفع میکند، هر کسی از شماها که اینجا نشستهاید اگر به حافظهتان مراجعه کنید یک سر و سری با امام رضا دارید.
کد مطلب: 202910