این گروه که از اوایل دهه ۷۰ در صحنه سیاسی کشور شناخته شدهاند، معروف به گروه انصار حزبالله است، گرچه در مورد شکلگیری این گروه و سابقه آن بحث و حدیثها متفاوت است؛ برخی آنها را همان گشتهای القارعه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی میدانند که بعضا برخی از آنها به عنوان نیروهای انقلابی و اسلامی اقدام به برخورد با بدحجابان به صورت خودسرانه میکردند.
مثلا بر اساس آنچه که ناطقنوری در مصاحبهای اعلام کرده است" آن روزها توی خیابان ولعیصر عدهای بدحجاب و با آرایش بیرون میآمدند. یک عده هم میخواستند با این افراد برخورد کنند، درحالی که مسوولیت برخورد با آن اشخاص بر عهدهشان نبود، اما به عنوان نیروهای انقلابی و اسلامی و خودسر میآمدند و میریختند توی خیابان ولیعصر و مثلاً یک پسری را که موهایش بلند بود میگرفتند و بغل جوب میخواباندند که با ماشین سرش را بتراشند و گاه پوستش را هم میکندند. یا امثال آن." اینگونه اقدامات آنها با واکنش مسئولان عالیرتبه کشور روبرو شد، و وزیر وقت کشور آن زمان تصمیم به برخورد با آنها گرفت، گرچه گروهی که اکنون به عنوان انصار حزبالله نامیده میشود، ارتباط خود را با این گروه قویا رد میکنند و تاکید بر آن دارند که فعالیت آنها از اوایل دهه ۷۰ آغاز شده است، ولی حمایتهای آنها در طول سالهای اخیر از گشتهای ارشاد و تاکید بر تداوم و اهمیت آن در جامعه علیرغم انتقاداتی که بعضا نسبت به آن وارد است، نزدیکی این دو گروه را در ذهن متبادر میکند.
درباره پیدایش گروه موسوم به انصار حزب الله بحثها متفاوت است. برخی میگویند جرقه تشکیل این گروه از دی ماه سال ۷۰ در هیات رزمندگان اسلام زده شد، مکانی که به پاتوق جوانان پرشور مذهبی برگشته از جنگ تبدیل شده بود و در ابتدا با عنوان رزمندگان اسلام فعالیت میکردند، ولی بعدا به مرور زمان نام آنها به انصار حزبالله تغییر یافت.
در این ارتباط حجتالاسلام و المسلمین پروازی یکی از اعضای این گروه که پس از خرداد ۷۶ از انصار جدا شد و در حال حاضر در حاشیه ورامین مشغول به کشاورزی است، در مصاحبهای که چند سال پیش انجام داد، اعلام کرد که در سال ۱۳۷۲ حسین اللهکرم آمد و به من گفت بیا در هیات رزمندگان اسلام سخنران باش.
او خاطرنشان کرد: تعداد موسسان انصار ۱۸ نفر بودند که به سه گروه تقسیم میشدند، گروهی وابسته به ذوالقدر که تعدادشان هفت نفر بود، هفت نفر هم از طرف عبداللهی معرفی شدند و چهار نفر هم با اللهکرم بودند. بچهها همگی، من و مرحوم سیدعلی نجفی را (یکی از سخنرانان هیات رزمندگان اسلام بود که در همان سالها فوت کرد) قبول داشتند و بعد از اینکه مرحوم نجفی فوت کرد، از من خواستند که در جلسات هیات رزمندگان سخنرانی کنم. اسم انصار در آن تاریخ اصلا مطرح نبود، میگفتند هیات رزمندگان و بعد به مرور اسم انصار به میان آمد.
در مورد موسسان حزبالله اسامی مختلفی مطرح است که از جمله به اللهکرم، دهنمکی، پروازی، محتشم، ذوالقدر و ... میتوان اشاره کرد، گرچه افرادی چون امیرفرشاد ابراهیمی (یکی از متهمان پرونده نوارسازان) و کیانوش مظفری نیز به این گروه اضافه شدند، ولی مانند پروازی بعد از خرداد ۷۶ از این گروه جدا شدند و انتقاداتی را نیز متوجه این گروه کردند و البته اتهاماتی متوجه خود آنها شد.
در ارتباط با سابقه این گروه، عبدالمجید محتشم چند سال پیش در مصاحبهای گفت: بنیانگذاران انصار حزبالله یک جمع ۲۵ نفرهای بودند و در آن زمان این جمع با آرمانهای یکسان در روحیه رزمنده بودن و بسیجی بودن گرد هم آمدند و هیچ اولویتی بین آنها نسبت به هم وجود نداشت و برای ثبت این مرکز یک جمع هشت نفره به عنوان هیات موسس انتخاب شدند که ویژگی خاصی نسبت به سایرین نداشتند که از جمله این افراد میتوان به اللهکرم، دهنمکی، روشنی، سلطانپور و البته بنده اشاره کرد.
او تصریح کرد: موسسه فرهنگی و مطبوعاتی انصار حزبالله در آذر ماه سال ۷۳ به ثبت رسید، ولی شکلگیری اولیه آن در سال ۷۲ است.
محتشم در ادامه پاتوق انصار حزبالله را در آن زمان نماز جمعه اعلام کرد و افزود :با تعدادی از انصار نیز در جای دیگر خارج از این نماز جمعه در این ارتباط مذاکره شد.
او در پاسخ به این سوال که آیا از ۲۵ نفر ابتدایی هنوز کسی در این مجموعه فعالیت دارد، اظهار داشت: از آن هشت نفر که به عنوان هیات موسس انتخاب شدند، سه نفر باقی ماندند و در واقع از آن ۲۵ نفره اولیه هنوز هم تعدادی در این موسسه مشغولند ،ولی نوعا تعدادی از آنها به تناسب ضروریتهای موجود در جاهای مختلف پخش شدند.
اللهکرم یکی دیگر از اعضای قدیمی انصار حزبالله که به همراه مسعود دهنمکی در سال ۷۵ رسما از انصار حزبالله کنارهگیری کرد، در مورد شکلگیری این گروه و نحوه پیوستنش به آن نیز در مصاحبهای اعلام کرد:«با پیروزی انقلاب اسلامی و شکلگیری بلوا، آشوب و بر هم زدن نظم جامعه از سوی گروههایی که عمدتا از سوی قدرتهای حاکم در غرب و شرق حمایت میشدند، جریانهای مردمی نیز به صحنه آمدند. اینجانب نیز طی این دوران به گروههای مردمی پیوستم. مهمترین شکل از جریانهای حزباللهی که به صورت تقریبا سازماندهی شده به صحنه سیاسی اجتماع آمدند، به دورانی باز میگردد که جبهه ملی، حزب ایران و گروههای وابسته جریان ملیگرا در اعتراض به لایحه قصاص از مردم خواستند که در میدان بهارستان تجمع کنند در این هنگام امام راحل آنها را مرتد اعلام کرد و راهپیمایی از سوی جریان حزبالله بر ضد جریان مرتد شکل گرفت و شعار (ملیها کوشاند، تو سوراخ موشاند) سر داده شد. در مرحله بعد باید اشارهای به شفافیت ماهیت نفاق گروهک مجاهدین خلق مینمودیم که این موجب به همچسبیدگی بیشتر گروههای مردمی برای دفاع از ارزشهای انقلابی و اسلامی شد. این جریانها که موسوم به حزبالله بودند در مقابل لانه جاسوسی به حمایت از دانشجویان انقلابی پرداختند و شبها تا صبح به پاسداری از لانه میپرداختند. اوج شکلگیری گروههای حزباللهی به حادثه ۱۴ اسفند سال ۵۹ در دانشگاه تهران و کودتای خرداد ۱۳۶۰ منافقین برمیگردد که به پیروزی حزبالله منجر شد. »
وی افزود: «در آن دوره گروههای نفاق چپگرا و راستگرا، حزبالله را مرتجع و چماقدار معرفی میکردند، البته مردم از این ترفندها آگاه بودند و هرگز این مطلب را نمیپذیرفتند.»
وی در ادامه گفت:« از این دوران به بعد بود که جریانهای حزباللهی به سوی جبههها رفتند و به خلق عملیاتهایی چون حصر آبادان، عملیات تنگه چزابه و ... پرداختند. البته در دوران دفاع مقدس برخی از نیروهای نفوذی از سوی گروههای سیاسی به جریانهای حزبالله وارد میشدند تا تفکر جریان دگرسازی را با ایجاد آشوب و درگیری تحقق بخشند.»
بر اساس گفته موسسین انصار حزبالله، این گروه در راستای دفاع از ارزشها، اصول و آرمانهای امام و انقلاب و دفاع مقدس با محوریت نگرش و دیدگاههای مقام معظم رهبری تشکیل شده، گرچه در دولتهای مختلف راهبرد آنها متفاوت بوده است. آنها در ابتدای تاسیس انصار حزبالله، دغدغه مقابله با شبیخون فرهنگی و مبارزه با بیحجابی را داشتند که گرچه بعضا از این موضوع فراتر رفتند و دغدغه آنها به محتوای کتابها، فیلمهای سینمایی و تلویزیون نیز معطوف شد، به نحوی که آنها در سال ۷۴ در برابر انتشارات "مرغ آمین" که در خیابان کریمخان بود، در اعتراض به انتشار کتابی با عنوان "و خدایان دوشنبهها میخندند" تجمع کردند و به گفته برخی اقدام به آتش زدن دفتر این انتشارات کردند. آنها در سال ۷۵ در مقابل سینما قدس تهران علیه فیلم "تحفه هند" اقدام به برگزاری تجمعی کردند که این تجمع به درگیری و شکسته شدن شیشه های سینما منجر شد. فیلم بعدی که در سال۷۶ مورد اعتراض انصار حزبالله قرار گرفت فیلم "آدم برفی" بود؛ چنانکه اکران این فیلم به دلیل برخی از تجمعات در شهرهای مختلف ایران از جمله تجمع در مقابل سینما قدس اصفهان با مشکل روبرو شد، البته در سال ۹۱ نیز تجمعات و اعتراضات آنها علیه برخی از فیلمهای سینمایی علیرغم اینکه دارای مجوز اکران هستند شدت گرفته به نحوی که در ابتدای سال با برگزاری تجمعاتی با اکران فیلم "گشت ارشاد" و "زندگی خصوصی" مخالفت کردند که البته این مخالفت آنها با حمایت برخی از ائمه جمعه نیز همراه بود و این مخالفتها باعث اکران ناتمام این دو فیلم شد.
در این روزها نیز شاهد اعتراض انصار حزبالله به فیلم " من مادر هستم" هستیم. فیلمی که تمام مراحل قانونی را طی کرده و از وزارت ارشاد نیز مجوز اکران گرفته است، ولی انصار حزبالله آن را فیلم غیراخلاقی میداند و در مخالفت با اکران آن به صدور بیانیه علیه وزارت ارشاد و دستاندرکاران این فیلم اکتفا نکردند و در روز شنبه هفته گذشته اقدام به برگزاری تجمعی در برابر وزارت ارشاد کردند، در حالی که دستاندرکاران این فیلم معتقدند که فیلم "من مادر هستم" فیلمی اخلاقی است و وزارت ارشاد نیز همچنان بر ادامه اکران این فیلم اصرار دارد.
انصار حزبالله در دوران هاشمی رفسنجانی با توجه به سیاستهای اقتصادی وی اعتراضاتی را به این سیاستها داشتند و معتقد بودند که این سیاستها باعث افزایش فاصله بین طبقات مختلف جامعه میشود. آنها با تاکید بر مقوله عدالت به مخالفت با این سیاستها پرداخته و بعضا اقدام به برگزاری تجمعاتی نیز کردند که از جمله آن میتوان به تجمع آنها در سال ۷۴ در مخالفت با سرمایهداران غربزده در مقابل برج سفید تهران اشاره کرد.
بعد از روی کار آمدن دولت اصلاحات، استراتژی انصار حزبالله کمی متفاوتتر شد و بیشتر جنبه سیاسی و فرهنگی گرفت. آنها همواره از منتقدان جدی مهاجرانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و سیاستهای وی در ارتباط با مقوله فرهنگ و هنر بوده به نحوی که معتقد بودند او با سیاستهایش، فرهنگ غربی را در جامعه گسترش میدهد و در این راستا تظاهراتی علیه وی در سال ۷۸ در جریان سفر مهاجرانی به اصفهان ترتیب دادند و در سال ۷۷ نیز در حاشیه نماز جمعه تهران با مهاجرانی و عبدالله نوری وزیر کشور وقت درگیر شدند؛ آنها از حامیان جدی استیضاح مهاجرانی در مجلس پنجم بودند، استیضاحی که نتیجه مثبتی برای آنها به همراه نداشت.انصار حزبالله از همان ابتدای روی کار آمدن خاتمی از طریق تریبونهای مختلف از جمله نشریاتی مثل یالثارات یا نشریههای منتسب به آنها همچون جبهه، شلمچه و ... به انتقاد از خاتمی و دولت وی در عرصههای مختلف پرداختند.
در دوران هشت ساله اصلاحات بارها شاهد تجمع و راهپیمایی این گروه در ارتباط با موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بودیم و منتقدان آنها در کنار اینکه این گروه را با عناوینی چون لباس شخصی و عناصر خودسر می خوانند، این اتهام را علیه آن ها مطرح کردند که آنها اقدام به هم زدن تجمعات و مراسم سخنرانیهای آنها و همچنین حمله به دانشجویان میکنند که از جمله مهمترین آنها میتوان به ادعای اصلاحطلبان مبنی بر دخالت انصار حزبالله در حادثه حمله به کوی دانشگاه در سال ۷۸ اشاره کرد؛ آنها مدعی بودند یکی از گروههای اصلی حملهکننده به دانشجویان، انصار حزبالله بوده است، موضوعی که انصار حزبالله آن را قبول ندارد و در این ارتباط اللهکرم یکی از فعالان این جریان میگوید که انصار حزبالله در حادثه کوی دانشگاه نقشی نداشته است.
الله کرم در این ارتباط گفته است: در حادثه کوی دانشگاه اولین دسته از لباس شخصیها دانشجویان معترض هستند. این در حالی است که دسته دوم از دانشجویان نیز در حواشی آنها هستند که اعتراضی ندارند و فقط تماشاچیاند. دسته سوم از دانشجویان را مخالفین دسته اول تشکیل میدهند که میتواند بسیجیها در آن جای بگیرند. دسته چهارم از لباس شخصیها خود شما خبرنگاران هستید. این در حالی است که دسته پنجم از لباس شخصیها را عکاسان همکار شما تشکیل میدادند. ششمین و هفتمین دسته از لباس شخصیها را مردم محله از تماشاچی تا اقدامگر و پناهدهندگان هستند که از طرفین حمایت و پشتیبانی به عمل میآورند. نیروهای وزارت کشور، اطلاعات ناجا و اطلاعات قرارگاه ثارالله هشتمین، نهمین و دهمین گروه از لباس شخصیها را تشکیل میدادند. صرفنظر از عوامل خدماتی و نظارتی کوی دانشگاه تهران میتوان از منافقین و عوامل دشمن نیز نام برد که برای به خشونت کشاندن این اعتراضات به جمع دانشجویان پیوستند. در این میان میتوان از نیروهای حزباللهی تحت عنوان گروه فشار نیز نام برد تا سناریوی دوم خردادیها نیز به وقوع بپیوندد. این در حالی است که این گروهها در میان خود دو دسته نفوذی و خودسر نیز دارند. بنابراین فکر میکنم از این ۱۵ دسته لباس شخصی، منظور گروهی از حزبالله است که اساسا در کوی حضور نداشتند، زیرا تحلیل بنده در آن زمان مبنی بر دستساز بودن حادثه کوی دانشگاه از سوی دستاندرکاران روزنامه سلام بود که با چاپ نامهی سعید امامی سرمنشا این حرکت بودند. از این رو با حضور هرگونه نیروی حزباللهی در حادثه کوی به شدت مخالف بودم. اما همانطور که گفتم سناریوی دگرسازی نیازمند این بود که ما در کوی حضور پیدا کنیم و اگر حضور نیابیم با تبلیغات آن را حضور یافته تلقی دهند.»
در همین ایام انصار حزبالله دچار ریزشهایی نیز شد. یک سال قبل از اصلاحات یعنی در سال ۷۵ اللهکرم و دهنمکی از انصار حزبالله جدا شدند و اختلاف سلیقه یکی از عوامل اصلی این جدایی بود به نحوی که آنها به دو گروه تقسیم شدند، گروهی چون محتشم و مجتبی کشانی با یکدیگر بودند و از همان سال تاکنون مدیریت انصار حزبالله بر عهده عبدالمجید محتشم بوده است و اللهکرم و دهنمکی نیز راههای متفاوتی را در پیش گرفتند، به نحوی که دهنمکی اقدام به انتشار مجلات و نشریههایی در قالب شلمچه، جبهه و ... کرد و تلاش کرد که با استفاده از این نشریات به بیان دیدگاههای خود و دوستانش بپردازد و بعد از مدتی نیز وارد جریان فیلمسازی و مستندسازی شد.
اللهکرم نیز در قالب جدیدی چون اتحادیه دانشجویان حزبالله و هیاتهای معنوی حزبالله و با شعار احیای معنوی اقدام به فعالیت کرد. او سپس در دوران دولت احمدینژاد به عنوان وابسته نظامی ایران در منطقه بالکان مشغول به کار شد و چند سالی است که به کشور بازگشته است.
اللهکرم در مصاحبهای با خبرنگار ایسنا در مورد جداییاش از این جریان گفت:« انصار حزبالله در دهه ۷۰ در راستای دفاع از ارزشها و اصول ایجاد شد و بنده نیز جزو موسسان اولیه آن بودم و تا سال ۷۵ نیز با این گروه فعالیت داشتم، ولی در سال ۷۵ از آنجایی که انصار برای انتشار لیست انتخاباتی برای انتخابات مجلس اقدام کرد چون بنده معتقد به ورود به رقابتهای سیاسی نبودم از این تشکل استعفا دادم.»
او همچنین در مصاحبه دیگری در این ارتباط یادآورشد:« گروههای حزباللهی در هر زمان برای منظور خاصی به وجود آمدند و از آنجا که پس از انتخابات دوم خرداد سال ۷۶ نیاز به همکاری جریان حزبالله با هیاتهای مذهبی بود، گروه نوسازی معنوی حزبالله به وجود آمد که طی هشت سال دوران اصلاحات فعالیت ایجابی داشت، البته این کار در انصار حزبالله عملی نبود و نیاز به گروهی جدید با کارکردهای جدید بود که انجام شد.»
همانطور که قبلا نیز اشاره شد در زمان اصلاحات نیز افرادی چون امیرفرشاد ابراهیمی، حجتالاسلام و المسلمین پروازی و کیانوش مظفری نیز از این جریان جدا شدند و به قول خود اقدام به افشاگریهایی علیه این جریان کردند، افشاگریهایی که هیچگاه صحت آن مورد تایید قرار نگرفت.
انصار حزبالله در دوران دولت احمدینژاد در ابتدا یکی از حامیان اصلی دولت بودند و رویکردی متفاوت نسبت به دوران اصلاحات در پیش گرفته بودند، ولی در عین حال جزو اولین گروههایی بود که نسبت به تصمیم احمدینژاد جهت زمینهسازی در راستای حضور بانوان در ورزشگاهها اقدام به اعتراض کرد و در نشست ها و نشریات خود نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند .
این گروه در دولت دهم رویکردش را به دولت تغییر داد و موضع انتقادیتر نسبت به دولت گرفت به نحوی که هدف اصلی خود را مقابله با جریانی به عنوان جریانی در دولت عنوان کرد که بر وضعیت فرهنگی کشور نیز تاثیر گذاشته است و شاید مخالفت آنها با اکران برخی از فیلمها و همچنین انتقاداتشان نسبت به مسئولان فرهنگی کشور در این راستا باشد به نحوی که در بیانیه چندی پیش خود تاکید بر ایجاد انقلاب فرهنگی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کرده بودند.
انصار حزبالله بیشترین مسئولیت خود را امر به معروف و نهی از منکر در عرصههای فرهنگی و اجتماعی میداند، ولی علیرغم این ادعا که یک تشکل سیاسی نیست بعضا کارکردهای سیاسی نیز داشته است و اقدام به برگزاری تجمعاتی علیه برخی جریانهای سیاسی کرده است، تجمعاتی که فاقد مجوز بوده و استادآقا مسئول انصار حزبالله در مشهد معتقد است که تجمعات انصار حزبالله نیاز به مجوز وزارت کشور ندارد و این تجمعات قانونی است و هیچ اشکالی ندارد.
استادآقا با تاکید بر اینکه هر کس در راستای قانون اساسی، اسلام و سخنان مقام معظم رهبری عمل کند، جزو جریان حزبالله است، در عین حال معتقد است که انصار حزبالله یک جریان امر به معروف و نهی از منکر است و برای برگزاری تجمعات خود به مجوز وزارت کشور نیاز ندارد.
البته فعالیت انصار حرب الله محدود به تهران نیست و اعضای این تشکل در برخی از استان ها به مانند تهران فعال هستند که در این ارتباط میتوان به فعالیت گروه انصار حزبالله در مشهد به رهبری حمید استاد، در اصفهان به رهبری کمیل کاوه ، در کرمانشاه به سرپرستی صادق اشکتلخ ودر تبریز یه مدیریت روح الله بجانی اشاره کرد. گروه انصار حزبالله در اصفهان با انتشار هفتهنامه عبرتهای عاشورا در ارتباط با موضوعات مختلف بعضا اقدام به برگزاری تجمعاتی در این شهر میکند. در کرمانشاه نیز گروه حزبالله تاکنون مانع برگزاری برخی از مراسم های فرهنگی و یا سیاسی شده است، مثلا در سال ۸۹ از برگزاری کنسرت حسامالدین سراج به بهانه گسترش بیبندی و باری و همچنین مراسم ختم اسماعیل ططری در این شهر به علت حضور برخی از اصلاحطلبان جلوگیری کرد.
با توجه به آنچه که گفته شد و تاکید انصار حزبالله بر اهمیت اجرای قانون اساسی و مکتب روحالله و رهبر معظم انقلاب به نظر میرسد که ضروری است این تشکل خود اولین عملکننده به آنچه ادعای آن را میکند، باشد و با تمکین به قانون و رعایت حقوق دیگران در ایجاد آرامش و انضباط در کشوری که حاکمیت اسلامی دارد، همسو شود و البته این مانع امر به معروف و نهی از منکر آن هم بر اساس ضوابط شرعی و در چارچوب قانونی نیست.