محمد سلامتی دبیرکل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران در گفتگو با رویداد۲۴ به واکاوی شرایط فعلی جریان اصلاحات و ضرورت اصلاح طلبی برای توسعه جامعه ایران پرداخته است. متن گفتوگو با سلامتی را در ادامه بخوانید:اصلاحطلبان در شرایط فعلی چه جایگاه و پایگاهی دارند؟
اصلاحطلبان طیف وسیعی از تشکلهای سیاسی و صنفی – سیاسی را به خود اختصاص دادهاند. این طیف از تشکلهای مربوط به کارگران گرفته تا معلمان، استادان دانشگاه، پزشکان، مهندسان دانشجویان، روزنامهنگاران، زنان، تولیدکنندگان و غیره را شامل میشود؛ لذا از آنجا که تشکلهای اصلاحطلب، طبقه متوسط و محروم که اکثریت جامعه را تشکیل میدهند، بالقوه پایگاهی بسیار قوی را به خود اختصاص داده است.در شرایطی که محدودیت زیادی برای فعالیت اصلاحطلبان به وجود آمده و تحرک آنها را کند کرده، در نتیجه اصلاحطلبان نتوانستهاند طرفدارانشان را به خوبی قانع کنند بنابراین فعلاً جایگاه مستحکمی بین مردم ندارند.
ناکارآمدی رقیب باعث توجه مجدد به اصلاح طلبان خواهد شد
در حقیقت جناح رقیب با اعمال نظر از طریق اهرمهای تحت کنترل خود کارآیی احزاب و گروههای اصلاحطلب را کاهش داده و آن را به نفع خود و به زیان کشور رقم زده است، اما این وضع دوامی نخواهد داشت و ناکارآمدی اقلیت باعث توجه مجدد به تشکلهای اکثریت، یعنی اصلاحطلبان خواهد شد.
منتجبنیا: نخبگان و عقلا خانهنشین شدهاند/ به هر کس بیشتر چاپلوسی کند مقام بهتری میدهند
* این ذهنیت که اصلاحات و اصلاحطلبی به پایان خط رسیده است را چطور میتوان تحلیل کرد؟
به نظر من اصلاحطلبی و اصلاحات موضوعاتی نیستند که پایان پیدا کنند، بلکه فقط در مقاطعی با بنبست مواجه میشوند. اما قطعا این بنبستها که با ندانمکاری و انحصارطلبی رقیب ایجاد میشوند و مشکلات جدی برای مردم ایجاد میکند، با پیگیری مطالبات از سوی مردم از بین میروند. فرایند این کار با فعالیت تشکلهای اصلاحطلب سرعت میگیرد زیرا واقعیت این است که اصلاحطلبی پایان ناپذیر است.
تندروهای جناح مقابل تلاش دارند اصلاحطلبان را به سمت رویارویی با نظام بکشانندچرا در برخی مواقع جریان اصلاحات در رویارویی با نظام حاکم است؟
نفسِ اصلاحات و اصلاح طلبی اصولا اقتضای رویارویی با نظام را ندارد. بلکه همواره روش قانونی و مسالمتآمیز را توصیه میکند. گرچه برخی از تندروهای جناح مقابل تلاش دارند، اصلاحطلبان را به سمت رویارویی با نظام بکشانند.
نظام حاکم چارچوب فکری خاص خودش را دارد که متفاوت با چارچوب فکری اصلاحطلبان است. آنها معتقدند برای همه مسائل مملکتی راه حل و برنامه دارند. اما یا این برنامهها را «رو» نمیکنند یا وقتی رو میکنند که معلوم میشود تاریخ گذشتهاند و به درد امروز نمیخورند. ضمنا آنها قادر نیستند برنامههایشان را به روز کنند و حتی گاهی با توجه به نظر خط دهندگان اصلی حق ندارند، چنین کاری انجام دهند.
اصلاح طلبان هم برای هرمسئلهای برنامه دارند اما بهروزتر. ولی جناح حاکم برنامههای اصلاحطلبان را غربی قلمداد میکند و ظاهرا آنها را رد میکند. اما در عمل و در نهایت مجبور میشوند در مواردی همانها را اعمال کند، چون خود نوآوری ندارد.اصلاح طلبان چه کاری میتوانند برای تغییر فضای موجود انجام بدهند، زیرا واقعیت این است که آنها دیگر نقشی در کشور ندارند.
عدم امکان حضور جدی دوباره اصلاحطلبان در انتخابات موقعی تحقق پیدا میکند که یا حاکمیت یکدست بتواند از عهده پاسخگویی به مطالبات اکثریت مردم برآید یا اینکه مرم از مطالبات خود صرفنظر کنند.
اصلاح طلبان خود را تقویت کنند و فعلا صبر کنند
به نظر من احتمال این دو مورد نزدیک به صفر است. زیرا نه ترکیب مدیریت موجود حاکمیت قادر به پاسخگویی مطالبات اکثریت است و نه اکثریت مردم از مطالبات ضروری و حیاتی خود صرفنظر میکنند؛ لذا حضور جدی اصلاحطلبان در آینده امری اجتنابناپذیر است. اصلاحطلبان در این شرایط ناگزیرند، ضمن گسترش ارتباطات مردمی و تقویت سازماندهی خود کمی صبر کنند.
* نسل جدید درباره اصلاحطلبان چه میگویند؟نسل دهه هشتادی نسلی است که با توجه به تغییر ساختار جامعه، یعنی اکثریت شدن طبقه متوسط و گسترش تکنولوژی ارتباطات، به دنبال مطالبات اکثریت است. یعنی توسعه سیاسی و توسعه فرهنگی. با این توضیح که محور اصلی فعالیت اصلاحطلبان نیز همین امر است. گرچه ضرورتهای مقطعی مسئله اقتصاد را هم درکنار این دو مطالبه به شکل جدی قرار داده است.
نسل دهه هشتادی باید بداند مطالباتش توسط تشکلهای جبهه اصلاحات پیگیری میشوند؛ لذا باید نسبت به این جبهه نظر مثبت داشته باشد. اما ایجاد محدودیت برای فعالیتهای تشکلهای جبهه اصلاحات این درک را برای دهه هشتادیها مشکل کرده و تلقی آنها ناکارآمدی این جبهه است. اما بیتردید جبر زمانه این وضع را تغییر میدهد.
منبع:دنیای اقتصاد