روزنامه کیهان نوشت: چطور میشود بسیاری از دانشآموزان دختر پس از 12 سال تحصیل و در اختیار آموزش و پرورش بودن، کمترین اطلاعی از فلسفه حجاب یا نگاه اعتقادی و باورمندانه به حجاب پیدا نمیکنند؟ چرا در تمام این 12 سال و سپس در آموزش عالی نباید مبانی فلسفه حجاب به عنوان یک واحد درسی مستقل و مهم تدریس شود؟
روزنامه کیهان نوشت: چطور میشود بسیاری از دانشآموزان دختر پس از 12 سال تحصیل و در اختیار آموزش و پرورش بودن، کمترین اطلاعی از فلسفه حجاب یا نگاه اعتقادی و باورمندانه به حجاب پیدا نمیکنند؟ چرا در تمام این 12 سال و سپس در آموزش عالی نباید مبانی فلسفه حجاب به عنوان یک واحد درسی مستقل و مهم تدریس شود؟
اینکه دوران مهم و اثرگذار 12 سال تحصیلی بیشتر به فرمول، تست، آزمون و معدل و غفلت از امور تربیتی و تبیین اصول اعتقادی - اجتماعی مهم مانند حجاب بگذرد، و تقریباً هیچ فیلم، سریال یا انیمیشن مروج حجاب و عفاف برای کودک و نوجوان ما تدارک دیده نشود، از آنسو فضای مجازی رها شده و مملو از شبهات اعتقادی و ضد حجاب و عفاف، یا سریالها و انیمیشنها و بازیهای رایانهای غربی مروج بیحجابی و قبح شکنی مرجع و تغذیهکننده فکری کودکان و نوجوانان ما شود و چند سال بعد تازه به فکر چاره برای کم توجهی یا سهلانگاری نسبت به حجاب باشیم عاقلانه و منطقی است؟
اثرگذاری کار فرهنگی همراه با اقناع مخاطب بارها و بارها در همین جامعه ما به اثبات رسیده است. به عنوان مثال سالها قبل در شرایطی که استفاده از کمربند ایمنی در خودرو مرسوم نبود و سالانه هزاران نفر بر اثر همین کم توجهی کشته یا دچار ضایعههای سنگین جسمی میشدند تصمیم گرفته شد با یک کار عمیق فرهنگی این ضعف برطرف شود. طی چند سال با تولید و پخش انیمیشنهای با کیفیت و جذاب، ساخت برنامههای هشدار دهنده ترافیکی، اصرار به نمایش بستن کمربند ایمنی در فیلمها و سریالها، کشاندن مقوله فرهنگ رانندگی به سطح آموزش جدی در مدارس و اقدامات مفید دیگر کار را به جایی رساند که این رفتار به یک عادت و فرهنگ تبدیل شود و همه بپذیرند استفاده از کمربند ایمنی نه محدودکننده حق آزادی و انتخاب رانندگان و سرنشینان خودرو بلکه ضامن حفظ جان آنهاست. همین اتفاق درخصوص استفاده از کلاه ایمنی موتورسواران هم افتاد و اکنون مردم اگر برخورد پلیس با رانندگان متخلفی که همچنان به نبستن کمربند ایمنی یا استفاده نکردن از کلاه ایمنی موتور سواری اصرار دارند ببینند حق را به پلیس میدهند.
در همین ماجرای کرونا مگر غیر از این بود که در روزهای سخت شیوع بیماری بیان دلایل مستند و تبیین فواید عقلی و منطقی استفاده از ماسک و آموزش همهجانبه در این خصوص باعث استقبال مردم از آن شد؟ چه چیزی جز کار درست و فرهنگ سازی همراه با اقناع افکار عمومی میتوانست باعث جلب مشارکت مردم در این زمینه شود؟ عده قلیلی هم فکر میکردند که اصرار و در مواردی اجبار به استفاده از ماسک سلبکننده آزادی فردی آنهاست اگر اکنون در قید حیات باشند و از کرونا جان سالم به در برده باشند خواهند گفت که اشتباه میکردند.