چرا با اینکه سران سه قوه درباره پرونده مهسا امینی حرف میزنند،جامعه اعتماد نمیکند؟
به گزارش مردم سالاری آنلاین، روزنامه اطلاعات نوشت: رئیس پلیس، فیلم لحظه حادثه را به نمایش میگذارد. پزشکی قانونی، مسئولان بیمارستان خصوصی که مرحومه در آن برای احیا بستری شده بود، حتی پزشکان متخصص مغز و اعصاب با بررسی سی تی اسکن مغز درباره احتمال صدمات وارده به جمجمه اظهارنظر میکنند و… اما با وجود همه این توضیحها حداقل برای بخشی از جامعه قبول و اقناع ایجاد نمیشود و در شهرهایی شاهد تظاهرات و اعتراض بودهایم.
در اینکه ماجرا و حادثه تلخ و تابسوز، قلب همه را به درد آورده است تردیدی نیست اما این حد از بیاعتمادی و عدم قبول نشانه چیست؟ ریشهیابی این سطح از شکاف و شقاق و آسیبشناسی درست آن بسیار ضروری است که هرگز نباید مورد غفلت قرار گیرد.
آنها که در گذشته برخی رفتارهای تند و خشن و ناصواب را در جریان دستگیریها و حتی تذکر دادنها به چشم خویش در خیابان دیدهاند حتی اگر اصلاحاتی در نوع برخورد و روش کار صورت گرفته باشد با همان پیش زمینه و سابقه به داوری مینشینند حتی اگر در این ماجرا واقعاً خشونتی پدید نیامده باشد و گناهی متوجه کسی نباشد. ناگفته پیداست که گستردگی واکنش جامعه به این ماجرا ریشههای اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی گل درشتی دارد که ناشی از گسست رابطه دولت و ملت و غفلت از لزوم توجه به سرمایه اجتماعی و مطالبات انباشت شده آنهاست که بیشترین نقش را در فروافتادن و سقوط آستانه تحمل جامعه داشته است.
اینکه آحادی از مردم به این باور برسند که مطالبات آنها و اولویتهای آنان فاصله معناداری با تمنیّات و مطالبات و اولویتهای حاکمان و کارگزاران دارد و گمان کنند دغدغههای آنان دغدغههای مسئولان و متولیان و کارگزارانشان نیست از هر امکانی برای اعتراض به وضع موجود استفاده و البته معدودی هم سوء استفاده میکنند. میگویند وقتی رئیس جمهور محترم در آغاز کار انتخابات و تشکیل دولت میگوید ما گشت ارشاد داریم اما گشت ارشاد مدیران، ولی چندی که گذشت میبینند خبری از آن گشت ارشاد که قرار است نابلدان و نا محرمان را از پشت میز مدیریت بردارد و شایستگان را برجایشان بنشاند و سفره رانت و فساد و تبعیض را برچیند، چندان که باید نیست در حالی که گشت ارشاد در خیابان بیشتر دیده میشود، به اعتمادشان لطمه میخورد. وقتی از کاهش روند نقدیندگی و تورم و رفاه و ایجاد شغل و رفع بیکاری سخن میشنوند و سپس واقعیتهای دیگری میبینند، باورشان را به حرفهای مسئولان از دست میدهند.
آن زمان و هنگام که گمان میکردیم با تنگ کردن فضای انتخاب و از صحنه راندن مخالفان سیاسیمان و یکدست کردن نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری به اقبال بهتری میرسیم باید میدانستیم که احزاب مخالف و سالم و قوی که سرعتگیر تنشها و منازعات فراگیر و بعضاً کور در بحرانهای سخت سیاسی و اجتماعی هستند از کار میافتند و با گستردهتر شدن شکاف بین پیوند دولت ـ ملت، بستری برای مرجعیت رسانهای و سیاسی آنهایی فراهم میکنیم که در زمره دوستان و دلسوزان این ملک و ملت نیستند.
در اینباره گفتنیهای بسیاری هست که در این مقال و مجال نمیگنجد اما یک نکته در پایان بد نیست گفته آید: راستی وقتی تجربه عدم کارایی روشهایی مانند گشت ارشاد را داریم چرا اصرار بر استمرار آن داریم و در صدد اصلاح این روش بر نمیآئیم؟
کمی اندیشه کنیم که چنین اقداماتی، بیشتر به نفع گرایش جامعه به حجاب و پوشش مناسب بوده و هست یا به ضرر آن؟ حداقل برای احترام به حجاب و بانوان محجبهمان بیشتر در اینباره بیندیشیم…