انسانی وارسته و سرشار از فضیلتهای اخلاقی استاد سعید تشکری استاد بزرگ روایت مشهد درگذشت و اندوهی تلخ برای همه بر جای ماند.
نبض روایت مشهد از تپش ایستاد
جواد لگزیان*
20 بهمن 1400 ساعت 12:19
انسانی وارسته و سرشار از فضیلتهای اخلاقی استاد سعید تشکری استاد بزرگ روایت مشهد درگذشت و اندوهی تلخ برای همه بر جای ماند.
انسانی وارسته و سرشار از فضیلتهای اخلاقی استاد سعید تشکری استاد بزرگ روایت مشهد درگذشت و اندوهی تلخ برای همه بر جای ماند.
تشکری با جدیت بینظیری در کار روایت شهری بود که با تمام وجود دوست میداشت و با شکیبایی تمام در کار آفرینش دوباره خاطراتی بود که رو به فراموشی میرفت.
استاد تشکری با ارادتی پاک به امام رضا(ع) زیارت را مناسکی دلپذیر و آدابی کامل و تعالیبخش میدید و بافت اطراف حرم و آدمیان پرمهر آن و آداب و ادبشان را ارج میگذاشت و در کارگاه روایت مشهد از ضرورت روایت بافت اطراف حرم مطهر میگفت و با چهرهای مهربان و کوشا و با لبخندی به یاد ماندنی و همیشگی در کار روایت تک تک ساکنان این بافت تاریخی و قصه مهربانیشان بود.
در یکی از زیباترین کتابهایش کافه داش آقا، استاد تشکری نوستالژی خیابان ارگ مشهد را زنده میکند و خوانندگان اثر را به روزگاری نه چندان قدیم در مشهد میبرد که کافهای بود که میشد در آن نشست و صبح تا شب درباره ادبیات و فلسفه و هنر حرف زد و تنها یک استکان چایی سفارش داد و خوشحال از همصحبتی یاران تا پاسی از شب به خوشی و تامل گذراند، آن هم در خیابانی پر از سینما و تئاتر و شادی. هزاران حرف و سخن در این کتاب هست از رویارویی روشنفکران با لمپنهای طرفدار پادشاه گرفته تا حکایت زندگانی ارسلان و عشق و دیگر حرفها اما قلم استاد تشکری وقتی از خوبیهای همنشینی و رفاقت میگوید آنچنان زیبا مینویسد که آدم با دلی سودایی به راه میافتد در کوچههای شهر تا کافهای بیابد و بلکه رفیقی.
به یاد دارم که در ایام جوانی افتخار شاگردی ایشان را در جلسات روزنامه قدس داشتم که استاد در برابر شلوغی و سر و صدا و انتقاد همیشه با سعه صدری مثالزدنی ظاهر میشد و با شکیبایی جدیدترین پژوهشهای فکری و ادبی خود را با حاضران در میان میگذاشت و گفتهها و رفتارش مدام دعوتی به مطالعه و تحقیق و اندیشه بود.
اکنون نبض این همه علاقه و عشق و پویایی از حرکت ایستاده است و روح بلند استاد به آبی فیروزهای خوبیها پیوسته است.
آثار استاد تشکری «مفتون و فیروزه»، «غریب قریب»، «هندوی شیدا»، «من سقراط مجروح را دوست دارم»، «رژیسور»، «هزار و سیصد و پنجاه و هفت»، «مردمان قصه کنند»، «مشاق» و «پاریس پاریس» همگی با دقت یک نمایشنامهنویس حرفهای مشهد و قصهها و آدمهایش را توصیف کردهاند و کمترین کار ساخت سینمایی این آثار فاخر است که شاید بتواند بیانگر بخشی کوچک ازعظمت این استاد بزرگ روایت مشهد باشد.
کد مطلب: 161032