بزرگترین پیام دوم خرداد 76 این بود که همیشه زمامداران حرف آخر را نمیزنند بلکه اراده اکثریت مردم همواره تعیینکننده سرنوشت جامعه است
دبیرکل حزب مردمسالاری در گفتوگو با دیدار نیوز برنامه تنگنا؛
بازنگری قانون اساسی موجب ماندگاری نظام خواهد شد
15 خرداد 1402 ساعت 16:17
بزرگترین پیام دوم خرداد 76 این بود که همیشه زمامداران حرف آخر را نمیزنند بلکه اراده اکثریت مردم همواره تعیینکننده سرنوشت جامعه است
به گزارش مردم سالاری آنلاین ،دکتر مصطفی کواکبیان، دبیرکل حزب مردمسالاری با برنامه تنگنا در دیدار نیوز به تفصیل در مورد مباحث مختلف سیاسی گفت وگو کرد. متن کامل این گفتوگو به شرح زیر تقدیم خوانندگان ارجمند میشود.
_ پیام دوم خرداد از دید شما چه بود؟
به هر حال بزرگترین و برجستهترین مضمونی که از دوم خرداد میتوان برداشت کرد این بود که مردم اگر خواستهای داشته باشند و زمامداران خواسته دیگری را بخواهند به مردم تحمیل کنند حتما زمامداران شکست خواهند خورد و حرف مردم پیش خواهد رفت،حزب مردمسالاری قبل از آن که این نام را داشته باشد نام آن مدافعین پیام دوم خرداد بود که ما گفتیم پیام دوم خرداد همان مردمسالاری است و لذا نام آن را تغییر دادیم و گفتیم همان مردمسالاری است که فقط مناسبت تاریخی و روز مشخصی نباشد و پیام باشد، لذا من فکر میکنم اینکه در حاکمیت حرف مردم شنیده بشود و همان حق الهی است که به مردم داده میشود این بزرگترین پیام دوم خرداد بود که خلاصه آن مردمسالاریمیشود.
_ چه ضرورتی را در آن مقطع خاص تاریخی در سالهای 76 الی 77 احساس میکردید که تشکیلاتی را راهاندازی کنید و مبنا و پایه آن در استان سمنان بود با این عنوان که مدافعین پیام دوم خرداد باشد؟ آیا احساس میکردید این پیام قرار است مورد هجمه باشد که باید از آن دفاع میشد؟
بله واقعیت این بود که تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 76 معمولا این گونه نبود که رقابتها خیلی جدی باشد، غیر از 8 سال جنگ تحمیلی و دوران میرحسین موسوی بعد از آن هاشمی رفسنجانی را تجربه کردیم که دو دور رئیس جمهور شدند و عملا رقابت به آن شکل نبود و بعد اتفاقی افتاد که خیلیها حتی در روزهای آخر مرحوم آیتالله مهدوی کنی جملهای گفته بودند «حدس میزنیم که نظر مقام رهبری هم ناطقنوری باشد» و روزنامه ابرار بود که همان روز پنجشنبه این صحبت را به عنوان تیتر قرار داد ولی مردم چیز دیگری خواستند و من به یاد دارم آخرین سفر خاتمی هم استان سمنان بود که در تاریخ 31 اردیبهشت بود که جزو آخرین سفرها بود که همان گونه که در راه بازگشت بودیم آقای خاتمی هم چندان باور نمیکردند که قرار است اتفاقات عجیبی بیفتد و همان شب هم اطلاعیهای آمد که ستاد مرکزیشان را تعطیل کرده بودند و برخورد کرده بودند، اما به هر حال ما معتقد بودیم این حالت که مردم هر چه را بخواهند باید همان بشود در چهار چوب همان الزامات و قواعد و مقررات باید انجام بشود و ما گفتیم این امر را باید حفظ کنیم و این بحث مهم دوم خرداد بود و پیام اصلی هم این بود که همیشه زمامداران حرف آخر را نمیگویند گاهی هم مردم باید حرف آخر را بگویند و با این که تقریبا اکثرا میگفتند جناب آقای ناطق نوری رئیس جمهور شد و به پایان رسید ولی نتایج به شکل دیگری رقم زده شد که حتی رهبری هم اسم آن روز را دوم خرداد نامیدند.
من فکر میکنم پیام مردمسالاری بزرگترین پیامی بود که ما میگفتیم باید مدافع این پیام باشیم و بعد اصل این پیام مردمسالاری است بنابراین تصمیم گرفتیم اسم اصلی را جایگزین قرار دهیم و تغییر دادیم در نتیجه اولین کنگرهای هم که تشکیل شد و روزنامهای هم گرفته بودیم که نام آن مردمسالاری بود ابتدا این مساله مطرح شد که نام تشکیلات همان مردمسالاری باشد.
_ شما به عنوان چهره تشکیلاتی که خودتان موسس یک حزب هستید و در آن فضای بازی که بعد از دوم خرداد ایجاد شده است در کشور حزبی را تشکیل میدهید همزمان در حزب همبستگی هم عضو میشوید و تا ردههای فوقانی حزب فعالیت میکنید و در سمتهای بالایی در حزب همبستگی بودید، فکر نمیکنید این کار خلاف آن روح تشکیلاتی است در حالی که خودتان موسس و صاحب یک حزب هستید و همزمان در حزب دیگری فعالیت میکنید؟ آیا این فقدان روحی تشکیلاتی در آقای کواکبیان است یا خیر فقدان کارکرد درست احزاب ما است که یک فرد مجبور میشود همزمان در دو حزب فعالیت داشته باشد؟
ما قبل از این که کنگره حزب مردمسالاری را در سال 80 برگزار کنیم و در فاصله 76 الی 78 این کار یک بازه زمانی داشت که ما در آن مدت به عنوان قائم مقام دبیر کل حزب همبستگی مرحوم دکتر راهچمنی فعالیت داشتم که با یکدیگر ارتباط داشتیم و ایشان دعوت کرد و اتفاقا خیلی از نمایندگان مجلس ششم هم عضو این حزب همبستگی بودند و شخصیتهایی مانند قندهاری و افراد دیگری مانند دکتر خباز و الیاس حضرتی و... که هستند، اینهاهمه در حزب همبستگی بودند و حزب ما اصلا رسمیت نداشت و تازه شکل گرفته بود تا این که در مقطع سال 78 درخواست دادیم و در مقطع 80 اولین کنگره ما برگزار شد که ما رسما حزب مردمسالاری را داشتیم.
_خواستگاه اصلی این هسته اولیه حزب تشکیلات مدافعین پیام دوم خرداد و حزب مردمسالاری در استان سمنان بود و فعالان ستادی آقای خاتمی هستند که حزب را تشکیل میدهند، چه ضرورتی را احساس کردید که به جای این که آن حزب را تبدیل به حزب منطقهای و استانی کنید به دنبال یک حزب سراسری رفتید؟آیا اگر حزب شما یک حزب استانی میشد و در استان سمنان متمرکز میشد و فعالیت میکرد این امکان را نداشت که تاثیر گذاری بیشتری را در فضای سیاسی و اجتماعی داشته باشید؟
قطعا شما میدانید که یک حزب ملی بیشتر میتواند نسبت به حزب محلی تاثیر گذار باشد، ما الان در کمیسیون ماده قانون احزاب برخی احزاب را داریم که استانی هستند و برخی احزاب هم ملی هستند، اسانی یعنی این که در محدوده یک استان میتوانند فعالیت کنند ولی احزاب ملی در کل کشور میتواند فعالیت کند. واقعیت این که در این فاصله از طرف دوستان حزب مشارکت هم دعوت به همکاری شده بودم ولی بعد که در حزب همبستگی و... مسائلی پیش آمد احساس کردیم که هم محدود به یک استان شدن خیلی فایده ندارد و هم محدود به تشکیلاتی که به هر دلیلی مقداری ممکن است تفاوت سلیقهای وجود داشته باشد،لذا گفتیم که حزب مردمسالاری باشد و اتفاقا در مجلس دهم بیش از 20 نفر از اعضای مجلس دهم عضو حزب مردمسالاری بودند ولی به صورت چراغ خاموش عملکرد داشتیم و خیلی بروز و ظهور نداشتیم به طوری که از این 20 نفر فقط 10 نفر عضو شورای مرکزی بودند، یعنی افرادی بودند که عضو شورای مرکزی بودند و در حال حاضر برخی از همان افراد هم هنوز در شورای مرکزی فعالیت دارند لذا این که شما بفرمایید تاثیرگذاری استانی میتوانست موثر باشد درست است اما دید ما یک دید ملی بود و پیام دوم خرداد مربوط به این استان نبود بلکه مربوط به کشور بود.
_ آقای کواکبیان چرا چراغ خاموش فعالیت داشتید؟ شما میتوانستید یک فراکسیون 20 نفره در مجلس دهم داشته باشید،چه ایرادی داشت که مشخص بشود ما فراکسیونی داریم که متعلق به حزب مردمسالاری است؟
ما در مجلس دهم به عنوان فراکسیون امید بودیم که حدودا 120 نفر بودیم و فقط 20 نفر عضو بودند و 100 نفر دیگر عضو نبودند.ما احساس کردیم که اگر پرچم فراکسیون خاص حزب مردمسالاری را بلند کنیم ممکن است اختلاف و انشقاقی در آن مجموعه 120 نفر تصور بشود در صورتی که همان مجموعه هم به طور واقع به اکثریت نرسید برخلاف این که اعضای مجلس دهم متعلق به اصلاحطلبها بود، در مجلس دهم 70 الی 80 نفر داشتیم که نام خودشان را مستقلین ولایی نامیده بودند و حزب اینها در محدودههای اف ای تی اف و سی اف تی و... با ما رفاقت داشتند اما وقتی در بحث داخلی میآمد اینها به سمت اصولگرایان غش میکردند البته رئیسشان هم لاریجانی رئیس مجلس بود و لذامجلس دهم را نمیتوان گفت مجلس اصلاحطلبها بود اما محدودهای هم که به عنوان فراکسیون امید بود ما نمیخواستیم خیلی تکروی کنیم و بگوییم با پرچم خاص حزب مردمسالاریهستیم.
_ من میخواهم به طور مفصل در مورد مجلس دهم و فراکسیون امید با شما صحبت کنم، اما آیا تجربه حزب مردمسالاری را از نظر گستردگی خود در سطح کشور به عنوان حزب ملی و تعداد اعضا و اثر گذاری در سیاستهای کلی کشور تجربههای موفقی میدانید؟
ما فراز و فرودهای زیادی داشتیم، ما در یک دورانی بالای ده هزار حزب رسمی در حزب مردمسالاری داشتیم.
در چه مقطعی بوده است؟
قبل از 88 بود. ولی در سال 88 با حوادثی که پیش آمد نصف اعضای ما ریزش کردند و بهگونهای نگرانی در برخی از اعضایی که آمده بودند به وجود آمده بود، برخیها را مجددا به تدریج جذب کردیم. همین حاکمیت به احزاب اجازه نمیدهد که خیلی بروز و ظهور داشته باشند و دلیلش هم همین قانون اساسی است. قانون اساسی ما نظام حزبی را نپذیرفته است، نظامی را میپذیرد که انتخاباتی میشود و عدهای میآیند و... در واقع نظام پذیرفته شدهحزبی رئیس حزب اکثریت است که دولت تشکیل میدهد و نظامهای پارلمانی معمولا این گونه هستند و حتی نظام ریاستی هم در دنیا تجربه شده است که اکثریت آن حزب همان کار را تعیین میکند و سیاستهای کلی را تعیین میکند اما در نظام جمهوری اسلامی این مورد جای بحث دارد، مثلا اگر الان بحث کنیم که به هر دلیلی مجمع تشخیص مصلحت نظام میگوید ما سیاستهای کلی رهبری را این گونه تشخیص میدهیم، مگر میشود یک حزب بگوید ما خلاف سیاستهای کلی این گونه تشخیص میدهیم؟!
_ کارکرد حزب چیست؟
ما 30 مورد گفتیم که باید بازنگری قانون اساسی امضا شود که یک مورد همین است که باید یک سیستم نظام انتخاباتی و نظام حزبی در قانون اساسی باشد. اساسا در دنیا هر اسمی از دموکراسی بیاورید یعنی بحث انتخاب است. دموکراسی موازای با انتخابات است و هر گونه بحثی از انتخابات رقابت است و انتخابات بدون رقابت معنا ندارد و هر اسمی از رقابت بیاوریم بحث احزاب به میان کشیده میشود بنابراین وقتی شما احزاب قوی نداشته باشید یعنی رقابت جدی ندارید، وقتی رقابت جدی نداشته باشید یعنی دموکراسی یک موضوع حزبی میشود و لذا برای این که کلمه مردمسالاری که در جامعه ما وجود دارد تحقق پیدا کند نظام باید حزبی بشود تا رقابت جدی شود و انتخابات واقعی شود و لذا من میپذیرم که شما بگویید پس اگر به این شکل است چرا حزب وجود دارد؟ ما معتقد هستیم که صبوری پیشه میکنیم و شکیبایی داریم که به نظام حزبی برسیم.
به عنوان مثال؛ جماعت اخوان المسلمین در مصر هشتاد الی نود سال است که شکل گرفته شده است که به محمد مرسی رسیدند که رئیس جمهور شده بود و باز دستگیر شدند و آقای السیسی به روی کار آمدند. به هر حال کار حزبی این گونه است که شما اعتقادات و مرامی دارید و بر اساس آن اعتقادات پیش میروید و ممکن است به هدفتان زودتر یا دیرتر برسید لذا ما فعلا صبرمان زیاد است.
_ این شکیبایی و صبوری شما به عنوان فعال سیاسی این گونه است؛ ممکن است بگویید من صبر میکنم کما این که از دوم خرداد سال 76 به بعد طبق صحبتهای خودتان صبر کردید و به این مسیر ادامه میدهید اما مردم چقدر باید صبر کنند؟
باید بینش و سطح آگاهی مردم به درجهای برسد که بازنگری قانون اساسی مطالبه جدیشان بشود، الان مطالبه جدی مردم به واقع این نیست و باید صادقانه بگویم ما پنج سال است که کار میکنیم اما باید به سمتی برود که مطالبه جدی باشد.
_ الان مطالبه جدی چیست؟
بزرگترین دغدغه مردم الان معیشت آنها است و به فکر این هستند که چگونه یومیه خود را بگذرانند و متاسفانه برخی از حاکمان و زمامداران مخالف نیستند که با چیزهایی مشغول بشوند که فکر این که چرا این بلا بر سرشان آمده نباشند. من معتقد هستم که در انتخابات پیشرو بعید میدانم که به دلیل مشکلات معیشتی اعتماد آن چنانی به حکومت داشته باشند و باعث بشوند انتخابات حداکثری را تجربه کنیم. درمانش هم این است که مطالبه جدی ندارند، حتی در بحثی که اخیرا مطرح شده بود بحث انحرافی بود که اصل 59 قانون اساسی باید رفراندوم کنید! در این اصل میگوید دو سوم نمایندگان مجلس باید رای بدهند و مجلس حرفهایی میزنند که هیچ گاه هم شکل نگرفته است به گونهای که اول انقلاب تا به حال اصل 59 اجرا نشده است و لذا ما طرح جمهوریت سوم را گفتیم، یک بار در سال 58 برای قانون اساسی رفراندوم انجام شده است و دیگری در سال 68 و لذا ما میگوییم یک بار دیگر باید تجربه بشود و یکی از مواردی که باید اصلاح بشود همین اصل 59 است، چرا باید دو سوم نمایندگان مجلس رای بدهند؟! مشخص است که هیچ گاه رای نمیدهند حتی مجلس اصلاح طلب هم اختیار تقریبی را به مردم نمیدهد و میگوید ما خودمان تصمیم میگیریم لذا مجددا بگوییم که 30 نماینده کافی است مانند این است که بتوان گفت کاری که کشورهای اروپایی با یک میلیون امضا جمع کردن برای موضوعاتی رفراندم برگزار میکنند یا بشود گفت یک تعدادی از احزاب درخواست بدهند اما الان اینقدر سخت گرفته شده است که فرمان همهپرسی توسط رهبری بعد از این که دوسوم نمایندههای مجلس تصویب کردند داده شد که در مسائل بسیار مهم سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه میتوان رفراندوم انجام داد و این رفراندوم اصل 59 است.
من معتقد هستم که باید به این سمت برویم که سطح بینش و آگاهی مردم را به سمتی ببریم که بازنگری در ساختار نظام جدی بشود و مطالبه جدی بشود. ما اخیرا صحبتی از رهبری را در مشهد دیدیم که فرمودند و اکثرا گفتند که باب بازنگری قانون اساسی را دیگر مطرح نکنید و ما گفتیم ما 5 سال است که این بحث را مطرح میکنیم و بحث ما خارج از قانون اساسی نیست و تمام اصل 177پیش بینی دارد تا بشود این کار انجام گیرد و دو بار هم انجام شده است و دفعه سوم هم ما میتوانیم انجام دهیم و این میتواند انگیرهای برای مردم باشد و مشارکت حداکثری داشته باشد و به سمت نظام حزبی و گرهگشاییهایی که برای نظام بن بست ایجاد کرده است برویم بنابراین بن بستها باید رفع بشود و رفع شدن آن هم قانون اساسی است.
_ اشاره میکنید که قانون اساسی ما در ساختارش ایراداتی است که به احزاب اجازه فعالیت نمیدهد اگر چه در همین قانون اساسی تصویب شده است که فعالیت احزاب آزاد است و میتوانند فعالیت کنند و احزاب در جایی از فعالیت منع نشدند اما شما میفرمایید نظام حزبی نداریم و از سوی دیگر میفرمایید نیاز به بازنگری در قانون اساسی حس میشود و به نوعی این اولویت و ماجرای رفراندومی که در اصل 59 قانون اساسی آمده است، من مشاهده میکنم که از منظر آقای کواکبیان نظام مردمسالاری آن برداشتی از رفراندوم که در صحبتهای فردی مانند آقای حسن روحانی ما اخیرا دیدهایم در حال حاضر اولویت ندارد و شاید حیاتی هم نیست و از طرف دیگر بازنگری در قانون اساسی است که به نظر میآید دو مانع دارد که ابتدا ترکیب شورای بازنگری قانون اساسی است که افرادی هستند که به قول خودشان ممکن است بگویند انجام این کار چه ضرورتی دارد و مساله دوم دیدگاهی که اخیرا مطرح شده است و بازنگری قانون اساسی بعد از این که انجام شد و فرمان آن هم انجام شد باید در یک رفراندوم به رای مردم گذاشته بشود و به نظر میآید اخیرا با این اظهار نظر و تحلیل مردم هم مخالفت شده است شما چقدر این موضوع را عملیاتی میبینید؟
من فکر میکنم این که با رفراندوم مخالفت شده است بیشتر بحث رفراندوم اصل 59 است ولی دیدگاهی وجود دارد و در مشهد هم رهبری این را مطرح فرمودند که عدهای هم بهدنبال تغییر قانون اساسی یا بازنگری در قانون اساسی هستند، به تعبیری که اینهااز عوامل خارجی دستور میگیرند یا متوجه نیستند البته معتقدمدستهای عوامل خارجی به شدت مخالف بازنگری در قانون اساسی است چون معتقد هستند قانون اساسی زودتر نظام را به فروپاشی میرساند و ما را سوپاپ اطمینان تلقی میکنند و میگویند افرادی که از بازنگری قانون اساسی صحبت میکنند میخواهند برونرفت از این مشکلات را پیدا کنند و لذا اینهاخطرناکتر هستند نسبت به آنهایی که میگویند دست به بازنگری نزنید.
ما معتقد هستیم هر شخصی از بازنگری قانون اساسی صحبت کرد یعنی به نفع دشمنان صحبت میکند بلکه شدیدا بر علیه اپوزیسیونی که معتقد است نظام جمهوری اسلامی باید فرو بپاشد ما با آنها در حال برخورد هستیم. اما نکتهای که شما فرمودید من میگویم دورهاش تغییر کرده و فکر میکنید شورای بازنگری ترکیب بازنگری میتواند قانون اساسی با انسجام بیشتر و تسلط فراوانتر داشته باشد که این امر اصلا معنا ندارد و باید به رفراندوم گذاشته شود.
اگر اینها قانون اساسی را بخواهند بنویسند، ابتدا اگر ما 80 میلیون نفر جمعیت داریم 60 میلیون نفر واجدین شرایط رفراندوم باید باشند 30 میلیون نفر باید بیایند و در رفراندوم شرکت کنند و از این 30 میلیون نصف بعلاوه یک رای مثبت بدهند، نمیتوان با دو میلیون نفر رفراندوم را برگزار کرد!
_ یعنی ما تصریح داریم که باید نصف واجدین شرایط در رفراندوم شرکت کنند؟
بله در آئین نامه وجود دارد. گفته شده نصف بعلاوه یک باید رای بدهند تا بحث همهپرسی تصویب بشود.
_ نصف بعلاوه یک شرکتکنندگان یا واجدین شرایط؟
شرکت کنندگان. اما من میخواهم بگویم معنا ندارد که شما رفراندومی با تعداد شرکت کنندگان نداشته باشید. گفتهاند که اگر رفراندوم را با 30 میلیون نفر برگزار کنند حد معقول برگزاری رفراندوم میباشد و گفته میشود که در این صورت نصف واجدین شرایط شرکت کردهاند اما این که گفته شود با سه میلیون نفر میخواهیم رفراندوم برگزار کنیم معنا ندارد و برگزار نکردن این رفراندوم بهتر است، یا این که برگزار کنید اما اگر مردم استقبال نکنند باز تصویب نمیشود لذا شما باید چیزی بنویسید که بر مبنای خواست و مطالبات مردم باشد که مردم دوست داشته باشند تا این که اصل حضور را تحریم نکنند و بعد هم که آمدند آن مصوبات شما را تصویب کنند. آن ضد انقلابی که مایل به هیچ بازنگری در قانون اساسی نیست و آن افرادی هم که در داخل میگویند این کارها باعث میشود کار خرابتر بشود من میگویم اشتباه میکنند، شما باید جادهای را صاف کنید و بروید مطابق مطالبات اکثریت مردم باید برگزار کنید و با هر ترکیبی که باشد،مگر میتوانند چیزی بنویسند. در این عصر فضای مجازی که کسی دستش هم بالا میکند همه متوجه میشوند مگر میشود چیزی را مخفیانه و مخالف خواست مردم نوشت.
الان دانشجو که هیچ حتی دانش آموز هم از افراد بزرگتر بیشتر میفهمند؛ مگر میشود مردم را گول زد و فریب داد لذا چیزی باید بنویسند که نه مردم آن رفراندوم را تحریم کنند و این که مردم بعد از این که آمدند اکثریتشان رای بدهند لذا به نظر ما این راه حل بسیار منطقی است و آن افرادی هم که میگویند وابسته به خارج است و... احتمالا فکر میکنند ما میخواهیم اساس نظام براندازی شود.
_ آقای میر حسین موسوی در بیانیهای که چند وقت قبل دادند اشارهای به بحث رفراندوم داشتند و گفتند که بحث تشکیل مجلس و این که نفس به این که قانون اساسی و بازنگری و به روز شدن دارد یا خیر را به رای مردم واگذار کنید، شما چقدر دیدگاه خودتان را نزدیک به دیدگاه میر حسین موسوی میبینید؟
پیشنهاد میر حسین موسوی شاید در مراحل بعد عملی و امکان پذیر باشد. وقتی که نظام فعلی در موضوعات پیش پا افتاده میگوید ما نباید رفراندوم کنیم میتواند رفراندومی برگزار کند که بگوید مردم شما حاضر هستید قانون اساسی را به مجلس موسسانی بدهیم که حرفهایی بزنند؟ عملا بحث میر حسین موسوی خروج از نظام فعلی جمهوری اسلامی است. این امر اصلا امکان پذیر نیست، اگر قرار بود امکان پذیر باشد ما به شکل دیگری صحبت میکردیم.
_ اگر این امر امکان پذیر بود، نظر شما در این باره چه بود؟
اگر امکان پذیر باشد باید ببینیم خواست اکثریت مردم چه میتواند باشد؟ ما نمیتوانیم الان نظری بدهیم. من میگویم 80 درصد مردم الان با وضعیت فعلی نظام جمهوری اسلامی موافق نیستند،اما نه این که 80 درصد مخالف تغییر نظام باشند! این دو با یکدیگر خیلی تفاوت دارند.
در این جنبش مهسا امینی و اغتشاشات خیلی وضعیت عجیبی بود اما مردم به پای صحنه نیامدند و شاید مردمی که به صحنه آمدند به دو درصد هم نرسیدند اما آن افرادی که نیامدند نه این که مخالف یا حتما موافق باشند این گونه نبود، این مساله مهم است که تحلیل نسل ضد یا جنبشی که راه افتاد بحث جامعه شناسی دارد که هیچ گاه مسئولان دلسوز نظام جمهوری اسلامی نباید رد کنند و تحلیل جامعه شناختی هم نکردند و واقعا هم با نسل دهه 80 به بعد، چقدر روحانیت و ائمه جمعه ما با این افراد ارتباط برقرار کردند و زبان این نسل را میفهمند و میدانند چه میخواهند.
من با یکی از اساتید در دانشکده صحبت میکردیم، میگفتند من یک دختر 17 ساله دارم و یک پسر 15 ساله است اما منه پدر نه زبان 15 ساله را خوب فهمیدم و نه زبان 17 ساله را فهمیدم،بالاخره این موضوع بحث جدای جامعه شناسی دارد و نمیتوان گفت انقلابی بود که قصد فروپاشی نظام را داشت اما من معتقد هستم آن 80 درصد ناراضی باید نظر سنجی جدی داشته باشند نه این که بگوییم چون در روز قدس همه آمدند پس همه چیز تمام است، در روز قدس هم همه نمیآیند بلکه بخشی که نظام را به طور صد در صد قبول دارند میآیند.
نظر سنجی واقعی از مردم صورت بگیرد که خواسته مردم چه میباشد و ما موافق آن نظرسنجی هستیم و چون نظام این رفراندوم را برگزار نمیکند میگوییم حداقل اصل 177 را اجرا کند.
_ شما چند بار اشاره کردید که اگر شورای بازنگری قانون اساسی هم تشکیل بشود نمیتواند به سمت قبض قانون اساسی برود چون نیاز به این دارد که یک مشارکت حداکثری داشته باشد. شما و دوستان اصلاح طلب خود در انتخابات سال 98 یعنی مجلس یازدهم و هم در رابطه با انتخاباتی که در سال 1400 همزمان برگزار شد (ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا) همین دیدگاه و اعتقادات را داشتید و چه به صورت شفاف و صریح و چه به نوعی زیر پوستی به این مورد اشاره میکردید که مگر میشود انتخابات با مشارکت کم را برگزار کرد و حاصل این انتخابات مشروعیت لازم را نخواهد داشت اما میبینیم که سه انتخابات برگزار شده است و این مشارکت کاملا کاهش پیدا کرده است و قبح استفاده از لفظ تحریم انتخابات حتی در دیدگاه رسمی شکسته است و نهادهای برآمده از این انتخابات حداقلی یعنی هم مجلس و هم ریاست جمهوری و هم شوراهای شهر و روستا در حال انجام فعالیتشان هستند، چه تضمینی است که شورای بازنگری قانون اساسی تشکیل بشود اتفاقا با این دیدگاه که با یک رفراندوم حداقلی یک قانون سختتر را تصویب نکنند و به رای پایگاه اجتماعی محدود نکنند؟
من الان از آقای شجاعی میپرسم که وضعیت موجود توانسته اکثریت قاطع مردم را با خود همراه کند؟
_ آیا برای حاکمیت مهم است که اکثریت مردم ناراضی هستند؟
واقعیت این است که در انتخابات ریاست جمهوری (بنده کاندیدای انتخابات اصلاحات بودم و کسی توجه نکرد که حتی یک نفر هم از جناح اصلاح طلب)، ولی به طور واقع آرای آقا یا خانم آرای باطله دو میلیون و پانزده هزار تا رای آورده است! انتخاباتی نبوده که رقابتی باشد. آقای رئیسی را بدون هیچگونه رقابتی بالا آوردند.مجلس هم با 18 درصد رای در تهران رای آوردند. ولی شما میتوانید به مجلس بگویید جامعیت برای همه مردم دارد، مجلسی که 60 درصد میآمدند معمولا آنهایی که بودند با یک سوم نمایندگی میکردند و وای به حال مجلسی که با آمار رسمی حدود 60 درصد نیامدند و 48 درصد آمدند، یا در ریاست جمهوری طبق آمار گفته شد که 52 درصد شرکت نکردند و فقط 48 درصد شرکت کردند، مشخص است که انتخابات واقعی به معنای رقابتی نبود،بحث ما این است که شما میگویید که تفکری است که میگویید افکار عمومی و اکثریت برایتان مهم نیست و باید از سیاست سوا باشیم. این که رفراندوم برگزار شود جای بحث کردن ندارد، بحث برای این است که ما قبول کنیم خواست اکثریت مردم برای ما اهمیت دارد.
من دو روایت شنیدم، یک روایت این که عقلای اصولگرایان ما میگوییم که اگر باید انتخابات خوب داشته باشید حتما باید رقابتی باشد و حتما باید اصلاحطلبان تایید صلاحیت بشوند.
یک عده دیگر در گوش این آقایان میگویند که ول کنید مگر دنبال دردسر هستید؟ مگر ما با همان 40 درصد نتوانستیم انتخابات را برگزار کنیم؟ شوراهای شهر هم همین گونه است.
شورای تهران هم نفر اولشان آقای چمران با 400 هزار رای آمدند که آقای چمران نفر قبلی نفر آخرشان بوده است که بیشتر از 400 هزار رای داشتند و آقای هاشمی یک میلیون و 800 هزار رای داشتند، این گونه شورا برگزار کردن و ریاست جمهوری برگزار کردن میشود چرا نشود!
بحث ما این است که بالای 50 یا 60 درصد رای داشته باشید. ما در وزارت کشور هم مطرح کردیم که بیاییم توافق کنیم انتخابات زیر 60 درصد مشارکت خیلی رقم بالا هم نمیگوییم که 85 درصد سال 88 هم نمیگوییم که در انتخابات شرکت کردند! گفتم بگوییم کف انتظاراتمان هر سه فراکسیون هم مستقلین، هم اصلاح طلبان و هم اصولگرایان را 60 درصد بگذاریم و همه این را قبول کنیم و آن انتخاباتی میشود که به ماندگاری نظام کمک میکند و به پایداری مواضع اصلی حکومت کمک میکند و همه هم این پیشنهاد را پذیرفتند و هیچ کدام از سه فراکسیون حداقل در خانه احزاب با این بحث مخالفت نکردند و به عنوان جمع بندی همه قبول داشتند که باید انتخابات 60 درصدی را تجربه کنیم.
میشود آمارسازی کرد، من برخلاف خیلیها که فکر میکنند تقلب در انتخابات سلامت در انتخابات همراه است من نگران این نیستم، من نگران اصل مشارکت هستم چرا که اگر مشارکت نباشد مانند این است که ما بر سر قبری نشستهایم گریه میکنیم که در آن اصلا مردهای وجود ندارد، ما باید همه برای مشارکت حداکثری تلاش کنیم و آن هم فقط راهحل میخواهد که امیدوار کنیم مردم را و بگوییم با بازنگری قانون اساسی چگونه میشود و اصولی را اصلاح کنیم که کارکردهای مجلس و شورا و دولت حتی دستگاه قضایی و اقتصادی بهتر عمل کنند.
الان اقداماتی که آقای موسوی انجام میدهند را قبول دارم اما آقای محسنی اژهای مگر میتواند به نهادهای زیر مجموعه رهبری ورود آن چنانی داشته باشد؟
_ آقای محسنی اژهای که در بین سه قوه تنها قوهای است که مستقیم از خود رهبری دستور میگیرند؟
بله. در جاهای دیگر قوه قضاییه حالت استقلال دارد ولی الان با همه اقدامات مشعشعات خوب آقای اژهای ولی بسیاری از نهادهای زیر مجموعه نهاد مقام معظم رهبری را نمیتوانند ورود کنند و اصلا ورود هم نمیکنند. لذا من معتقد هستم همه بحثهاحتی بحث بانک مرکزی که واقعیتش این است در دنیا تجربه شده بانک مرکزی باید حالت استقلال داشته باشد که بتواند فعالیت داشته باشد. من معتقد هستم که باید به سمت اصلاح قانون اساسی برویم
_ شما در مقطع انتخابات سال 88 جزو مسئولان ستاد آقای میر حسین موسوی بودید و بعد از اتفاقاتی که رخ داد شما نماینده مجلس بودید و در مجلس حضور داشتید، به عنوان نماینده مجلس چه کردید که مقابل اقدامات خودسرانه آقای احمدی نژاد و دولت احمدی نژاد به عنوان مثال برداشت از خزانه بانک مرکزی و امثال آن را بگیرید؟ چه اقداماتی از جانب شما و دوستانی که هم فراکسیون با شما بودند شکل گرفت یک اقلیت اصلاح طلب در مجلس هشتم داشتیم چه اقداماتی صورت گرفت؟
من همان گونه که فرمودید رئیس ستاد اصلاح طلبان حامی میر حسین موسوی در سال 88 بودم، جناب آقای عباس آخوندی رئیس ستاد اصول گرایان حامی میر حسین موسوی بودند که با هم میرفتیم و سخنرانیهای مشترک در جاهای مختلف داشتیم و باور داشتیم که باید این اتفاق بیفتد آقای موسوی انتخاب بشود اما به هر دلیلی ند. من در طول بحثهای خود بارها گفته ام که بیش از این که نگران سلامت انتخابات باشم از این نظر که آرا خیلی بالا و پایین شده باشد بیشتر نگران تخلفاتی هستم که آقای احمدی نژاد در آن مقطع انجام میدادند از جمله ؛ سهام عدالت و...
من یک بار به جایی رفتم که در سال 9 الی 10 شب بود و عده ای صف گرفته بودند و ابتدا فکر کردم طرفداران احمدی نژادان هستند اما بعد متوجه شدم در ساعت 9 شب سهام عدالت توزیع میکردند! که این اتفاق در ایام انتخابات بود. تا توانستند تخلف کردند که بتوانند به نتیجه برسند.
ما در مجلس هشتم در اقلیت محض بودیم یعنی فقط 40 نفر در مجلس هشتم بودیم! ما روزی نبود که حرفی به عناوین مختلف نگفته باشیم اما ما در مجلس هشتم میتوانستیم نگذاریم کارهایی صورت بگیرد اما نمیتوانستیم کارهایی انجام دهیم که تصویب بشود چون رای اکثریت نداشتیم ولی میتوانستیم مانع شویم و از برخی اقدامات جلوگیری کنیم.
_ آیا توانستید مانع شوید؟
بله. یک الی دوبار مانع شدم. خیلی موارد بود که مثلا کافی بود تعدادی از ما برای مصوبه ای رای میدادند و تصویب میشد که صد در صد هم به ضرر مردم بود اما ما میگفتیم که رای مثبت نمیدهند و همان تعداد چهل و خورده ای نفر بودیم. اما واقعا نمیتوانستیم چیزی را تصویب کنیم چرا که اکثریتی نداشتیم. نه مجلس هشتم اصلاحات را به رسمیت میشناخت و نه مجلس دهم،لذا من معتقد هستم که متاسفانه موضوع نمایندگی باید واکاوی بشود. من برخی از حرفهایی که در مجلس هشتم و دهم زدم موجود است.
من خودم عضو هیئت رئیسه فراکسیون امید بودم اما هیچ گاه در کارهای فراکسیون خدشه وارد نمیکردم. گاهی انتقاداتی در جلسات خصوصی بود، من قبل از این که مجلس شروع بشود مصاحبههای من است که اگر آقای عارف برای ریاست نیامدند من کاندیدای ریاست مجلس خواهم شد. در جلسه اول آقای عارف آمدند و من چون نمیخواستم با آمدن آقای عارف دیگر در مجلس حضور داشته باشم یک سری از دوستان نام من را گفتند و من دست تکان دادم گفتم آقای لاریجانی من نیستم و آقای لاریجانی گفتند ایشان به ما دست تکان میدهند و من هم گفتم من جند نفر را فرستادم که بگویم من دیگر کاندیدا نخواهم شد.
اما برای اصل کار که ما میخواستیم بیاییم متوجه شدیم آقای عارف قصد آمدن ندارند، چون آن جا تجربه شده بودند و 102 الی 103 رای بیشتر نیاورده بودند. من جدی تصمیم گرفته بودم که بیایم ولی دوستان ما نظرشان این بود که چون آقای عارف تصمیم به آمدن ندارند شما هم نباشید و ما چون میخواستیم وحدت حفظ شود نیامدیم و بعد از آن هم برای هیچ سمتی در مجلس کاندیدا نشدم ولی در کنارشان بودم.
آقای عارف هم انصافا دلسوزی داشتند اما مشکل اساسی که داشتند این بود که رودربایستیها داشتند به هر حال ایشان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بودند و ما نبودیم و راحتتر میتوانستیم نظر بدهیم.
_ رودربایستی با چه کسی داشتند؟
به هر حال عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام تفاوت دارد با شخصی که عضو نیست.
_ به هر حال در این جا اولویت مردم بود
بله. ایشان عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بودند و از طرف نظام و رهبری ملاحضاتی داشتند اما ما آن ملاحضات را نداشتیم چون عضویتی نداشتیم لذا حرف ما این نبود که من رئیس باشم ولی در داخل انتقادات خودمان را داشتیم از جمله موارد مختلف مانند تحقیقو تفحص در شهرداری تهران، من در این جا خون به جگر شدم و این گونه بود که اعضای فراکسیون ما منع میکردند و میگفتند دست بردارید.
_ دلیلش چه بود؟
به دلیل رفاقت. یکی از اعضای فراکسیون بعد از آن بازداشت شدند که از همشهریهای آقای عارف بودند و به هولوگرام ایشان چندین میلیارد تخفیف داده بودند و همین شخص میآمدند بر علیه تحقیق و تفحص ما کار میکرد و اجازه به فعالیت ما نمیداد.
چهار شهردار را در کمیسیون عمران کشانده بودند و بعد هم به صحن علنی رسیده بودند و فقط 4 الی 5 نفر کم داشتند که تحقیق و تفحص به نتیجه برسد. در بحث عفو عمومی هم کارایی انجام میدادیم ولی بچههای فراکسیون ما گاهی همکاری نمیکردند و بعد میگفتند آقای دکتر عارف گفتند ملاحضاتی در این کار باید داشته باشید.
_ ساختار فراکسیون چگونه بودکه آقای عارف یک تنه میتوانستند به دلیل رودربایستی و ملاحضاتی که حتی شما نمیدانستید چه میباشد در مقابل خواست اکثریت اعضا مقاومت کنند، چون عملا ما میبینیم فراکسیون دقیقا سر به زنگایی که، چرا که ما از دی ماه 96 میبینیم شکاف جدی بین مردم شروع میشود و آن شعار معروف اصلاح طلب و اصولگرا دیگه تمومه ماجرا شنیده میشود.اما آیا در فراکسیون از نظر تشکیلاتی واقعا سایر اعضا نمیتوانستند تلاش کنند، مثلا در سال دوم مجلس رئیس فراکسیون مجلس را تغییر دهند یا چیدمان فراکسیون را تغییر دهند یا حزب مردمسالاری بگوید من دیگر در این فراکسیون نمیمانم چون ماندن من خیانت به رای مردم میباشد و فراکسیون خودم با اعضای همسوی خودم را تشکیل میدهم.
اگر الان بنشینیم تحلیل کنیم میتوانیم مدعی شویم ای کاش اقدامات غیر از این را انجام میدادیم، اما اعتقاد ما این بود که ایجاد اختلاف بین اعضای فراکسیون عواقب ناگوارهایی دارد تا این که ما بخواهیم جبهه گیری کنیم چون که ما تجارب زیادی از بحثهای این چنینی داشتیم و مخصوصا حساسیتهایی هم بر روی این مردمسالاری بود که ما مقداری مماشات میکردیم
_ یعنی مماشات با هم جناییهای خودش میکردید؟
بله ما مماشات میکردیم. من که در خیلی از مسائل تند بودم و علیه احمدی نژاد و حتی علیه لاریجانی هم به همین شکل بودم.شورای هماهنگی اقتصاد مصوباتی انجام میدادند و به نام مجلس تمام میشد و من میگفتم ما اصلا خبر دار از این قضیه نیستیم که یک بار آقای لاریجانی گفتند ما حتما باید از پرفسور کواکبیان اجازه بگیریم. ما با آنها راحت بحث میکردیم اما در داخل با خودمان به دلیل حفظ وحدت و انسجام و کار تشکیلاتی مماشات داشتیم. الان اگر بخواهیم تحلیل کنیم میگوییم شاید بهتر بود نمیتوان گفت اما آن زمان حس ما این بود و بیشتر هم بر ما حساس بودند که اینها میخواهند اختلاف ایجاد کنند و این تهمتها را برای این که رفع کنیم خیلی دامن به این موارد نمیزدیم. هیچ سمتی در فراکسیون و در هیچ جا نداشتم. من نماینده تهران و عضو کمیسیونی که موارد تهران را پیگیری میکرد بودم و دفتر آقای اسحاق جهانگیری هم بود و خودم رای آورده بودم و فراکسیون باعث رای آوردن من نشد. از طرف فراکسیون من در هیچ جا کاندیدا نشدم به دلیل این که نمیخواستم درگیری ایجاد شود.
مثلا از طرف کمیسیون امنیت ملی به من پیشنهاد میدادند و برخی ازسفرها و گروههای دوستی که من در آن حضور داشتم همه بدون نظر فراکسیون بود. شاید بچههای فراکسیون به صورت جدا به من رای داده باشند اما این که به دلیل بودن در فراکسیون کاندیدا بوده باشم چنین چیزی وجود ندارد چرا که نمیخواستم درگیری بشود و به دلیل روز اول که گفته بودم اگر ایشان نیایند من میآیم و دوستان به من گفتند نباید بیایید.
_ چه کسانی گفتند نباید بیایید؟
دوستانی گفتند نباید بیایید اما آن زمان احساس من این بود که انسجام ما بیشتر حس میشود و شاید بتوان در طرحها و لوایح بعدی بهتر بتوانیم عمل کنیم. آن 70 الی 80 نفر فراکسیون مستقل ولایی مشکل اصلی ما بودند جون اصول گرایان خط شان مشخص بود و اصلاح طلبها نسبتا محکمی هم در این جا مشخص بود و یک عده ای این وسط بودند که مشکلات ما بودند و همیشه با یکدیگر مساله داشتیم و آقای عارف هم میخواستند مراقب این افراد هم باشند اما ما رودربایستی نداشتیم میگفتیم طیف اصول گرایان مشخص است شما چرا این کار را انجام میدهید
_ من چهار بزنگاه تاریخی مجلس دهم را میخواهم بگویم و میخواهم کوتاه توضیح بدهید و بفرمایید عملیات فراکسیون امید در این جا چه بوده است؟ در دی 96؟
من فکر میکنم ای کاش مجلس در آن زمان که ما هم بودیم موضع جدی تری میتوانست بگیرد و نگرفت و مشخص هم بود که گفتند از مشهد شروع شده و آنها برای این بود که دولت حالتهایی را در ابتدای کار ایجاد کند و همان ابتدای کار نسخ کشی از دولت بود اما مجلس هم مماشات کرد و خیلی جدی رفتار نکرد.
_ آبان 98؟
آبان 98 که فاجعه بود. من همان دوران یکی از مواردی را گفتیم انجام بدهیم بحث استیضاح آقای رحمانی فضلی بود ولی آقای لاریجانی اجازه نمیدادند.
_ فراکسیون امید تمایل به انجام این کار را داشتند؟
بله یکی از مشکلات ما همین بود که فراکسیون به عنوان فراکسیون به میان نمیآمدند. دوستانی مانند علی متقی داشتیم و جاهایی که نیاز داشتیم با ما همراهی میکردند و دوستانی هم بودند که به عنوان مثال نایب رئیس بودند اما شخص رئیس اجازه نمیدادند و دوست نداشتند هماهنگیهایی که خودشان داشتند را انجام دهند. لذا من معتقد هستم که در داستان 98 هم این اتفاق افتاد که خطبه ای معروف شد به خطبه بنزینیه یعنی یکشنبه ای که بعد از جمعه اعلام نرخ بنزین ما آمدیم و با آمدن آقای شمخانی روبه رو شدیم! آقای شمخانی صحبت کردند که این قیمت گذاری متعلق به سران یه قوه نیست و متعلق به شورای عالی امنیت ملی است و در آن جا مصوب شده است و من آمده ام که این خبر را به شما ابلاغ کنم
_ مگر شورای عالی امنیت ملی میتواند تصمیم اقتصادی بگیرد؟!
بحث ما همین بود. طبق قانون اساسی اگر چیزی را شورای عالی امنیت ملی مصوب کند دیگر لازم الاجرا است مانند این که نوشته شده باید به تصویب مقام رهبری هم برسد و یعنی سران سه قوه تصمیم گرفته بودند و شورای عالی امنیت ملی هم تصمیم گرفته بود و رهبر هم امضا کردند و تایید کرده بودند. ایشان هم آمدند ابلاغ کردند که ما هر کاری توانستیم انجام دادیم و گیشنهاد دادیم لیتری 3 هزار تومان 1500 تومان بشود و تک نرخی بشود ولی نمیتوانستیم این پیشنهاد را در صحن مطرح کنیم چون مصوبه شورای عالی امنیت ملی بود و به دستور رهبری بود. ما پیشنهاد دادیم به جای 60 لیتر 120 لیتر بنزین به مردم بدهید و مقداری زیادتر بشود اما هیچ کدام از سران نمیپذیرفتند و میگفتند خلاف مصوبه شورای امنیت ملی است و لازم الاجرا است و لذا سخت ترین روزهای ما همان روزها بود و جالب این بود که کاری که آقای رئیسی در ماجرای بعد از مهسا یاد گرفته بودند و هنوز هم با قطعی اینترنت شان مردم را اذیت میکنند و نمیتوانند هم کاری انجام دهند.
من نماینده کمیسیون امنیت ملی در مرکز ملی فضای مجازی بودم و جلساتی هم داشتیم کاری نمیتوانند انجام دهند اما میتوانند حال گیری کنند به عنوان مثال پهنه باند را کم کنند و سرعت اینترنت را کاهش بدهند. آن دوران یک هفته اینترنت را آقای رحمانی فضلی و... قطع کردند و ما صدای مان به هیچ جا نرسید و تلویزیون هم دربست در اختیارشان بود. من در آن جا همهحرفهایی که باید میگفتیم و مطالبات مردم بود را گفتیم و حتی بعد از این که بحث شکل گرفت با آقای رئیسی که رئیس قوه قضاییه بود داشتیم، ما فراکسیونی داشتیم که شاید بزرگترین فراکسیون مجلس دهم بود، فراکسیون ملی 120 الی 130 نفر عضو داشتند و همه افراد در جلسه ای بالای 110 نفر به جلسه رفتیم و گفتیم شما یک بار در مجلس بیایید و تصمیم جدیدی بگیرید ولی آقای رئیسی مخالفت کردند و گفتند من نمیخواهم در این تصمیم دخالت کنم و به گونه ای نشان دادند مانند این که با این تصمیم مخالف بودند! ( بالا بردن قیمت بنزین ) در حالی که گفتند مصوبه سران سه قوه بوده و شورای امنیت ملی این کار را انجام دادند. این اقدام را ما کردیم و مسائلی پیش آمد.
یک بار در کمیسیون شوراها وزیر کشور آمده بود که یکی از نمایندگان گفتند شما میتوانستید به پای برخیها شلیک کنید چرا به سرشان شلیک کردید؟ گفتند چرا ما به پای برخیها هم شلیک کردیم و فقط به سرشان نبوده است. من به وزیر کشور هم در این مورد اشاره کردم. شاید آماری که بود من انجام دادم و برخیهامیگفتند 1500 نفر و... اما بعدا گفتند که از دو طرف 2000 نفر در اعتراضات سال نود و هشت کشته شدند.
خیلی روزهای سختی بود دلیلش هم این بود که جون مصوبه شورای امنیت ملی کشور بود.
_ حمله به هواپیمای اوکراینی؟
ما از پشت قصه پیگیر بودیم اما حتی شخصیتی مانند دکتر ظریف هم از این موضوع مطلع نبودند و ایشان اطلاع نداشتند که بعد از داستانی که برای عراق پیش آمده بود و حمله ای صورت گرفت جنین اتفاقی افتاده است و حتی رئیس سازمان هواپیمایی به شدت این موضوع را رد میکرد و میگفتند احتمالا دچار نقص فنی بوده است اما آقای سلامی که فرمانده کل سپاه بودند آمدند و گفتند که ما میپذیریم اشتباهی رخ داده است
_ این صحبت شان بعد از بیانیه شورای امنیت ملی بود که مسئولیت این حمله را متوجه پدافند سگاه کردند؟
بله همزمان بود. ایشان از صداقت شان گفتند این اشتباه صورت گرفته و پدافند خطایی داشته است و به حالتی گفتند که احساس میشد این کار از سر اشتباه سهوی بوده و عمدی در کار نبوده است
_ شما برای پیگیری وضعیت خانوادههای جانباختگان کاری انجام دادید؟
من به صفت شخصی خودم حتی در اکباتان در مجلس ختمی رفتم و شرکت کردم و کلی به ما از طرف مسئولین میگفتند شما چه حقی داشتید در مراسم یابود شخصی که در مراسم یابود کسی که در هواپیمای اوکراینی کشته شده است شرکت کردید؟! ولی ما در این مورد همکاری و همدردی داشتیم. البته من این حکمی را که دادند قبول ندارم و وکلای آنها هم حتی قبول نداشتند. به هر حال من فکر میکنم یکی از حوادث بسیار تلخ جمهوری اسلامی همین مورد بود اما کاش از روز اول به مردم صادقانه میگفتند نه این که سه روز مردم را معطل کنند و حتی وزیر امور خارجه آقای ظریف هم با ایشان در ارتباط بودیم و ایشان هم اظهار بیاطلاعی میکردند.
_ خیلی از مردم مخصوصا بازماندگان نمیتوانند باور کنند که چنین اتفاقی بیفتد و وزیر خارجه و نمایندگان مجلس و حتی شخص رئیس جمهور که اطلاع نداشته باشد، آیا از نظر ساختار گردش اطلاعات در بین مقامات کشور چنین چیزی را به عنوان شخصی که دو دوره سابقه نماینده مجلس بودن را دارید فکر میکنید مردم باید بپذیرند؟
من در مورد آقای روحانی نمیتوانم نظر بدهم ولی در مورد آقای ظریف میتوانم صادقانه بگویم که این گونه بود. یک بار آقای بشار اسد را به تهران آوردند و منجر به استعفای ایشان شد. برخیهادر بحثها هستند و متاسفانه این هماهنگی و انسجام نیست و به پشتوانه بیت و مقام معظم رهبری و اینها حرف میزنند لذا اعتقاد من این است که در مورد بی اطلاع بودن دکتر ظریف حرف شان را قبول دارم اما در مورد دکتر روحانی خودشان میگفتند اما من اطلاع ندارم.
_ بزنگاه چهارم، پاندمی کرونا اگر چه ماههای آخر مجلس است اما میخواهم بدانم در ماههای آخر اگر چه شبهه ای در این مورد است که پاندمی کرونا ورود ویروس کرونا و شروع کوید نوزده از اوایل زمستان 1398 در کشور بود و به دلایل مختلف از جمله برگزاری انتخابات مجلس این موضوع کتمان شد و نهایتا روز قبل از انتخابات ورود آن به کشور اعلام شد و بعد از آن هنوز شما سه ماه نماینده مجلس هستید. برای این پاندمی چه کاری انجام دادید؟
آقای شجاعی من دوست دارم برخی از این صحبتها را در همین مقطع در مجلس برایتان بفرستم. من معتقد هستم آنهایی که میدانستند چنین مریضی وارد کشور شده است اما باز هم انتخابات را برگزار کردند به نظر من کار خیلی بدی انجام دادند و بدتر این که بعد از آن هم لاپوشانی کردند.
شما میگویید ما خرداد سال 99 نماینده نبودیم اما مجلس کاملا شکل گرفته بود و با هیچ مشکلی مواجه نبود اما در این فاصله حتی مجلس هم تعطیل کردند!
_ یعنی فاصله انتخابات تا شروع مجلس جدید؟
بله. گفتند به دلیل کرونا نمیتوانیم جلسات را برگزار کنیم و یکی از دلایل هم این بود که بودجه سال 99 را بدان این که به تصویب مجلس برسد ببرند و با همان ماکنیزم شورای سران سه قوه تصویب کنند و من بارها اعتراض کردم به وزیر بهداشت آقای نمکی گفتیم شما میگویید دوران کرونا است بنابراین چگونه است که آقایان تصمیمات شان را میگیرند ولی فقط جلسات علنی برگزار نمیشود برای این قضیه فکری کنید، دو ماه کامل جلسه علنی برگزار مشد و در همین فاصله فقط اعتراضات ما بود که میگفتیم چرا جلسات علنی برگزار نمیکنید و بارها گفتم مگر در دنیا به دلیل کرونا مجالس قانونی شان را تعطیل میکنند؟
_ ما حتی در دوران جنگ هم مجالس مان تعطیل نشد
بله. من معتقد هستم که به نظر من دکتر لاریجانی در این مسائل خیلی کوتاه آمدند و هماهنگی داشتند و بحثهایی که بعدها مطرح شد و همان آقایانی که امضا کردند فلان واکسن نباید بیاید و این بحثها را کسی باید به اینها میگفت و بعدها آمدند وزیر شدند و...! مردم در دورانی که مشکلات واکسن داشتند مجلسی در کار نبود که به مشکلات مردم رسیدگی کنند و ما فقط میتوانستیم اعتراض کنیم که چرا مجلس تعطیل شده است. شما ببینید بعد از داستان شروع کرونا و انتخاباتی که برای دوره یازدهم بود و تا روزهای آخر هم که در مجلس بودیم چند عکس گرفتیم که تشکیلات آن انجام شود اما مجلسی که فعالیت رسمی انجام بدهد را نداشتیم.
_ چرا شما و تعدادی از نمایندگان مجلس دهم که همسو با شما هستند این است که ما منتقد نحوه مواجه بخشهایی از حاکمیت و مجلس هیتید و بر کارکرد مجلس بحث دارید مانند تعطیلی مجلس در دوران کرونا، بنابراین چرا مجددا کاندیدا شدید آن هم در شرایطی که به نظر میآمد اقبال زیادی به انتخابات مجلس نخواهد شد، شما در مجلس یازدهم هم کاندیدا بود، چه چیزی را میخواستید به دست بیاورید یا چه مسیری را میخواستید ادامه دهید که در مجلس دهم موفق به دست یابی به آن نشدید؟
من اعتراف میکنم اشتباه برداشتی داشتم و فکر میکردم مردم در سال 98 در انتخابات میآیند لذا علی رغم این که در اصلاحات سه نظر وجود داشت و یک عده میگفتند باید بیایید و عده دیگری میگفتند نباید بیایید و تمام اکثریت رایها هم با این اشخاص بود و عده ای هم بودند و صندوق محور از آنها نام برده میشود و میگویند تحت هر شرایطی باید بیاییم و حضور داشته باشیم و لیست مستقلی هم دارند.
ما 7 الی 8 حزب در جبهه اصلاحات بودیم و تصورمان این بود که نه باید با انتخابات قهر کنیم و نه شیفته انتخابات باشیم و واقعا هم فکر میکردیم مردم به انتخابات میآیند. حتی با وجود شروع کرونا فکر میکردیم مردم به انتخابات میآیند. بچههای رزومه خود ما میگفتند دکتر جان ما خیلی شما را دوست داریم اما به شما رای نمیدهیم! جهتی بود که ما متوجه شدیم و در مجلس دهم هم در روزهای آخر گفتم آقای قالیباف که نفر اول هستید به اندازه من که نفر ششم مجلس دهم که یک میلیون و دویست و شصت و پنج هزار رای آورده ام شده اید و آقای قالیباف هم یک الی دو هزار رای کمتر رای آوردند. یک فردی دو درصد از واجدین شرایط را رای آورده بودند! لذا من قبول دارم که ما برداشت مان این بود که نباید با انتخابات قهر کنیم و من هم رد صلاحیت نشدم و نفر سی و هفتم در تهران شدم که آقای مجید انصاری و محجوب بودیم و نفرات بعدی بعد از لیست اول ما بودیم.
_ آقای کواکبیان خیلیها معتقد هستند شما و مجموعههای نزدیک به شما، در عین حال که به مجموعههایی مانند جبهه اصلاحات برخی جاها اینها را قبول دارید و برخی مواقع قبول ندارید با اینها سر میز مینشینید و یک کرسی جلسات دارید نسبت شما و حزب مردمسالاری با مجموعه جبهه اصلاحات و رهبری معنوی آن هم محمد خاتمی است چه چیزی است؟
من مسئول ستاد اصلاح طلبان حامی میر حسین موسوی بودم و خود ستاد مرکزی در کمیته استانها بودم. ما احترامی برای خاتمی قائل هستیم و خواهیم بود. ما جزو احزابی هستیم که وجود اشخاص حقیقی را در جبهه اصلاحات بر نمیتابیم، کمیتهای الان درست شده است که غیر از 31 عضو رسمی و قانونی جبهه 15 نفر هم اضافه کنند اما من اعتقاد ندارم و میگویم مگر نمیگویید باید تحزب را در کشور راه اندازی کنیم و دغدغه مان این موضوع باشد پس اشخاص حقیقی چه هستند؟ معمولا دو الی چهار حزب هستند که به نام اشخاص حقیقی میآیند البته حزبی هستند اما با نام اشخاص حقیقی میآیند اما اگر تحولاتی شود و نخبگان هم همراهی داشته باشند حتما اصلاح طلبان اکثریت بیشتری نسبت به اصول گرایان دارند.
_ آینده ایران را چگونه میبینید؟
من به شدت نگران هستم. نگران این نیستم که ایران تجزیه بشود یا وضعیتی پیش بیاید که اشغال گرایان وارد ایران بشود بلکه نگران این هستم که ما از غافله علم و تمدن و پیشرفت به شدت عقب هستیم و دغدغه ما این است. ما یک زمانی از سند چشم انداز بیست ساله یاد میکردیم که سال 1404 باشد اما الان کم تر از دو سال مانده که به این سال برسیم اما طبق این سند باید کشور اول منطقه و کشور دهم برتر اقتصادی دنیا باشیم. در دو سال اخیر هیچ کدام از این اتفاقات نمیافتد نه کشور اول منطقه هستیم و...
شما در منطقه پیشرفتهایی که دارند را مشاهده میکنید حتی در حاشیه خلیج فارس ف حتی کشور ترکیه و... و ما میخواهیم کشور دهم اقتصادی دنیا بشویم که نخواهیم شد و این نگرانی من است که ای کاش برنامههایی اجرا میشد و از حمله حکومت که میگوییم ای کاش انعطافی نشان میداد و حرفهای نخبگان را بهتر میپذیرفت که ما به این پیشرفتها برسیم و این که بنده این صندلی را داشته باشم این مهم نیست بلکه مهم این است که اکثریت مردم در رفاه باشند و تنگناهای معیشتی نداشته باشند و این امر امکان پذیر نیست مگر این که حکومت رضایت اکثریت مردم در نظر بگیرد و از برخی بحثها دست بکشو لذا دغدغه من پیشرفت و توسعه آینده و تکاملی است که باید در این کشور حاصل بشود و فقط هم نباید بگویییم در پهپاد و... خیلی پیشرفت کرده ایم، البته اینها را داشته باشیم اما اقتصاد مردم اگر درست نشود این چیزها به درد نمیخورد و واقعیت این است که مباحث اقتصادی امروزه در دنیا جایگاه مهمی دارد. این که فکر کنید کشوری مانند چین که آن زمان دکتر صالحی وزیر خارجه بودند و به اتفاق ایشان ما به آن جا رفتیم و آن دوران من قائم مقام رئیس جمهور و دبیر کل حزب بودم و آقای صالحی من را معرفی کردند و گفتند ایشان نماینده پارلمان هستند و از من پرسیدند شما الان برنامه چندم است که میآیید گفتم برنامه ششم را برگزار میکنیم و آن شخص گفتند ما الان برنامه 16 را میخواهیم برگزار کنیم.
کد مطلب: 196906