تا نيمه دهه ۱۹۸۰ (نيمه دهه ۶۰ به تقويم ايراني)، کره با صادرات سنگ تنگستن، ماهي و کلاه گيس ساخته شده از موي انسان در عرصه اقتصادي شناخته مي شد اما اکنون مردمان بي شماري در سراسر جهان به تلفنهاي همراه شيک و تلويزيونهاي صفحه صاف صادراتي کره چشم دوختهاند. از ديد اکثر اقتصاددانان، پاسخ بسيار ساده است: موفقيت کره ناشي از اين است که از فرمانهاي بازار آزاد پيروي کرده است؛ و اصول پول قوي، تورم ضعيف، دولت کوچک، فعاليت بخش خصوصي، تجارت خارجي آزاد و استقبال از سرمايهگذاري خارجي را پذيرفته است، يعني سرمشقی که به اقتصاد نوليبرالي شهرت يافته است.
اما از نگاه پروفسور هاجون چنگ آنچه کره واقعا طي اين دههها انجام داد اين بود که با استفاده از حمايتهاي تعرفهاي، يارانهها و ساير اشکال حمايتهاي دولتي (نظير خدمات اطلاعاتي براي بازاريابي خارجي که «آژانس دولتي صادرات» ارائه ميکرد)، به انتخاب دولت در مشاوره با بخش خصوصي، صنايع معين جديدي را ايجاد کرد و در کنف حمايت خود گرفت تا زماني که آن صنایع آنقدر بهاصطلاح «رشد» کرد که بتواند در برابر رقابت بينالمللي دوام آورد. دولت، مالک تمامي بانکها بود و بنابراين ميتوانست خون لازم براي ادامه حيات بنگاههاي اقتصادي (يعني پول و اعتبار) را در رگهايشان جاري کند. بنگاههاي دولتي مستقيما بعضي از پروژه هاي بزرگ را در اختيار گرفتند (به عنوان نمونه، شرکت توليد فولاد) هرچند نوع نگاه کشور به موضوع مالکيت دولتي نگاهي عملگرايانه بود تا ايدئولوژيک. اگر بنگاههاي بخش خصوصي خوب کار ميکردند، چه بهتر ولي اگر در حيطههاي پراهميت سرمايهگذاري نميکردند، دولت در ايجاد بنگاههاي دولتي هيچ ترديدي از خود نشان نميداد؛ و اگر برخي بنگاههاي بخش خصوصي دچار سوءمديريت ميشد، دولت اغلب اختيارشان را در دست ميگرفت، بازسازي مي کرد و معمولا ولي نه هميشه، آنها را ميفروخت.
همچنين، دولت کره روي ارز کمياب کنترل مطلق اعمال مي کرد (تخلف از کنترلهاي ارزي ميتوانست مجازات مرگ را در پي داشته باشد). ترکيب اين کنترل مطلق دولتي بر منابع ارزي با تدوين دقيق فهرستي از اولويتها در استفاده از منابع ارزي اين اطمينان خاطر را فراهم ميآورد که ارزي که سخت به دست آمده بود در راه واردات ماشين آلات بسيار ضروري و نهادههاي صنعتي بسيار مهم صرف شود. دولت کره بر سرمايهگذاري خارجي نيز کنترل شديدي اعمال ميکرد و مطابق با برنامه توسعه ملي، در حالي که در بعضي بخش ها از سرمايهگذاري خارجي با آغوش باز استقبال ميکرد، در بخش هاي ديگر در را کاملا روي آن ميبست. همچنين، دولت نسبت به حقوق انحصاري اختراعات خارجي سختگير نبود و مهندسي معکوس را ترغيب ميکرد و بر تکثير غيرقانوني کالاهاي خارجي مشمول حقوق انحصاري چشم ميبست.
به عقيده هاجون چنگ آنچه اين تصور عمومي، اما غلط را ايجاد کرده که اقتصاد کره بر تجارت خارجي آزاد مبتني است موفقيت کره در امر صادرات بوده است و همان طور که ژاپن و چين نيز نشان دادهاند، موفقيت در صادرات نيازمند تجارت خارجي آزاد نيست. صادرات کره در دوران اوليه - چيزهاي سادهاي مانند لباسهاي ساده و لوازم الکترونيکي ارزان قيمت - همگي فقط وسيلهاي بودند براي کسب ارزهاي قوي ضروري براي ايجاد صنايع جديد و پيچيدهتري که با استفاده از تعرفههاي وارداتي و يارانهها از آنها حمايت مي شد. در عين حال، حمايتهاي تعرفهاي و يارانهها براي اين نبود که از صنايع کره براي ابد در برابر رقابت خارجي پشتيباني کند، بلکه براي اين بود که فرصتي را در اختيارشان قرار دهد که فناوريهاي جديد را جذب و تواناييهاي سازماني جديدي ايجاد کنند تا زماني که بتوانند در بازار جهاني رقابت کنند.
معجزه اقتصادي کره از منظر چنگ، حاصل آميزهاي هوشمندانه و عملگرايانه از انگيزه هاي بازار و دخالت دولتي بود. چرا که برخلاف کشورهاي کمونيستي، دولت کره بازار را از بين نبرد، اما به بازار آزاد باور کورکورانه هم نداشت. کره، با آنکه بازار را جدي ميگرفت، اما اغلب لازم مي دانست که با استفاده از دخالتهاي دولتي مبتني بر سياستهاي اقتصادي، بازار اصلاح شود.
چنگ تاکيد ميکند مورد کره، موردي استثنايي نيست و عملا تمام کشورهاي توسعهيافته امروز، از جمله بريتانيا و ايالات متحده، يعني کشورهايي که زادگاه بازار آزاد و تجارت خارجي آزاد پنداشته مي شوند، بر اساس سياستهايي ثروتمند شدهاند که با اقتصاد نوليبرالي در تضاد است.
«نيکوکاران نابکار» لقبي است که چنگ به کشورهاي ثروتمندي ميدهد که بازار آزاد و تجارت خارجي آزاد را به کشورهاي تنگدست با اين هدف توصيه مي کنند که سهم بيشتري از بازارهاي کشورهاي مزبور را به چنگ آورند و از ظهور رقباي احتمالي پيشگيري کنند. او در کتاب خود ميکوشد تاريخچه واقعي سرمايه داري و جهاني سازي را روايت کند و با حمله به باورهاي نادرست درباره توسعه نشان دهد:
* تجارت خارجي آزاد از آزادي انتخاب کشورهاي تهيدست ميکاهد.
* ممکن است راه ندادن شرکتهاي خارجي به کشورهاي در حال توسعه در درازمدت به نفع اين کشورها باشد.
* سرمايه گذاري در شرکتي که قرار است ۱۷ سال زيان دهد ممکن است پيشنهادي عالي باشد.
* برخي از بهترين شرکتهاي دنيا در مالکيت دولت هستند و به دست آن اداره ميشوند.
* براي توسعه اقتصادي، «اقتباس» ايده از خارجيهاي خلاق ضروري است.
* تورم پايين و احتياط دولتي ممکن است براي توسعه اقتصادي زيانبار باشد.
* وجود فساد ناشي از زيادي بازار است، نه کمبود آن.
* بازار و دموکراسي شرکايي طبيعي نيستند.
* تهيدستي کشورها ناشي از تنبل بودن مردمشان نيست؛ «تنبل» بودن مردم اين کشورها ريشه در تهيدستيشان دارد.
هاجون چنگ به اين ترتيب کشورهاي فقير را فرا ميخواند تا با سرپيچي از گرايش بازار و حمايت سنجيده از فعاليتهاي اقتصادي اي که در درازمدت موجب ارتقاي بازدهي مي شود - يعني عمدتا، ولي نه فقط، حمايت از صنايع توليدي – گام در راه توسعه گذارند: بازارها گرايش شديدي به تحکيم وضع موجود دارند. بازار آزاد، کشورها را به کاري واميدارد که در آن مهارت يافته اند. اين گرايش بازار به آن معناست که کشورهاي تنگدست بايد به فعاليتهاي کم بازده کنوني خود ادامه دهند. اما ادامه آن فعاليتها دقيقا همان کاري است که آنها را تنگدست مي کند. اگر کشورهاي تنگدست عزم کنند که تنگدستي را پشت سر گذارند بايد از گرايش بازار سرپيچي کنند و به کارهاي دشوارتري دست بزنند که درآمد بيشتري برايشان فراهم ميآورد، راه دومي براي آنها وجود ندارد... . شرکت نوکيا، از محل درآمد فعاليتهايش در تجارت چوب، چکمه پلاستيکي و کابل برق، ۱۷ سال به بخش نوزاد الکترونيک خود، يارانه پرداخت کرد. سامسونگ، از محل سود حاصل از فعاليت در بخش هاي نساجي و پالايش نيشکر، بيش از يک دهه به بخش نوزاد الکترونيک خود يارانه داد. اگر آنها از علائم بازار صميمانه تبعيت مي کردند، يعني همان که نيکوکاران نابکار به کشورهاي در حال توسعه سفارش ميکنند، نوکيا همچنان اندر خم قطع درختان ميبود و سامسونگ مشغول پالايش نيشکر وارداتي. به نحو مشابه، اگر کشورها میخواهند خود را از تنگدستي نجات دهند، بايد از گرايش بازار سربتابند و به عرصه صنايع پيچيده و پيشرفتهتر پاگذارند.
اما پرسش مهم اين است که دقيقا کجا بايد سرمايه گذاري کرد؟ پاسخ چنگ صنعت، يا دقيق تر صنعت توليدي است. مثال او در اين باره موفقيت سوييس و سنگاپور است: سوييس کشوري نيست که با پولهاي مشکوک سپرده شده در بانک هاي مرموزش و ولخرجيهاي توريستهاي سادهلوحي که سوغاتيهاي بنجلي مثل زنگوله گاو و ساعت بلبلي ميخرند، گذران کند. در واقع، سوييس صنعتيترين کشور جهان است. از سال ۲۰۰۲، سوييس با فاصله اي بسيار زياد از ديگر کشورها، بالاترين توليد صنعتي سرانه جهان را داشته است؛ ۲۴درصد بيشتر از ژاپن يعني دارنده دومين رتبه توليد صنعتي سرانه؛ ۲/۲ برابر ايالات متحده؛ ۳۴ برابر چين يعني کارگاه جهان امروز؛ و ۱۵۶ برابر هند. به نحو مشابه، سنگاپور يعني دولت شهري که عموما يک مرکز مالي و بندر تجاري موفق تلقي مي شود، کشوري بسيار صنعتي است. توليد صنعتي سرانه سنگاپور ۳۵ درصد بيشتر از «موتورخانه صنعتي» کره و ۱۸ درصد بيشتر از آمريکاست.
توصيه نهايي هاجون چنگ به کشورهاي ثروتمند اين است که زمين بازي را به نفع کشورهاي در حال توسعه شيب دار کنند چراکه مانند طرح تاريخي مارشال نتيجه خوب عايد همگان خواهد شد.
کتاب نيکوکاران نابکار نوشته هاجون چنگ با ترجمه میر محمود نبوی و مهرداد شهابی را انتشارات اختران در ۳۸۲ صفحه و با قیمت ۱۹۵۰۰۰تومان رهسپار بازار کتاب کرده است.