سال ۳۰۶ در چنین روزی سربازان کنستانتین (قسطنطین بزرگ) او را امپراتور خواندند و همقسم شدند که در تصاحب فرمانروایی همراهش باشند. اما مسیر او برای رسیدن به فرمانروایی مسیری پرمانع و دشوار بود و هفت سال بعدی را - تا سال ۳۱۳ میلادی - در جنگ با رقبایش گذراند.
روزنامه اعتماد نوشت: «یک: مسیحیان در قلمرو امپراتوری روم در سختی و تنگنا بودند. جز برخی قاطع، کوتاه و گذرا، برای پایبندی به ایمانشان - که بخشی از آن نفی خدایان رومی و پرهیز از اجرای آداب و رسوم مشرکانه آنان بود - بهای سنگینی میپرداختند. آنان به هم وعده میدادند که روزی امپراتوری روم (این «دستگاه آمیخته به ظلم و فساد و کفر») سقوط میکند و سرانجام این رنجها هم به پایان میرسند. اما روم، حداقل به آن شکلی که مسیحیان وعدهاش را به هم میدادند سقوط نکرد، اما مقاومت و شکیبایی مومنان مسیحی نتیجه داد و امپراتوری در مقابل دین الهی به زانو درآمد و کمر خم کرد.
ویل دورانت - که اگر به گفتهها و نوشتههای خودش استناد کنیم، اصلا اعتقادات دینی نداشت - ضمن تحسین بردباری مسیحیان مینویسد: «در تاریخ بشر نمایشی عظیمتر از منظره یک مشت مسیحی نیست که زیر بار ستم و تحقیر سلسلهای از امپراتوران همه مصیبتها را با سرسختی خشمآلوده تحمل کردند، به آرامی تکثیر شدند، در بحبوحه آن که دشمنانشان میخواستند آنها را به آشفتگی و تفرقه بکشانند نظم آفریدند، با سخن به مقابله شمشیر و با امید به مقابله خشونت و ددمنشی رفتند و سرانجام بر قویترین دولتی که تاریخ به خود دیده است، چیره آمدند. قیصر و مسیح در گود مبارزه رو در روی هم ایستاده بودند و پیروزی از آن مسیح بود.»
دو: مساله جانشینی دیوکلسین - که از حکومت کنارهگیری کرده بود - مدعیان قدرت را به جان هم انداخت و امپراتوری را به آشوب و بحران کشاند. یکی از مدعیان کنستانتین (قسطنطین بزرگ) بود که آن زمان همراه با سپاهی بزرگ، جایی در مرز بریتانیا و سرزمین گلها اردو زده بود. سال ۳۰۶ در چنین روزی سربازانش او را امپراتور خواندند و همقسم شدند که در تصاحب فرمانروایی همراهش باشند. اما مسیر او برای رسیدن به فرمانروایی مسیری پرمانع و دشوار بود و هفت سال بعدی را - تا سال ۳۱۳ میلادی - در جنگ با رقبایش گذراند. در بحبوحه یکی از همین جنگها (سال ۳۱۲) بود که آن ماجرای مشهور برایش پیش آمد. ائوسبیوس، مورخ سرشناس مسیحی، مینویسد: «بعد از ظهر روز پیش از نبرد، قسطنطین در آسمان صلیبی برافروخته با این کلمات به زبان یونانی دید: در پرتو این علامت فتح کن! (یا: تو با این علامت فتح خواهی کرد).»
صبح روز بعد، پیش از روشنایی روز در خواب صدایی شنید که به او دستور میداد سپرهای سربازانش را با نشان مسیح متبرک کند. از خواب که بیدار شد این دستور را اجرا کرد و بعد زیر پرچمی که روی آن حرف اول نام مسیح همراه با یک صلیب نقش شده بود، به سوی میدان نبرد رفت. کنستانتین در آن جنگ پیروز شد و مثل فاتحان قدم به شهر رم گذاشت. در یکی از اولین دستوراتش، به همه اتباع امپراتوری آزادی در انتخاب دین و اجرای مراسمشان را اعطا کرد. تا سال ۳۲۳ با لیسین (والریانوس لیسیانوس) در قدرت و فرمانروایی شریک بود اما بعد او را هم کنار زد و کشت و حاکم بیمنازع روم شد. آن سال بار دیگر فرمان آزادی مذهبی را تجدید کرد اما یک گام جلوتر هم رفت و خودش را مسیحی و پیرو عیسی خواند.»