چین هم به دنبال حضور پررنگتر در سایر مناطق راهبردی جهان است و هم برنامه تثبیت خود بر منابع اولیه ارزان را با شدت پیگیری میکند. موضوع حائز اهمیت این است که این کشور نمیتواند خود را محدود به یک ایران منزوی در سطح منطقه و جهان کند.
استراتژی چین در قبال ایران تغییر کرده است؟
25 دی 1401 ساعت 17:40
چین هم به دنبال حضور پررنگتر در سایر مناطق راهبردی جهان است و هم برنامه تثبیت خود بر منابع اولیه ارزان را با شدت پیگیری میکند. موضوع حائز اهمیت این است که این کشور نمیتواند خود را محدود به یک ایران منزوی در سطح منطقه و جهان کند.
به گزارش مردم سالاری آنلاین،درست چند روز بعد از ملاقات رئیسجمهوری شی از عربستان سعودی، اظهارنظرهای عمومی در رابطه با دور زدن ایران توسط چین آغاز شد. علاوه بر این، بیانههای مشترک شورای همکاری خلیج فارس و چین اوضاع را پیچیدهتر از قبل کرد. در بیانیههای مشترک دو طرف، دعوت ایران به عدم مداخله در امور داخلی همسایهها و نگرانی بابت توسعه برنامه هستهای این کشور و لزوم بازگشت سریع تهران به میز مذاکرات و برجام، مشهود و دارای لفظی صریح بود.
به دنبال این رویداد، افکار عمومی ایران که عمدتا مخالف راهبرد نگاه به شرق حکومت است، اقدام چین را برگ دیگری از کتاب تاریخ دور زدن ایران توسط قدرتهای بزرگ در نظر گرفت. واکنشها در سطح کشور به شیوهای پرکنایه، تکیه بیش از حد سران کشور به موضوع قرارداد 25 ساله میان چین و جمهوری اسلامی ایران را در بر میگرفت. طبیعی است که عموم مردم به هنگام نارضایتی از یک ارتباط نگرانکننده و مبهم، حتی در قالب یک قرارداد، از هرگونه آثار منفی در روند آن استقبال خواهند کرد؛ بخصوص زمانی که نسبت به اتخاذ سیاستها و راهبردهای سیاست خارجی مناسب و مبتنی بر تحقق منافع ملی تردیدهای جدی دارند.
از طرفی، دولت ایران در کنار ارائه ژستهای تحکیمی سعی کرد بر موضع عمومپسند «با هیچکس بر سر منافعمان شوخی نخواهیم داشت»، افکار عمومی را آرام کند. بخش بعدی تلاش دولت ایران، کوبیدن بر طبلِ تدوام قرارداد پرابهام 25 ساله بود. در ادامه این رویکرد، ملاقات مقامات چین و جمهوری اسلامی ایران اوضاع بینالدولی را تا حدی آرام کرد و به هر ترتیب، مدیریت تنشها در دستور کار قرار گرفت.
دولت ایران نشان داد چین را میخواهد. طبیعی است که بنا به هر دلیلی، چه نیاز به سرمایهگذاری در زیرساختها، چه کم شدن فشار غربیها و ایجاد موازنه و چه قرارگرفتن در جبهه چالشگری علیه نظم بینالملل مستقر به رهبری ایالات متحده، تهران، چین را به عنوان یک راهحل خواهد دید، اما دیدگاه قابل تأمل دیگری نیز وجود دارد و آن، این است که آیا چین هم ایران و اوضاع فعلیاش را میخواهد؟
البته که پرسش فوق، بخشی از یکسری ابهامات نیازمند تحلیل و پژوهش در روابط میان تهران و پکن بخصوص بعد از دیدار رئیسجمهوری چین از منطقه و آنهمه بیانیه ناامیدکننده برای ایران است. مسأله حائز اهمیت در حال حاضر این است که آیا چین راهبرد خود را نسبت به ایران تغییر داده است؟ اگر پاسخ «آری» است، پس از آن باید پرسید پس چه شد؟ هرچند قرارداد و بندهای آن مبهم است، پاسخ به این سوالات براساس قوانین صفحه شطرنج سیاست بینالملل روشن به نظر میرسد.
چین در خاورمیانه چه میخواهد؟
چین قدرتی در حال ظهور و پایگاه تولیدی عظیم جهانی است. هرچقدر که نظریهپردازان خوشبین غربی از آینده تاریک این کشور و توقف رشد اقتصادی اژدهای سرخ بگویند، واقعیت تغییر نخواهد کرد. چین به وضوح در حال تبدیل کردن ثروت فزاینده خود به قدرت است. این واقعیت با اندکی جستوجو در بودجه نظامی این کشور و مقایسه سالانه آن در دو دهه گذشته مشخص خواهد شد. براساس منطقه سیاست جهانی، قدرتیابی یک کشور ارتباط مستقیمی با جایگاه و منزلت آن خواهد داشت. چین حالا به طور مداوم برنامه توسعه ناوهای هوایپمابر خود را دنبال کرده و بر تعداد پایگاههای فرامرزی و ماورالبحر خود میافزاید؛ در آفریقا حضور موثر دارد و به خاورمیانه علاقهمند است. ذکر این موارد روشن میسازد که چین اگرچه همچنان به حضور امنیتی در سایر مناطق بی رغبت است، اما برای حضور در مناطق قدرت بخصوص آنهایی که حضور ایالات متحده در آنان در حال کمرنگتر شدن است، آماده میشود. در واقع پکن آماده میشود که هم جایگاه خود را ارتقا بدهد و هم منافع جهانی خویش را گسترش داده و از آنها محافظت کند.
در بُعد اقتصادی نیز حرکت اتومبیل عظیم تولیدی چین در سطح جهان نیازمند سوختِ لازم است. اگر این سوخت مواد اولیه در نظر گرفته شود، چین برنامه رشد و توسعه اقتصادی خود را در گروِ دسترسی آسان و کمهزینهتر به مواد خام و اولیه خواهد دید. ایالات متحده در اواخر و پس از دوران جنگ سرد و همزمان با قدرتیابی ژاپن و اتحادیه اروپا، برنامه حضور و کنترل مواد اولیه بخصوص نفت را در دستور کار قرار داد تا آنها را به نوعی مهار کند. دونالد ترامپ به وضوح اعلام کرد که هدف آمریکا از حضور در خاورمیانه نفت بوده است. اگر اظهار نظر رئیسجمهور سابق آمریکا را نیز سادهانگارانه و فاقد بینش راهبردی عمیق بدانیم، باز هم به براساس یک محاسبه درمییاببیم که هر کشورِ در حال قدرتگیری اقتصادی، نیازمند مواد اولیه در جهت تولید است. پس چین با وجود رغبت به رقابت امنیتی در مناطق قدرت راهبردی، به دنبال تحکیم جاری شدن مواد اولیه به کارخانه تولیدی غولآسای خویش است. لیتیوم و پالادیوم آفریقا یا نفت خاورمیانه تفاوتی ندارد؛ پکن آماده است تا حضور داشته باشد و منابع را از آن خود کند.
آیا ایران محققکننده اهداف منطقهای چین است؟
پس از ذکر دلایل حضور یک کشور در حال ظهور همچون چین در مناطق راهبردی مانند خاورمیانه بنا بر دو دلیل سیاسی-امنیتی و اقتصادی، کشورهای مطبوع حاضر در منطقه انتخاب خواهند شد. در این کشورها سرمایهگذاری در زیرساخت و صنعت در دستور کار قرار خواهد گرفت. به همین ترتیب ایران نیز در صف کشورهایی قرار میگیرد که به سبب وجود منابع غنی و البته کمبود شدید سرمایهگذاری در بخش نفتوگاز و زیرساختهای خود، چین را مناسبترین گزینه برای همکاری در بعد اقتصادی میبیند. علاوه بر این، برای ایران موضوع چالش امنیتی و راهبردی پکن برای واشنگتن در نظم بینالملل مستقر هم موضوع جذابی به نظر میرسد که میتواند همکاریهای دوکشور را به حد کمال برساند. چه پیشنهادی برای ایران میتواند جذابتر از این باشد که هم با چین در حال ظهور همکاری امنیتی داشته و در خلیج فارس رزمایش دریایی برگزار کرد و هم در بخش اقتصادی، دریافتکننده انواع و اقسام سرمایهگذاریهای این کشور بود؟ در دنیای سیاست اما همهچیز آنقدر شیرین نخواهد بود.
جمهوری اسلامی ایران گویا فراموش کرده است که چین به شدت علاقهمند به کنشگری در نظم موجود است. از بسیاری از نهادهای همین نظم مستقر استفاده کرده و برنامه نفوذ در آنان را پیگیری میکند. نباید فراموش کرد که همین نظم موجود و بنیانگذار آن، ایالات متحده بود که چین را از انزوا خارج کرده و به کشوری ثروتمند تبدیل کرد. درست است که چین نیز در جمع ناراضیان نسبت به وضع موجود قرار میگیرد و علاقهمند به بازگشت قوانین ناب وستفالیایی است اما چنین رویکردی سبب نمیشود که پکن قواعد بازی را نادیده بگیرد و بازی را برهم بریزد. این دقیقا برداشتی است که مقامات ایرانی پیوسته آن را نادیده گرفتهاند و بهوسیله چین ناامید میشوند.
همانطور که گفته شد، چین هم به دنبال حضور پررنگتر در سایر مناطق راهبردی جهان است و هم برنامه تثبیت خود بر منابع اولیه ارزان را با شدت پیگیری میکند. موضوع حائز اهمیت این است که این کشور نمیتواند خود را محدود به یک ایران منزوی در سطح منطقه و جهان کند. اگر در هر لحظه نفت و گاز ایران تحت اعمال شدیدترین تحریمها باشد، تا آنجا که معافیت اعطا میشود، انرژی با تخفیفی بینظیر از ایران دریافت و در صورت عدم توفیق، نفت کشورهای عضو شورای همکاری آماده عرضه خواهد بود. در بعد امنیتی نیز خروج تدریجی ایالات متحده از خاورمیانه نیز سبب میشود چین فرصت را برای حضور در آن غنیمت شمرده و با متحدان سنتی واشنگتن در منطقه به مذاکره بنشیند و علیه ایرانی که میخواهد با اقدامات منطقهای خود این خواب شیرین اژدهای سرخ را خراب کند بیانه مشترک صادر کند.
پس در پاسخ به این سوال که "آیا چین نیز ایران را میخواهد؟" باید گفت بله، قطعا؛ اما تا زمانی که منزوی و دستوپاگیر نباشد و در پاسخ به این سوال که "آیا چین راهبرد خود نسبت به ایران را تغییر داده است؟" باید اذعان کرد که این امر بستگی خواهد داشت به اینکه تهران چقدر در راهبردهای منطقهای پکن یعنی حضور کمدردسر، دسترسی به منابع و ثبات منطقهای هماهنگ است. تا زمانی که انزوا و تحریم باشد، نگرانی همسایگان پرنعمت و پرمنابع از برنامههای اتمی و منطقهای ادامه داشته باشد، تهران و پکن آنچنان که طرف ایرانی علاقهمند است، در کشتی اتحاد قرار نخواهند گرفت.
منبع:اکوایران
کد مطلب: 186905