به گزارش مردم سالاری آنلاین به نقل از اطلاعات، در ابتدای این مراسم دکتر سید عباس صالحی مدیرمسؤول روزنامه اطلاعات و شاگرد قدیمی استاد علامه حکیمی، ضمن خیر مقدم به میهمانان حاضر در این مراسم، طی سخنانی اظهار کرد: مرحوم استاد علامه حکیمی، بینیاز از توصیف است؛ فردی که دایره وسیعی از بزرگان، به تجلیل و توصیف وی پرداختهاند. او شخصیتی است که قبل از سی سالگیاش، مرحوم علامه امینی از او به عنوان «العلامه الجلیل» یاد کرد و مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی، در اجازهای که به او داد، او را «استاد محقق ماهر و ادیب» خواند و سیدجلال آشتیانی، با همه تفاوت سلایق و نگاهها در پارهای از حوزهها، در مصباحالهدایهای که به علامه حکیمی تقدیم کرد، او را «دانشمند بسیاردان و محقق» توصیف کرد. اخوان ثالث در قصیدهای که در شهریور 1340 برای حکیمی سرود، تعبیرش برای استاد این است: «سربدار ایام ما، شاعر پرشور پاکدل.» دکتر شفیعی کدکنی او را به عنوان «دوست شاعر و دانشمند و راوی حماسه تشیع در روزگار ما» میشناخت و دکتر شریعتی به او «مرد آگاهی و ایمان، اخلاص و تقوا، آزادی و ادب، دانش و دین» لقب داد.
وی افزود: مرحوم حکیمی را از دریچههای مختلف میشود دید و تعریف کرد. او تداعیگر ابوذر بود. نمیخواهم مبالغه کنم اما همان تعبیر «یعیش وحده و یموت وحده و یبعث وحده» به گونهای در زندگی علامه حکیمی متجلی است. حکیمی شبیه هیچکس نبود؛ او خود بود و خود. نمیتوانیم او را با نحلهای، جریانی و فردی، مشابه ببینیم. من گونههایی از آنچه حکیمی بود و نبود را در حد تیتر میگویم.
صالحی با طرح سؤالاتی درباره شخصیت علامه حکیمی بیان کرد: حکیمی هم نوگرا بود، هم سنتگرا و نه نوگرا بود و نه سنتگرا. بسیاری از گفتهها و نوشتههای او را میتوان شاهدی آورد برای این ترکیب متمایزی که او سنتاندیشی نوگرایانه یا نوگرایی سنتاندیشانه داشت.
حکیمی آخوند بود یا دانشگاهی؟ روحانی بود یا روشنفکر؟ او هم هر دو بود و هم هر دو نبود. هر کدام از اینها ویژگیهایی دارند که حکیمی ترکیبی متفاوت و منحصر از هر دو بود. او هم روشنفکر بود و هم روحانی و هم هر دو نبود.
حکیمی فیلسوف بود یا متکلم؟ هم هر دو بود و هم هر دو نبود. با ویژگیهایی که در فلسفه به معنای اعم میبینیم؛ یعنی تکاپوی عقلانی، و ویژگیهایی که در کلام میبینیم مثل وفاداری به پارهای از باورها، حکیمی هم متکلم بود هم نبود، هم فیلسوف بود هم نبود، هم هر دو بود و هم هر دو نبود.
مدیرمسؤول روزنامه اطلاعات در پایان تصریح کرد: آقای حکیمی از بزرگداشت به دور بود. ما خواستیم محفل او را طوری که خودش دوست دارد برگزار کنیم. به همین دلیل، سعی کردیم محفل خودمانیتر باشد. همچنین هیچ مجلسی نیست که من از مرحوم دعایی یاد نکنم. مرحوم دعایی از آن شخصیتهایی بود که در برخی حوزهها، شباهتهای زیادی با علامه حکیمی داشت؛ ازجمله در سادگی، سادهزیستی، صفا و مناعت. یاد او را هم گرامی میداریم.
* پاکی و دانایی و راستی در حرکات و گفتار
در ادامه این مراسم دکتر رضا داوری اردکانی، استاد فلسفه و رئیس فرهنگستان علوم بیان کرد: بهترین وصف درباره علامه حکیمی را از زبان دکتر صالحی شنیدم که معمای وجود حکیم خراسان را به خوبی بیان کرد. وجود این صفات ظاهرا ناهمخوان در یک شخص، مطلب قابلتأملی است. من هم امروز میخواهم از شرف همدمی و همصحبتی با حکیمی و از نسبت خودم با او نکاتی را خودگویه کنم.
وی پس از ذکر نام و یاد مرحوم دعایی اظهار کرد: من از اوان جوانی، مرحوم حکیمی را که به علم و فضل و فضیلت و هنر شاعری آراسته بود، میشناختم. وقتی ترجمه ممتاز کتاب «اسلام در ایران» منتشر شد، آقای حکیمی حواشی گرانبهایی بر این کتاب نوشت و این آغاز آشنایی من با آثار علمی او بود. این حواشی در نظر من چندان سنجیده آمده بود که وقتی اخوان ثالث شعری را به او اهدا کرد، معنی سخن را دریافتم و فهمیدم که شاعر به کجا نظر دارد.
وی ادامه داد: ملاقات من و آقای حکیمی خیلی دیر اتفاق افتاد. میدانید که بزرگی اشخاص همیشه در رفتار و گفتارشان ظاهر نمیشود یا به نظر همه نمیآید. اما من در ملاقات با آقای حکیمی، آثار این بزرگی را یافتم. پاکی و دانایی و راستی در حرکات و گفتار او عیان بود. من و او همدلیها و سخنهای بسیار باهم داشتیم ولی متأسفانه کمتر یکدیگر را میدیدیم. در ملاقاتها هم من کمتر سخن میگفتم و بیشتر گوش بودم و میآموختم.
داوری تصریح کرد: من حکیمی را میشناختم اما خبر نداشتم که آیا او هم مرا میشناسد یا نه. در نظرم چندان هم وجهی برای این شناختن وجود نداشت، بهویژه آنکه نوشتههای من کمخوانندهاند، زیرا خواننده را به ادامه خواندن ترغیب نمیکنند، بلکه از او میخواهند که در یافتن پاسخ پرسشها، کمک کند. همه خوانندگان هم حاضر به این همکاری نیستند.
وی افزود: کتاب فارابی او، درباره فلسفه مدنی فارابی و نسبتش با استادان یونانی است و اساس فلسفه فارابی، یکی بودن دین و فلسفه است. به نظر من، فسلفه اسلامی در جهتی که فارابی طرح آن را درانداخته، سیر کرده است. در رساله فارابی، نویسنده به خود حق نداده است که در اصل مزبور چون و چرا کند و به صرف شرح و بیان اکتفا کرده است؛ هرچند که خواننده دقیق میتواند دریابد که پرسشی هم هست که نویسنده نخواسته، یا نتوانسته آن را به زبان آورد؛ اما استاد حکیمی از فحوای کلام من دریافته بود که پرسشی دارم و آن را به زبان نیاوردهام. لطف و توجه استاد به من از همینجا آغاز شد.
*غمش، غم مردم بود
در ادامه، حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد حجتی کرمانی با گرامیداشت یاد علامه حکیمی و همچنین سیدمحمود دعایی، بیان کرد: سابقه آشنایی من با مرحوم حکیمی و مرحوم دعایی از همه شماها بیشتر است. من سال 32 به مشهد رفتم و با برادرم چند ماهی در مدرسه نواب ساکن بودیم و آنجا با مرحوم حکیمی آشنا شدم. آشناییام با مرحوم دعایی هم به سالهای 27 و 28 در کرمان برمیگردد و از دهه 40 هم در آغاز نهضت انقلاب با او همکاری داشتم. او روزنامه اطلاعات را در این چهل سال، به وجه ممتاز و منحصربهفردی اداره کرد. او خود یک آدم منحصربهفرد بود و با اینکه در قلب سیاست و جامعه و روزنامهنگاری بود، اما ویژگیهایی داشت که در کمتر کسی سراغ داریم.
وی ادامه داد: بعد از کودتای 28 مرداد و فوت مرحوم آیتالله بروجردی، من از دور با آثار حکیمی آشنایی پیدا کردم ولی چند صباحی هم از نزدیک در خدمت وی بودم. میدیدم که غمش، غم مردم بود. در سالهای اخیر تمامی وجودش رنج بود و میگفت چرا انقلاب ما با این خصومتها، ولنگاریها، نادانیها و ندانمکاریها به این روز افتاده است؟ او میگفت که روزی زیر پل سیدخندان ناظر بودم که یک جاروکش نان خشک را در آب زد تا بتواند آن را بخورد. او با حسرت و تأثر زیاد میگفت که آیا ما برای این انقلاب کردیم؟
* عقلورزی در سنت دینی
در این مراسم دکتر محمدتقی سبحانی، استادیار دانشگاه، اظهار کرد: بررسی شخصیتها را دستکم از دو زاویه میتوان دنبال کرد: یکی نگاه به تولیدات و فرآوردههای اندیشه آنها و زاویه دوم، تجربههایشان در اندیشیدن و گشودن راهها و افقگشاییها. بسیاری از اندیشمندان را میشناسم که آثار فراوانی را تولید میکنند اما تجربههای معرفتی چندانی ندارند. پارهای از اندیشمندان هم هستند که تجربه زیستن معرفتی و اندیشهورزی آنها، دستاوردی را برای نسلهای آینده برجای میگذارد که به اندازه صدها اثر علمی ارزش دارد. مرحوم علامه حکیمی را میتوان از هر دو نظر بررسی کرد.
وی افزود: آثار گرانسنگ علامه حکیمی، مؤثر و ماندگار هستند اما از نظر من، ارزش علامه حکیمی را باید در تجربههای زیستفکری او دنبال کرد. دکتر صالحی بهخوبی از دوگانههای عصر ما سخن گفت. حکیمی توانست این تناقضها را در کنار هم گرد آورده و از آنها یک شخصیت متعالی بسازد. باید ببینیم استاد حکیمی چه تجربههایی برای زیستن ما در عصر جدید پدید آورده است؟ حکیمی در عین حال که در درون به سنت وحیانی و دینی معتقد بود، با روشنفکرترین صاحبان اندیشهای که هیچ نسبتی با فکر و فرهنگ دینی نداشتند نشست و برخاست میکرد.
کلاس شرح فرزدق
در ادامه، جلال رفیع، روزنامهنگار پیشکسوت، به ذکر خاطراتی از مراوداتش با مرحوم حکیمی پرداخت و گفت: نخستین بار قبل از انقلاب در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به محضر استاد حکیمی رسیدم. او آنجا دو کلاس داشت؛ یکی تفسیر نهجالبلاغه و دیگری کلاس شرح قصیده فرزدق. ما در هر دو کلاس شرکت میکردیم. استاد به من گفت به دوستان دانشجو بگو کلاس نهجالبلاغه من از طرف جاسوسان ساواک مورد نظارت است و مطالبی که آنجا بیان میشود را میپایند. به دوستان بگو بیشتر به کلاس شرح فرزدق بیایند زیرا ساواک به آن حساسیتی ندارد. من اتفاقا حرفهای اصلیام را در آن کلاس خواهم زد. استاد در آن کلاس نکات مهم سیاسی و دیدگاههای خود را در حوزه سیاسی و اجتماعی بیان میکرد.
وی افزود: بعد از انقلاب، روزی برای دیدار با آقای خاتمی به روزنامه کیهان رفتم. وقتی وارد شدم، دیدم استاد حکیمی آنجا حضور دارد. خدمتش نشستم و از او پرسیدم «چرا نیستید؟» جواب داد «شما درست میگویی، ما نیستیم؛ ما عدمهاییم. هستینما، ما نیست هستیم.» گفتم «غرضم این بود که در چشم ظاهربین ما نیستید.» او توضیحات مفصلی داد؛ از جمله این که انقلابی که ما مردم به پیروزی رساندیم، میراث کهن تشیع خونین را همراه خود داشت. ما باید صبح پیروزی انقلاب، دو مرکز را خراب میکردیم؛ یکی شمال تهران و دیگری جنوب آن. جنوب تهران مظهر و نماد فقر است و شمال آن، نماد اشرافیت تکاثری است که هر دوی اینها با اسلام در تضاد است. ریلگذاری ما باید به سمت نفی این دو ساحت میبود.
*آنچنان که میگفت، میزیست
سخنران آخر این برنامه، امیرمهدی حکیمی، برادرزاده علامه حکیمی بود. وی بیان کرد: من از کودکی، وقتی قم بودیم و در مؤسسه «الحیات» کار میکردم، توفیق داشتم خدمت علامه حکیمی باشم. سالی که او به مشهد آمد، زندگی ساده و فقیرانه ناشی از فقرخودخواسته خود را با خود با مشهد آورد. میز او در مؤسسه «الحیات» تخته چوبی بود که روی پارههای آجر قرار میگرفت. عمه بزرگ من در مشهد با علامه زندگی میکرد. پدرم به مرحوم علامه حکیمی گفت که تو به این زندگی عادت داری ولی این سبک زندگی برای همشیره ما سخت است. اجازه بده اینجا را کمی مرتب کنیم. به این ترتیب، من یک موکت ساده، میز بسیار ساده و یک تخت برای نشستن خریدم و به منزل عمو بردم. او وقتی وارد شد به من گفت: آقا مهدی، شاه هم این زندگی را نداشت!
وی افزود: شبی خدمت علامه حکیمی بودم. دیدم کنار شیرآب، سطلی گذاشته و روی یادداشتی نوشته است «شعار الصغار». آن سال در مشهد باران کم باریده بود و بچهها برای ترویج صرفهجویی در مصرف آب، راهپیمایی کرده بودند. علامه حکیمی از این راهپیمایی باخبر شده بود و میخواست قطره آبی هم اسراف نشود. من لحظهای در زندگی او سراغ ندارم که خلاف آنچه گفته، زیسته باشد.
یک سالی به من گفت ظهر تابستان رفتم به میدان ترهبار رفتم تا میوه بخرم. خانمی آمد و یک طالبی برداشت و روی ترازو گذاشت. وقتی میوهفروش قیمت را اعلام کرد، آن خانم به سرعت از مغازه خارج شد و آن طالبی را نخرید. من از آن به بعد هیچوقت یادم نمیآید که او طالبی خورده باشد زیرا میگفت هربار طالبی میبینم یاد آن خانم میافتم که نتوانست در آن ظهر گرم، طالبی بخرد.
مؤسسه الحیات در زمان حیات او به همت دکتر صالحی شکل گرفت تا اندیشه او همچنان مستقل بماند. این مؤسسه هیچگاه یک ریال بودجه دولتی دریافت نکرد یا از هیچ سرمایهداری یک ریال نگرفت و همتش، نشر اندیشه علامه حکیمی بود و است.
در پایان این برنامه، از مجموعه نرمافزاری آثار علامه حکیمی که با همراهی مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم انسانی تولید شد و همچنین کتاب «حکیم جاودانه» که به همت حجتالاسلام والمسلمین سلمانی آرانی تدوین شد و مصاحبه و مجموعه پرسش و پاسخ با علامه حکیمی و زندگینامه خودگفتار اوست و همچنین سایت مؤسسه «الحیات» با رویکرد تبیین اندیشه علامه، رونمایی شد.