پوتین در حال آماده سازی یک حمله بزرگ در اطراف سولدار برای ایجاد پیشروی های خونین است.
آمریکا هر چهار خط قرمز را رد کرد
پوتین برای زدن تیر خلاص به اوکراین آماده میشود؟
16 بهمن 1401 ساعت 20:45
پوتین در حال آماده سازی یک حمله بزرگ در اطراف سولدار برای ایجاد پیشروی های خونین است.
به گزارش مردم سالاری آنلاین،اون متیوز، تحلیگر نشریه اسپکتیتور در امور روسیه، در مقاله ای برای این پایگاه انگلیسی نوشت:
در اوایل اکتبر ۲۰۲۱، جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا، ویلیام برنز، رئیس سیا و دیگر اعضای ارشد تیم امنیت ملی ایالات متحده در دفتر بیضی شکل گرد هم آمدند تا در یک جلسه توجیهی نگران کننده اظهارات ژنرال مارک میلی، رئیس ارتش ایالات متحده را بشنوند. اطلاعات جمعآوریشده توسط آژانسهای جاسوسی غربی حاکی از آن است که ولادیمیر پوتین ممکن است در حال برنامهریزی برای حمله به اوکراین باشد. بر اساس یادداشتهای کوتاهی که میلی با واشنگتن پست در میان گذاشت، اولین و اساسیترین مشکلی که بایدن با آن مواجه بود این بود که چگونه «نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین» را علیه کشوری با قابلیت هستهای خارقالعاده «بدون رفتن به جنگ جهانی سوم» تضمین و اجرا کند.
میلی چهار پاسخ ممکن ارائه کرد: «نه. ۱: بین ارتش آمریکا یا ناتو با روسیه درگیری جنبشی نداشته باشید. شماره ۲: مهار جنگ در داخل مرزهای جغرافیایی اوکراین. شماره ۳: تقویت و حفظ اتحاد ناتو. شماره ۴: اوکراین را قدرتمند کنید و به آنها ابزاری برای مبارزه بدهید.
با نزدیک شدن به اولین سالگرد تهاجم فاجعه آمیز پوتین، ایالات متحده هر چهار خط قرمز خود را به حد خود رسانده است. جنگ از نظر جغرافیایی همچنان مهار شده است، اما سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، در ماه دسامبر، ایالات متحده و ناتو را به ایفای «نقش مستقیم و خطرناک» در جنگ متهم کرد، که تنها کمی کمتر از اعلام جنگ واقعی ناتو است. ناتو تا حد زیادی متحد باقی می ماند، اگرچه شکاف هایی در این اتحاد ظاهر می شود. رئیس جمهور کرواسی، زوران میلانوویچ، اخیراً اعلام کرد که «مخالف ارسال هرگونه سلاح کشنده [به اوکراین] به دلیل طولانی شدن جنگ است» و حمایت غرب از کیف را «عمیقاً غیراخلاقی می داند زیرا راه حلی وجود ندارد». ارتش اوکراین اکنون نسبت به بسیاری از اعضای ناتو مجهزتر است، اما برای مهار پیشروی های روسیه در دونباس تلاش می کند و ممکن است از حمله اوایل بهار به شدت آسیب ببیند.
بنابراین در حالی که غرب از حد و مرز تامین تانکهای جنگی به کیف عبور میکند، ارزش آن را دارد که اولین و مبرمترین معمای میلی را دوباره مرور کنیم - اینکه چگونه از تبدیل شدن درگیری اوکراین به یک جنگ جهانی جلوگیری کنیم.
سناریوی پیروزی اوکراین واضح است: بیرون راندن نیروهای روسیه از هر وجب از خاک خود، از جمله کریمه و «جمهوریهای» خودخوانده دونباس که به روسیه ضمیمه شدهاند. برخی از مقامات کیف همچنین از وادار کردن روسیه به پرداخت غرامت و قرار دادن فرماندهان آن - از جمله پوتین - در اسکله دادگاه بینالمللی جنایات جنگی صحبت کردهاند.
اما این موضع زلنسکی همیشه نبوده است. در روزهای اولیه جنگ و همچنین در طول چندین دور مذاکرات شکست خورده بین مسکو و کیف که با میانجیگری ترکها در ماه مارس و آوریل انجام شد، زلنسکی به طور گسترده اشاره کرد که هم عضویت کامل در ناتو و هم وضعیت کریمه و دونباس قابل مذاکره است. پس از عقب نشینی نیروهای روسیه به مرزهای قبل از ۲۴ فوریه (که مستلزم ترک کریمه و مناطق شورشی دونباس تحت کنترل موقت روسیه است) تحت نظر بین المللی همه پرسی قرار می گیرد.
در نگاه به گذشته، این توافقی بود که پوتین باید انجام می داد. اما گفتگوها به دلیل گستاخی و ناسازگاری روسیه شکست خورد، زیرا اوکراین شروع به کسب پیروزی های تاکتیکی در میدان نبرد کرده بود، و شاید مهمتر از همه، به این دلیل که زمینه حمایت نظامی غرب به زلنسکی اجازه داد تا عمل گرایی اولیه خود را که ناشی از ضعف بود، کنار بگذارد. تغییر به موضع حداکثری که از نظر اخلاقی واضح تر اما از نظر سیاسی و نظامی خطرناک تر بود.
به گفته گیدئون رز، نویسنده کتاب چگونه جنگها پایان مییابد، هر جنگی که تا به حال انجام شده سه مرحله داشته است: حمله آغازین، مبارزه برای برتری و پایان بازی. این پایان بازی ناگزیر یکی از این دو نتیجه را دارد: یا جزر و مد جنگ به طور غیرقابل برگشت به نفع یک طرف تغییر می کند، مانند پیروزی های متفقین در سال های ۱۹۱۸ و ۱۹۴۵، یا این درگیری به نوعی صلح مورد توافق دوجانبه ختم می شود - در بهترین حالت، صلحی با مذاکره، مانند آن. بین مصر و اسرائیل در سال ۱۹۷۳، در بدترین حالت یک بن بست فرسوده، مانند کره در سال ۱۹۵۳ یا قبرس در سال ۱۹۷۴.
جنگ در اوکراین در حال حاضر هنوز در مرحله میانی خود است: مبارزه برای برتری. نه روسیه و نه اوکراین علاقهای به مذاکره ندارند، زیرا هر یک از طرفین هنوز یا در تلاش برای پیروزی مستقیم هستند، یا حداقل موقعیت خود را در میدان نبرد تقویت میکنند و بنابراین موضع قویتری دارند که در نهایت میتوانند از آن شرایط صلح برقرار کنند. رهبران ارشد اروپایی ناتو با موضع آمریکا مبنی بر تامین تسلیحات تهاجمی به کیف همسو شده اند. حتی اولاف شولتس، صدراعظم آلمان - که قبل از حمله مایل بود چیزی مرگبارتر از یک محموله ۵۰۰۰ کلاه ایمنی به کیف بفرستد - سرانجام با ارسال تانک های جنگی لئوپارد ۲ موافقت کرد.
وقتی کمی عمیقتر به این وحدت ظاهری متحدان بپردازید، شکاف روشنی بین دیدگاه ناتو برای پیروزی و دیدگاه اوکراین پدیدار میشود. زلنسکی اصرار دارد که برای بازگرداندن تمامیت ارضی اوکراین، کریمه باید بازپس گرفته شود. مفسران برجسته غربی مانند ژنرال بازنشسته بن هاجز، فرمانده سابق ارتش ایالات متحده در اروپا، اصرار دارند که تصرف کریمه برای امنیت نظامی آینده اوکراین "از لحاظ استراتژیک حیاتی" است. اما روشن است که نبرد برای پس گرفتن کریمه و جمهوریهای شورشی سابق دونباس، مستلزم جنگ با نوع بسیار متفاوتی از جنگ است. به جای آزادی، جنگ فتح خواهد بود. الحاق شبه جزیره کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴ آشکارا غیرقانونی بود و رفراندوم بعدی که در آن ۹۷ درصد رأی دهندگان پیوستن به فدراسیون روسیه را انتخاب کردند، به دور از آزادی یا عادلانه بود. اما به همان اندازه واضح است که اکثریت قابل توجهی از کسانی که اکنون در کریمه زندگی می کنند روس هایی هستند که نمی خواهند اوکراینی باشند.
وضعیت در جمهوریهای دونباس چندان واضح نیست – به ویژه به دلیل پاکسازی قومی گسترده که دو سوم جمعیت قبل از جنگ جمهوریهای دونتسک و لوگانسک را ترک کردهاند. "آن نیوات" از روزنامه لوپوینت فرانسه، یکی از معدود روزنامه نگاران غربی مستقل که در پایان سال گذشته از دونباس تحت کنترل روسیه بازدید کرد، به من می گوید که "با کسی که بخواهد دوباره به اوکراین بپیوندد ملاقات نکرده است". این با گزارش من در دونتسک و لوگانسک (لوهانسک به اوکراینی) در سال ۲۰۱۴ کاملاً مطابقت دارد - آن دسته از افرادی که نسبت به کیف دلسوز بودند مورد آزار و اذیت و وحشت قرار گرفته و فرار کردند، در حالی که آنهایی که باقی ماندند کم و بیش یکسان ضد اوکراینی بودند. اینکه آیا خون ریخته شده آنها باعث می شود که آنها و عزیزانشان کم و بیش با کیف همدردی کنند یا نه، باید دید؛ اما گزارش اخیر نیویورک تایمز بر وفاداری تقسیم شده حتی در میان مردم محلی خرسون و بخشهایی از دونباس که توسط نیروهای کییف آزاد شدهاند اشاره دارد.
این یک سوال بسیار ناراحت کننده را ایجاد می کند - آیا غرب می خواهد مردم را مجبور کند که دوباره به کشوری بپیوندند که نمی خواهند بخشی از آن باشند؟ در اوکراین، این موضوع حتی قبل از جنگ تابو بود. اولین وزیر خارجه زلنسکی، وادیم پریستایکو، که اکنون سفیر قابل تحسین اوکراین در لندن است، پس از اینکه پیشنهاد کرد آینده دونباس باید به مردم محلی واگذار شود، برکنار شد. فاجعه این جنگ این است که راه حل عادلانه یا مطمئنی وجود ندارد. واگذاری رسمی کنترل بخشهایی از دونباس و کریمه به پوتین، پاداشی برای تجاوز و ایجاد یک خطر اخلاقی عظیم خواهد بود. اوکراین بدون مرز طبیعی یا قابل دفاع باقی می ماند و رژیم کرملین در قدرت باقی می ماند که همچنان یک خطر آشکار برای کیف و همسایگانش است. در مقابل، حمایت از پیشروی اوکراین به سوی مرزهای سال ۱۹۹۱، مستلزم حمایت از چیزی است که مردم محلی آن را جنگ فتح اجباری میدانند. به طور جدی تر، از دست دادن دونباس و کریمه - مسلماً اگر تاریخ روسیه را درنظر بگیریم - برای رژیم پوتین کشنده خواهد بود مانند شکست در جنگ روسیه و ژاپن، جنگ جهانی اول و افغانستان برای تزارها و اتحاد جماهیر شوروی. بسیاری از اوکراینیها، به دلایل دردناکی واضح، دقیقاً از آن استقبال میکنند، مانند بسیاری از حامیان کیف در غرب. اما یک روسیه در گوشه و کنار، در حال فروپاشی و مجهز به سلاح هستهای، دقیقاً سناریوی آرماگدون را به خطر میاندازد که ایالات متحده برای اجتناب از آن تلاش کرده است.
راه حل سازش دولت بایدن این بوده است که به طور پیوسته ارتش روسیه را سرکوب کند و در عین حال رویارویی مستقیم بین کرملین و ناتو را تحریک نکند و در عین حال برای حفظ اعضای بدبین تلاش کند. اما مجارستان، اتریش و کرواسی همچنان مخالف ارسال تجهیزات نظامی بیشتر هستند. راست ایتالیا عمیقاً دوپاره شده است. و تظاهرات ضد جنگ پراکنده در آلمان و جمهوری چک وجود داشته است. ناگفته نماند که یک گروه کوچک اما پر سر و صدا در حزب جمهوری خواه ایالات متحده به رهبری مارجوری تیلور گرین، نماینده سرسخت کنگره جورجیا، که در نوامبر گفت که «در زمان جمهوری خواهان، یک پنی دیگر به اوکراین نمی رسد... کشور ما در اولویت است».
پوتین، به نوبه خود، هنوز هم ذخایر انبوهی از مردان و تسلیحات با فناوری پایین را برای ورود به درگیری در اختیار دارد، حتی در شرایطی که زرادخانه موشکهای با دقت بالا او رو به اتمام است. در حالی که محدودیت اصلی در تلاش جنگی کیف مادی است، نگرانی اصلی کرملین سیاسی است. بسیج بیشتر برای پوتین مخاطره آمیز است، اما به هیچ وجه مرگبار نیست. و در یک رقابت نظامی بین کیفیت و کمیت - روحیه، نظم، آموزش و تجهیزات برتر کیف در مقابل قدرت غلتک بخار به سبک شوروی مسکو - متاسفانه به نقطه ای می رسد که کمیت پیروز می شود. به همین دلیل است که پوتین از هر نظر در حال تدارک یک حمله بزرگ، احتمالاً از چند جهت، است تا بر اساس پیشروی های خونین اخیر در اطراف سولدار یک مزیت تاکتیکی در زمین انجام دهد. درست قبل از اینکه تانک های غربی و خدمه اوکراینی آنها مستقر شوند. روسیه نمی تواند امیدوار باشد که در این جنگ پیروز شود، اما هنوز شانس نبرد دارد که در آن شکست نخورد.
زلنسکی همچنین در موقعیتی بسیار مخاطره آمیزتر از آن چیزی است که محبوبیت فعلی او نشان می دهد. او به مردمش وعده پیروزی کامل داده است و نظرسنجی ها نشان می دهد که نزدیک به ۹۰ درصد از رای دهندگان به او اعتقاد دارند. عدم ارائه آن به لحاظ سیاسی کشنده خواهد بود. امضای هر توافق صلحی که مستلزم از دست دادن زمین اوکراین باشد نیز همینطور است. این تقریباً به طور اجتناب ناپذیری، زلنسکی و حامیان غربی اش را در مسیر برخورد قرار می دهد. اگر پوتین پیشروی کند، سپس آتش بس را اعلام کند و خواستار گفتگو شود، اتحاد ناتو بلافاصله بین اعضایی که خواهان عدالت هستند و آنهایی که خواهان صلح هستند، تقسیم خواهد شد. این به خودی خود مانع از ادامه جنگ اوکراین نمی شود. اما این ناتو است که گلو را می فشارد و یک جنگ بالقوه برای همیشه عزم راسخ ترین متحدان اوکراین را نیز محک خواهد زد. حتی سناریوی خوشبینانه بازگرداندن روسها به مرزهای قبل از تهاجم، همچنان اوکراین را تجزیه میکند و احتمالاً پوتین همچنان در قدرت است. به طور واقع بینانه، تقریبا هیچ نتیجه واقع بینانه ای برای این جنگ وجود ندارد که به فریاد "خیانت!" اوکراینی ها ختم نشود. اما وقتی جایگزین جنگ جهانی سوم باشد، ممکن است کمتر بد باشد.
کد مطلب: 188658