«سازوکارهایی که این بلاها را سر کشور آورده، شوک درمانی، مسئولیت گریزی در امور حاکمیتی یعنی سلامت، تغذیه، آموزش و مسکن مردم، صنعت زدایی بی سابقه، افزایش غیر متعارف در گستره و عمق فساد، توزیع ناعادلانه قدرت، ثروت و منزلت، اتخاذ سیاست های فلاکت زای تورمی و اشتغال زدا، اقتدار زدایی و مرجعیت زدایی از چهره های مقبول غیر حکومتی است. »
به گزارش مردم سالاری آنلاین، شاخه اقتصادی فرهنگستان علوم اقدام به برگزاری سلسله نشست هایی با موضوع «ارزیابی تحولات اخیر کشور و ریشه های اقتصادی آن» کرد.
در سومین نشست این فرهنگستان، فرشاد مومنی اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشگاه علامه در ابتدای سخنان خود گفت: پدیده اخیر خلق الساعه رخ نداده و باید به آن مانند یک حلقه از یک زنجیره نگاه کرد. شروع این زنجیره را باید از اعتراضات به نسبت گسترده ی دهه 1370 در نظر بگیریم که مرداد 1370 در نجف آباد و زنجان آغاز شد سپس به صورت زنجیره ای در فروردین 1371 در شیراز، در خرداد 1371 در مشهد، در اردیبهشت 1371 در اراک، مرداد 1373 در قزوین و در فروردین 1374 در اسلامشهر رخ داد. هر قدر به سال های اخیر نزدیک می شویم مشاهده می شود که فاصله بین این اتفاقات کوتاه تر شده و گستره بیشتری پیدا می کند. کانون اصلی این نابسامانی ها و ناآرامی ها را باید در شیوه نادرست سیاست گذاری بدانیم.
وی افزود: ایران از نظر نظام تصمیم گیری و تخصیص منابع با پدیده شکست سیاست گذاری روبرو است به این معنی که در سه دهه گذشته از یک ضعف مفرط در اندیشه برخوردار بوده است. در این سه دهه تقریبا تمام سیاست های کلیدی اتخاذ شده با شکست روبرو است یعنی سیاست های های مربوط به آزادسازی تجاری، کوچک سازی دولت، حذف سوبسیدها و ... با شکست مواجه شده است.
مومنی با طرح این پرسش که چگونه می شود از دریچه دانش توسعه این پدیده شکنندگی و ناپایداری مستمر را توضیح داد؟ گفت: متغیرهایی وجود دارد که کانون های اصلی آسیب پذیری را قابل درک می کند. رابطه مردم با حکومت، وضعیت بنیه تولید ملی، وضعیت فقر و نابرابری، وضعیت مشارکت مردم در سرنوشت اقتصادی-سیاسی- اجتماعی خود، پایداری محیط زیستی، وضعیت وابستگی به دنیای خارج و وضعیت فساد در جامعه متغیرهای مورد اشاره هستند. آیا در این زمینه ها عوامل نگران کننده جدی مشاهده می شود؟ متاسفانه تصمیم گیران ما به جای پذیرش واقعیت ها، رویه ی نفی و انکار را در اولویت قرار می دهند و زمانی که واقعیت ها قابل انکار نباشند، واکنششان به سمت رفتار غیرصمیمی با مردم می رود. کانون اصلی شکرآب شدن رابطه مردم شوروی با حکومتشان این بود که سیاست گذاران در ان کشور آرمان ها و اهداف اصیل و خوبی مطرح می کردند اما در فرآیند تخصیص منابع پول در اولویت قرار گرفته بود. این شکاف ریشه در بازارگرایی افراطی به ویژه در سال های پایانی حکومت شوروی داشت. حکومت گران در شوروی، با اتکای غیرمتعارف به توانایی های امنیتی خود به حرف مردم گوش نمی دادند و قوه قضاییه آن کشور تیغ بسیار کندی به فساد افراد وابسته به حکومت داشت. در مورد تجربه ایران، علاقه مندان را دعوت به مطالعه گزارش سه جلدی وزارت کشور با عنوان وضعیت اجتماعی کشور می کنم. کلیدی ترین نکته این گزارش این است که اعتماد زدایی غیرمتعارفی رخ داده که از لحاظ اعتماد عمومی به ساختار بروکراتیک به آستانه سقوط رسیده است. در گزارش های رسمی روی این بحران اعتماد تمرکز ویژه ای وجود دارد لذا رابطه مردم با حکومت نیاز به یک رابطه اساسی و بنیادین دارد.
استاد دانشگاه علامه در خصوص متغیر بنیه تولیدی به عنوان یکی از کانون های آسیب پذیری خاطرنشان کرد: وضعیت نزولی بهره وری کل عوامل تولید، سی رتبه سقوط در وضعیت شاخص رقابت پذیری در تولیدات کشور طی دهه 1390، سقوط 34 درصدی در وضعیت شاخص رابطه مبادله در دهه 1390 و ... نشان دهنده این است که بنیه تولید ما به خاطر میدان دادن غیر عادی به رانت جویان و دلالان و ... با سقوطی نگران کننده روبرو بوده و اگر حکومت گران چاره ای برای آن نیندیشند، شکنندگی های ما شدیدتر خواهد شد.
وی افزود: برای اولین بار در تاریخ برنامه ریزی ایران ما شاهد این هستیم در یک دوره 3 ساله در نیمه دوم دهه 1390 جمعیت فقرای ایران دو برابر شده است. به نظر می رسد خود این مساله به اندازه کافی گویا است. کلیدی ترین جهت گیری های لایحه بودجه 1401 این است که به طرز نگران کننده ای فقرساز و نابرابرساز است. بیشترین فشارها بر گروه های فرودست و مزد و حقوق بگیران لحاظ شده و بیشترین معافیت برای بهره مندان با درآمدهای نامتعارف بالا در نظر گرفته شده است. سند بودجه 1401 تمرکز ویژه ای بر شوک های قیمتی گذاشته است.
مومنی با بیان اینکه نابرابر ساز ترین متغیر آسیب زا، توزیع ناعادلانه قدرت است، گفت: گزارش های رسمی نشان می دهد که تجربه قدرت یک دست در دوره احمدی نژاد، قله انحطاط و فساد را برای ایران ثبت کرد. گزارش های مرکز پژوهش های مجلس نیز می گوید در دوره احمدی نژاد نسبت به دولت قبل از او، هزینه ها برای دستیابی به یک واحد تولید ناخالص داخلی 5 برابر افزایش یافته بود. ماجرای نحوه استقبال مردم از پدیده انتخابات در دو انتخابات آخر به وضوح نشان می دهد که وضعیت مشارکت سیاسی با ما چه کرده است. طی بالغ بر سه دهه گذشته در سرشماری های صورت گرفته گفته شده نزدیک به دو سوم جمعیت فعال در تولید ملی نقشی نداشته اند. این بحران بر حسب آخرین گزارش اتاق بازرگانی حکایت از این دارد که آمیزه ضعف در اعتماد مردم به دولت و سقوط بنیه تولید، باعث شده نزدیک به 61 درصد ظرفیت های صنعتی نصب شده بلااستفاده بماند.
وی در ادامه بیان کرد: بنابر گزارش های سازمان ملل از مجموع 43 نااطمینانی شناخته شده حوزه محیط زیست در دنیا، 34 گونه آن در ایران فعال است. این یک نشانه نگران کننده است. آلوده کننده ترین رشته فعالیت ها به عنوان پیشران جا زده شده اند و تکان دهنده تر این است که این صنایع را در خشک ترین مناطق کشور راه اندازی کرده اند. برای اینکه بفهمیم علی رغم شعارهای پر طمطراق در مساله وابستگی به دنیای خارج از منظر اقتصاد، چه اتفاقی رخ داده به اسناد پشتیبان برنامه چهارم توسعه و سند چشم انداز مراجعه کنیم تا بفهمیم دستیابی به رشد اقتصادی 8 درصد با اختصاص سالانه 16.5 میلیارد دلار قابل تحقق است. از نقطه عطف تدوین برنامه ششم تا امروز، برآوردهای سازمان برنامه می گوید که آن 16.5 میلیارد دلار به 200 میلیارد دلار رسیده است. ما به اندازه فاصله این دو رقم، دچار یک وابستگی ذلت آور و پرمخاطره در عرصه تولید ملی شدیم. اگر شما مشارکت مردم را بر نتابید، چاره ای جز دست نشانده شدن قدرت های بزرگ برای تان باقی نمی ماند.
عضوهیات علمی دانشگاه با اشاره به مساله فساد درکشور گفت: بیش از دو دهه است که هشدار می دهیم برخوردهای انفعالی و پسینی با مساله فساد ما را در مهار این پدیده یاری نمی کند. راه نجات ایران از مسیر یک برنامه ملی مبارزه با فساد بر محور پیشگیری می گذرد. هیچ عنصری به اندازه شوک های وارد شده به قیمت های کلیدی، قدرت تحمیل نابرابری های گسترده، فساد عمیق و وابستگی های ذلت آور را توضیح نمی دهد که همچنان دلبستگی های مسئولان به شوک واردکردن مشاهده می شود.
این استاد دانشگاه در بخش دیگری از سخنان خود با درپاسخ به این پرسش که چرا مطالبات اقتصادی جایگاه بایسته ای در اعتراضات اخیر نداشتند، گفت: متداول ترین شعاری که در این مدت شنیده شده، زن، زندگی، آزادی است که نشان می دهد زندگی به عنوان معیشت در این جریانات مطرح بوده اما این معیشت به معنای تغذیه برای زنده ماندن نیست. مساله ای که برای من خیلی قابل اعتنا است، این است که برخی برآوردهای کارشناسی سطح بالا این را نشانه تشدید سرخوردگی ها از تمرکز روی شعارها و مطالبات معیشتی به ویژه در تجربه سال 1396 و 1398 به شما می آورند لذا بحران اعتماد از این ناحیه شدت گرفته است. از این دریچه گفته می شود وقتی خواسته ها و مطالبات رادیکال می شوند، مطالبه شعارهای دم دستی به خاطر بی اعتمادی با بی اعتنایی مواجه می شود. بحث بر سر این است که گفته می شود تا کی می خواهید بگویید هر فریادی دارید بر سر دولت های قبل بزنید؟ در این مدت یک سال و اندی که گذشته است، کاری کرده اید که این برداشت فراگیر شود که صد رحمت به دولت های قبلی! طنر تلخی که وجود دارد این است که این دولت همه چیز را به گردن دولت می اندازد درحالیکه او اولین کابینه ای است که در دو سال پیاپی برنامه دولت قبلی را تمدید می کند. اگر برنامه های آنان مقصر همه چیز است، این پافشاری شما را به پای چه بنویسیم؟ دولت و مجلس باید بی اعتنایی به نظام دانایی کشور را متوقف کنند. کافی است به اسناد رسمی انتشار یافته توسط همین دولت که برای سال 1401 مطرح کرده بودند، بپردازد. اینها گفته بودند که در سال 1401 یک میلیون مسکن برای مردم تدارک می بینند اما ببینید در همین سال چه شرایطی از لحاظ تملک و اجاره نشینی مسکن برای مردم پدیدار شده است.
مومنی افزود: کمیته دستمزد شوراهای اسلامی کار گزارشی منتشر کرده که می گوید با این سیاست های اتخاذ شده درحیطه مسکن، امید صاحب مسکن شدن که در دنیا استانداردی 5 ساله دارد، برای کارگران ما به 123 سال رسیده است. شدت یاس و سرخوردگی برای آینده برای شریف ترین مردم این سرزمین را ببینید. حال وزارت مسکن تحقق این وعده را به این منوط کرده است که دستگاه های اجرایی زمین های مازاد خود را در اختیار وزارت مسکن بگذارد. میزان قابلیت مدیریت درباره این وعده اینطور است که در آن گزارش نوشته شده که هیچ دستگاهی حاضر به همکاری با وزارت مسکن نشده است یعنی قابلیت هماهنگ سازی در قوه مجریه در این وضعیت قرار دارد که حتی زیرمجموعه وزارت مسکن هم حاضر نشده است زمین مازاد خود را در اختیار وزارت مسکن بگذارد. البته گفته می شود که چنین انتظاری قابل پاسخ دادن نیست چون اصلا زمینی وجود ندارد اما مهم این است که عملا هیچ ردی از تحقق آن وعده مشاهده نمی شود. الان حرف هایی زده می شود که در بهترین حالت ممکن است امسال 100 هزار واحد مسکن جدید اضافه شود که این یعنی 90 درصد عدم تحقق در یکی از دم دست ترین وعده ها رخ داده است.
مومنی همچنین می افزاید: اتاق بازرگانی می گوید با این شیوه که در برخورد با دسترسی به اینترنت ایجاد کرده اید، بین 500 تا 700 هزار شغل موجود را از بین بردید. شما چگونه می خواهید وقتی وعده یک میلیون شغل می دهید، مردم به شما اعتماد کنند؟ برآوردهای کارشناسی وجود دارد که اگر یک میلیون شغل ایجاد شود، ما باید یک برنامه ای داشتیم که از دل آن رشد اقتصادی با کیفیت 10 تا 15 درصدی حاصل شود و متغیرهای کنترلی این مساله منحصر به رشد اقتصادی نیست. باید متناسب با این انتظار انگیزه های سرمایه گذاری ایجاد کرده باشید. ما در چهارمین سالی هستیم که کل سرمایه گذاری صورت گرفته قادر به جبران استهلاکات هم نیست در نتیجه این حرف ها آبی برای مردم تهیه نمی کند اما آبروی وعده دهندگان را به چالش می کشد. این شیوه برخورد همه را به سمت سرخوردگی و رادیکالیزه شدن مطالبات پیش می برد. من صمیمانه و مشفقانه عرض می کنم که این به نفع هیچ کس در ایران نیست. اهل خرد و دانایی به امید دولت نمانند لذا همه باید مشارکت کنند حتی اگر با تحقیر و تلخ کامی مواجه شوند. خاضعانه از اهل خرد می خواهم که به کمک دولت و حکومت بیایند تا از این شرایط عبور کنیم.
وی در بخش دیگری از سخنان خود در رابطه با وابستگی ها به دنیای خارج افزود: در همین ماجراهای ناآرامی های اخیر، ببینید دو متحد استراتژیکی که توسط سیاست خارجه کشور تعیین شده، با ما چه کردند! روسیه قضیه پهپاد را راه انداخت که خدا این بی شفقتی تاریخی آنها را ختم به خیر کند. من سهم ندانم کاری های طرف ایرانی را نادیده نمی گیرم اما می خواهم بگویم که ببینید روی دیوار چه کسی یادگاری می نویسید. در همین ایام که مداخله نامتعارفی از ناحیه رسانه های خارجی برای دامن زدن به ناآرامی ها رخ داد، یکی از کارهای شگرف دولت به غایت محافظه کار چین این بود که با یک فرد ورشکسته ایرانی در شبکه دولتی چین مصاحبه کردند. انها که اهل سیاست هستند می فهمند این یعنی چه! امیدوارم کسانی بفهمند که این عبارت دشمنِ دشمن من، دوست من است خیلی ساده انگارانه است. آنچه روسیه و چین به نمایش گذاشتند، عین کاری است که متحدان استراتژیک محمدرضا پهلوی با او کرده بودند. گزارش ها رسمی می گوید که در دوره ی سال های 1352 تا 1356 که ایران در قله درآمدهای نفتی قرار داشت، 972 شرکت خارجی در ایران به ثبت رسیده بود. از این تعداد 371 شرکت در زمینه دلالی و بیمه، 251 شرکت در زمینه بازرگانی، رستوران، هتل داری و 206 شرکت زمینه ساختمان فعال بوده اند یعنی اغلب در حیطه هایی تمرکز کردند که در یک ساختار رانتی بیشترین بازدهی را دارد. این برای مردم ما هم تجربه خوبی است که مبادا فکر کنند از بیرون آبی برای ما گرم خواهد شد. راه نجات ما این است که توانمندی خود را بالا ببریم و بر اساس آن توانمندی می توانیم قابلیت گزینش گری داشته باشیم. در سایت وزارت اقتصاد نوشته شده رتبه یک جذب سرمایه خارجی به افغانستان تعلق دارد. من این را مایه تحقیر افغان ها نمی دانم و همین که به ما اعتماد کردند قابل احترام است اما می خواهم بگویم از طریق جذب سرمایه افغانستان تنگناهای ما برطرف نمی شود و در عین حال آن تجربه سال های 1352 تا 1356 را هم نصب العین خود قرار دهیم.
این استاد دانشگاه همچنین افزود: آن چیزی که می توانیم به حکومت گران گرامی هدیه کنیم این است که پدیده اصلی و سرنوشت سازی که می تواند کانون اصلی اصلاح خطاهای گذشته و بازسازی کننده اعتماد متقابل بین مردم و حکومت باشد این است که حکومتگران گرامی روند فرسایش و فروپاشی طبقه متوسط درآمدی را در مرکز توجه خودشان قرار دهند. متاسفانه چیزی که من مشاهده کردم این است که چون مطالبات اقتصادی توسط تحلیل گران، کم مقدار جلوه داده می شود، به این مساله توجه بایسته نشده است. طبقه متوسط درآمدی، طبقه توسعه خواهِ کلیدی هر کشوری است. در همه سطوح حیات اجتماعی این طبقه متوسط است که دنبال کیفیت است. استدلال های روشنی در این زمینه وجود دارد. بسیار ثروتمندها کیفیت را در خارج مرزها جست و جو می کنند و بسیار فقیرها به باقی ماندن و زنده ماندن اهتمام دارند لذا این طبقه متوسط است که متقاضی کیفیت باثبات است. طبقه متوسط درآمدی در عین حال بزرگترین متقاضی فراورده های فرهنگی است. به بازارگرا هم گوشزد می کنم که کیفیت بازار را همین طبقه مطالبه می کنند. مساله حیاتی این است که یک بی اعتنایی مشکوک و غیرمتعارف در این زمینه مشاهده می شود. در دوره 1385 تا امروز ما با بی سابقه ترین سطوح افزایش و تنوع حس طرد شدگی و حس حاشیه ای شدن در این طبقه به صورت ذهنی و عینی شاهد بودیم. سازوکارهایی که این بلاها را سر کشور آورده، شوک درمانی، مسئولیت گریزی در امور حاکمیتی یعنی سلامت، تغذیه، آموزش و مسکن مردم، صنعت زدایی بی سابقه، افزایش غیر متعارف در گستره و عمق فساد، توزیع ناعادلانه قدرت، ثروت و منزلت، اتخاذ سیاست های فلاکت زای تورمی و اشتغال زدا، اقتدار زدایی و مرجعیت زدایی از چهره های مقبول غیر حکومتی است. در عین حال رهاشدگی گروه جمعیتی که به آنها NEET گفته می شود (یعنی گروهی که نه شاغل اند نه در حال مهارت کسب کردن هستند و دامنه سنی شان از 15 تا 24 ساله است) یک بحث جدی است که نه در سطح دولت و نه در سطح رسانه ملی درباره این پدیده چیزی دیده نمی شود درحالیکه مطالعات اقتصاد سیاسی در دودهه گذشته می گوید پیشانی اعتراضات را این گروه تشکیل می دهند. نزدیک به دوسوم پذیرفته شدگان در دانشگاه، خانم ها بودند و همزمان با سقوط مشارکت زنان مواجه بوده ایم. درآمد زنان برای درآمد خانوار خصلت مکمل دارد یعنی باید راه را باز کنید تا زنان، مشاغل متناسب با صلاحیت های خود را داشته باشند نه اینکه بزرگترین مداخلات در زندگی آنان را تا حد حیاط خلوت شان ببرید. اینها نیمی از جمعیت این کشور هستند. نمی شود آنها را از بازار کار برانید و از شرم، آمارهای طلاق را بپوشانید و طبقه بندی کنید تا نگویید وقتی زنان شاغل نباشند خانواده ها متزلزل می شوند. ما در این زمینه خطاهای خیلی غیرعادی مشاهده می کنیم.
مومنی در پایان سخنان خود گفت: اینکه ما علی رغم همه سرخوردگی ها و روندهای ناامید کننده ویاس آور هنوز انگیزه داریم و یافته های مان را با همه مخاطراتش در میان می گذاریم بخاطر این است که مسائل ایران در تسخیر علم قرار دارد. اگر حکومتگران گرامی علم را فصل الخطاب قرار دهند، هم می توانیم بفهمیم چرا دچار انحطاط شده ایم و هم سازوکارهای برون رفت را ارائه دهیم.