عراق هرچند طی دهه های اخیر مورد بی مهری و ستیزه جویی کشورهای عربی قرار داشته و بالاجبار به مقابله برخواسته اما به دلیل هم مسیری با ایران متهم به همکاری با تهران علیه کشورهای عربی ست. بدتر آنکه برخی در عین کمک های ایران برای حفظ استقلال عراق به طعنه آنها را کشوری تحت تسلط تهران می خوانند. بر همین اساس فضای اتهامی کلان بالای سر بغداد را باید در نظر گرفت.
به گزارش مردم سالاری آنلاین، محمد شیاع السودانی، نخست وزیر جدید عراق، در روزهای اخیر دست کم دوبار خلیج فارس را «خلیج عربی» خوانده است. این اظهارات در فضای داخلی ایران که با اتفاقات ماههای اخیر متشنج شده، دستمایه هیجانات شده است.
برخوردهای سطحی با این پدیده محکوم، در سطح کارشناسی متفاوتتر از برخورد اجتماعی است؛ برخوردی که باید شامل محکوم ساختن هر پدیده ضد ایرانی باشد. بر همین اساس تلاش شده موضعگیری نخست وزیری عراق مورد بررسی قرار گیرد.
زوایای قضیه موضع گیریهای السودانی
در جریان موضع گیریهای السودانی دست کم سه زاویه یا سه سوال وجود دارد. نخست آنکه ایران باید چه موضعی داشته باشد؟ دوم آنکه چه شرایطی السودانی را به این نقطه رساند؟ سوم آنکه چه کشورها و طرفهایی فضا را به سمت این موضعگیری هدایت کردند؟
در پاسخ به سوال نخست جوابی جز محکومیت رسمی قابل تصویر نیست؛ با اینحال جزئیات آن از اهمیت برخوردارند. از همین رو اهمیت ماجرا در برخورد از نقطهای مناسب بود. به همین دلیل تهران اظهارات نخست وزیر عراق را از سطوح پایین مرتبط با عراق، یعنی سفیر خود در بغداد به شکلی غیر مستقیم و مدبرانه پاسخ داد، بدون آنکه خود به این سخنان ضریبی بدهد.
محمدکاظم آل صادق سفیر ایران در عراق طی توئیتی نوشت: «ایران علیرغم همه اتهامات حامی اول توسعه و ثبات و پیشرفت عراق خواهد بود. هدف از این اتهامات باطل منحرف کردن افکار عمومی از علت اصلی بحران قیمت دلار در عراق است.»
حقیقت آن است که آمریکا پس از روی کارآمد السودانی و آغاز برکناری مهرههایی که این کشور در دوره نخست وزیری مصطفی الکاظمی در نهادهای امنیتی عراق کاشته بود، نخست وزیر عراق را با تهدید تحت فشار قرار داده است. زنجیره رسانهای آمریکا در گزارشهای خود مدعی بود واشنگتن السودانی را تهدید کرده در صورت ادامه پاکسازی نهادهای امنیتی، کمکهای نظامی خود به بغداد را کاهش میدهد.
این تهدید شیک و قابل قبول، اما تنها برای رسانهها بود که مساله را بسیار فروتر از تهدیدات اصلی نشان میداد. با این وجود تهدیدهای پشت پرده و سنگین آمریکا در آن موقع موثر واقع نشدند.
آمریکاییها در ابتدا به طور همزمان ضمن کاستن از میزان تحویل دلار به دولت عراق، ۴ بانک این کشور را نیز از توزیع دلار کنار گذاشتند. واشنگتن سپس این تعداد را به ۱۶ بانک عراقی افزایش داد.
با این اقدام شکافهایی در دولت عراق بروز کرد. این شکاف میان نخست وزیری که با مشکل افزایش نرخ دلار مواجه بود و جریاناتی که خواهان ادامه تغییر در نهادهای حساس امنیتی کشور بودند، رخ داد. به گفته سفیر ایران، آنکه این بازی را آغاز کرده به دنبال پوشاندن نقش آمریکا در ایجاد مشکلات معیشتی برای مردم عراق است.
تا اینجا پاسخ به سوال اول و سوم تقریبا داده شده است. ایران محکومیت هوشمندانه را برگزیده که یکی از بزرگترین دلایلش گسترده شدن این زمین بازی از سوی دشمن است.
آمریکاییها قادر بودند پیش از این نیز از مساله خلیج فارس بهره گیرند، همانند آنچه تاکنون مورد استفاده قرار داده اند، اما این سلاح کارا زمانی استفاده شد تا بیشترین سود را برای واشنگتن به بارآورد.
با اینحال آنچه باقی مانده و شاید از جهاتی نسبت به سوال اول و سوم مهمتر باشد، سوال دوم است که پرسشی را درباره چگونگی رسیدن السودانی به این موضع گیری را مطرح میسازد. این سوال اهمیت بیشتری نسبت به موضع گیری ایران و تلاش آمریکا برای اختلاف افکنی در روابط تهران-بغداد، دارد، زیرا این مسائل با وجود پیچیدگی به صورت کلان واضح هستند.
بافتاری که السودانی را به موضعگیری رساند
بررسی همه جانبه فضایی که نخست وزیر عراق را به موضع گیری درباره خلیج فارس ساخت، فارغ از نوع جالب موضع گیری وی که از دفتر نخست وزیری برای صدور پیام استفاده کرد، کاری پیچیده و دشوار است که نیازمند شناسایی زوایای مختلفی است. با این حال در ادامه تلاش شده به بخشی از این بافتار پرداخته شود تا ابعاد موضع گیری نخست وزیر عراق آشکار شود.
۱. عمق عربی عراق
برخلاف برداشت ها، عراق همانند شمال آفریقا و مناطق داخلی ایران، پیش از اسلام نیز شاهد حضور اعراب بود. از این رو عمق عربی این منطقه با دیگر مناطق قابل مقایسه نیست.
عراق در زمان امپراطوری ساسانیان به عنوان دل ایرانشهر مطرح بود. دوازده استان این منطقه عالیترین مناطق در سیاست و اقتصاد ایران بودند. در غیاب نفت، دو رود دجله و فرات، واقع شدن این منطقه در خط تجاری شرق به غرب و اهمیت مجاورت آن با مهمترین رقیب تیسفون یعنی امپراطوری روم شرقی، اهمیت سیاسی، اداری، اقتصادی و نظامی آن را به اوج رسانده بود. با این وجود جمعیت منطقه شامل اقوام غیر ایرانی بسیاری میشد. بومیانی که دارای ریشههایی در حکومتهای پیشین آشور و بابل بودند، یهودیان و همچنین اعراب، بخش بزرگ جمعیتی این منطقه را در زمان ساسانیان شامل میشدند.
برخلاف برداشتها حضور اعراب در این منطقه به پس از اسلام باز نمیگردد. قبایل عرب ضمن حضور در مرکز عراق فعلی در مناطق داخلی ایران امروزی مانند اهواز و حتی فارس، منشاء خاندان ساسانی حضور داشتند. در روم شرقی نیز شامات محل حضور گسترده اعراب بود به گونهای که دیاربکر شهری که در حال حاضر کردنشین به شمار میرود روزی دیار بکر یا همان قبیله بکر ابن وائل بوده است.
دو حکومت لخمیان در جنوب ایران و متحد ساسانیان و همچنین حکومت غسانیان در جنوب روم شرقی و متحد آنها، صرفا نقاط بروز سیاسی و حکومتی اعراب بودهاند نه تمام حضورشان. این مساله به اندازه بزرگ و مهم بوده که در صدر اسلام برخورد مسلمانان با قبایل عرب حاضر در جبهه مقابل اسلام، موضوعی مهم برای آنها تلقی میشده است.
بخش اعظم لشگرهای روم شرقی برای جنگ با مسلمانان عرب بودند. معاویه ابن ابوسفیان در زمان حاکمیت بر شام با میسون، دختر حسان بجدل کلبی، به عنوان رهبر جناح بزرگ یمنی ازدواج کرد تا پایههای قدرت خود را تحکیم کند. این درحالی بود که از میان دو شاخه اصلی اعراب یعنی عدنانیها (اعراب شمالی) و یمنیها (اعراب جنوبی) دست کم برتری نظامی و سیاسی در شام جنوبی، در دستان یمنیها بود. جالب آنکه حضور کلبیها در شامات به مدتها پیش از اسلام باز میگشت و فتح این منطقه توسط مسلمانان نتوانست باعث فروافتادن آنها شود.
بنابر این عراق و شام را باید دارای عمق عربی دانست که میزان عصبیت بالای قومی را در برمی گیرد تا حدی که شاید کشورهای عربی شمال آفریقا دارای این میزان عصبیت نباشند. از این رو هر سیاستمدار عراقی باید محل فعالیت خود را شناخته و ضمن این شناسایی از عمق آن نیز مطلع باشد.
۲. فشار چند برابری ملی گرایی در ملتهای تحت ستم
به غیر از مباحث قومی، بحث ملی گرایی و بازگشت شکوه پیشین کشورها و اقوام موضوع مهمی در جهان است. هرچند پیشتر عصبیتهای قومی در جهان وجود داشتند، اما در جهان مدرن و تشکیل دولتهای ملی که از اروپا آغاز شده، مساله ملی گرایی، قومیت گرایی پیشین را ساختارمند ساخته و ضمن ارتقا و تحمیل اجتماعی شدن افزون تر، بر بروز سیاسی آن نیز اثری چشمگیر گذاشته است.
آنچه پیشران بزرگی برای ملی گرایی ست اجتماعیتر شدن آن است همانگونه که انقلاب فرانسه، فرانسهای نیافرید، اما در موج ملی گرایی حاصل، آن را از وجوه مردمی بیشتری برخوردار ساخت.
با اینحال ارتقا یک کشور موجود به یک کشور ملی، رادیکالیسم کمتری میآفریند. اگر در فرانسه ملتی که خواهان ملی گرایی بود کشوری نیز داشت، در منطقی دیگر ملتهای حضور داشتند که بی کشور بوده و تحت سلطه وارد فرآیند ملی گرایی شدند.
اعراب برای چند صد سال حکومت عثمانی را تحمل کردند و هنگامی که به ملی گرایی رسیدند تنها درد غیر ملی بودن یا غیراجتماعی بودن نظام سیاسی خود را نداشتند بلکه از درد عمیق تری رنج میبردند. بر این اساس اعراب به شکل شدیدتری به دامان ملی گرایی غلتیدند.
اعراب دلیل دیگری نیز برای رادیکال شدن داشتند. مجارها نیز با مشکل اشغالگری مواجه شده و سپس از زیر سلطه با موج ملی گرایی آزاد گشتند، اما آنها گذشته پرشکوهی نداشتند. اعراب، اما قومی زیر اشغال بودند که از گذشتهای باشکوه برخوردار بودند. امپراطوریهای اسلامی نخستین، جلوه این شکوه بود.
از این رو اعراب با وجود چند تکه بودن کشورهایشان از یک رنج تاریخی پیوند دهنده برخوردارند و همزمان به شکوه گذشته و زندگی در امپراطوریهای بزرگی که آنها نه اسلامی بلکه عربی میپندارند، مشغولند. عراق نیز از این ملی گرایی شدید در امان نیست.
۳. اتهام عمومی همکاری با ایران یا تحت سلطه تهران بودن
عراق هرچند طی دهههای اخیر مورد بی مهری و ستیزه جویی کشورهای عربی قرار داشته و بالاجبار به مقابله برخواسته، اما به دلیل هم مسیری با ایران متهم به همکاری با تهران علیه کشورهای عربی ست. بدتر آنکه برخی در عین کمکهای ایران برای حفظ استقلال عراق به طعنه آنها را کشوری تحت تسلط تهران میخوانند. بر همین اساس فضای اتهامی کلان بالای سر بغداد را باید در نظر گرفت.
۴. فضای خاص حضور مقاومت در دولت
دولت جدید عراق که در آن گروههای مقاومت حضوری چشمگیر دارند، بیش از دیگران در معرض اتهامات و طوفانهای ناشی از آن قرار دارد. از این رو موضعگیریهای آن بیشتر از دیگر دولتها مانند دولت الکاظمی به چشم میآید.
اگر کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس عراق را تحت سلطه ایران تصویر میکنند پس حضور گروههای مقاومت را مصداق بارز آن معرفی خواهند کرد؛ این درحالی است که دولت پیشین عراق را که به آنها نزدیکی داشت نه تحت کنترل ایران بلکه درگیر با سلطه تهران تصویر میکردند. از این رو در موقعیتهای حساس موضعگیری دولت عراق باید هوشمندانه باشد.
۵. مقتدی صدر، کسی که فتنه از زیرعبای او برخواست
مقدر صدر رهبر جنجالی عراقی پیش از السودانی، دست به تحریف خلیج فارس زده و آن را خلیج «عربی» خواند.
بیهوده است با تلاشهای آشکار آمریکا از سال ۲۰۱۹ در عراق که شامل کشاندن زنجیرهای از متحدان به این کشور بوده، اتفاقات سیاسی این کشور را خلق الساعه تلقی کرد، حتی اگر مقتدی صدر غیر قابل پیش بینی در کار باشد.
هنگامی که مقتدی صدر در توئیت خود نام خلیج فارس را تحریف کرد، با توجه به انزوای سیاسی فعلی و تلاشش برای بازیابی، کمتر شکی نسبت به کمین صدر وجود نداشت.
به زعم نخست وزیر عراق و دوستانش در جناح عملگرای دولت قانون وابسته به نوری المالکی، آنها نباید فرصت استفاده از این کمین را به صدر میدادند؛ هرچند بهرهای را نصیب دشمنان رابطه تهران-بغداد ساختند.
موضع گیری چگونه اتخاذ شده است؟
نخستین موضعگیری السودانی نه به طور مستقیم بلکه از طریق دفتر نخست وزیری صورت گرفت. باید توجه داشت نام مسابقات فوتبالی که دفتر نخست وزیری عراق برای آن بیانیهای صادر کرد از سوی کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس تعیین شده و نامی است که لاجرم برای خطاب به صورت کامل آمده و قابل تغییر نیست.
با اینحال نخست وزیر عراق در مانوری قابل توجه، اما ناکام تلاش کرد با غیرمستقیم ساختن بیانیه خود، ضمن جلوگیری از التهاب در جامعه عراق، خشم ایران را نیز کمتر برانگیزد.
السودانی، اما در جریان سفرش به آلمان در پاسخ به سوال صریح خبرنگار دویچه، ولی راهی جز پاسخ مستقیم نداشته و بار دیگر نام خلیج فارس را تحریف کرد.
موقعیتی سودانی
موقعیتهای دشوار در سیاست به دلیل ویژگی این فضا تقریبا عادی به حساب میآیند. هرگونه تصمیم میتواند در سطح وسیعی زیان به همراه داشته باشد. با اینحال در فضای دشوار سیاسی، موقعیتهای رخ میدهند که دشوارتر تلقی میشوند.
این بحرانها پیچیدگی شان با کلافهای در هم تنیده زیادی همراه بوده و میتوانند لحظات حساس و قاطعی را بیافریند.
راهکارها
فارغ از اقدامات فوری در محکومیت باید در نظر داشت راهبرد هویتی ایران در خلیج فارس باید بلند مدت باشد، زیرا راه حل کوتاه نه امکان پذیر است و نه مستحکم. برخورد با تلاشهای منطقهای و فرامنطقهای برای تغییر هویتی خلیج فارس ضد ایران، از مسیرهای زیر میگذرد:
۱. تقویت سواحل دریای عمان با توسعه منطقه مکران جهت کاهش مواهب اقتصادی و البته افزایش آسیب پذیری امنیتی کشورهای حاشیه خلیج فارس
۲. اعمال نظارت بر اقیانوس هند و شاهرگهای حیاتی تجارت خارجی
۳. پررنگ ساختن عنصر مذهب در روابط عربی و شکستن عنصر وحدت ساز قومیت
منبع: دیپلماسی ایرانی/ سید مهدی طالبی، کارشناسی ارشد مطالعات خاورمیانه از دانشگاه علامه طباطبایی (ره)