جنگ فالکلند اوایل آوریل ۱۹۸۲ شروع شد، حدود ۱۰ هفته طول کشید و سرانجام در چنین روزی از ماه ژوئن با تسلیم قطعی نیروهای آرژانتینی به پایان رسید.
روزنامه اعتماد نوشت: «نمیدانم چرا اما بورخس آن را دعوای دو مرد کچل سر یک شانه توصیف کرد. جنگ با حمله آرژانتینیها بدون اعلام قبلی شروع شد. البته تنشها و لفاظیها بالا گرفته بود اما بسیاری فکرش را هم نمیکردند که دولت آرژانتین واقعا قصد انجام چنین کاری را داشته باشد. انگلیسیها هم بیدرنگ واکنش نشان دادند و دست به ضد حمله زدند؛ ضد حملهای سنگینتر از آن چه آرژانتینیها انتظارش را داشتند. جنگ فالکلند اوایل آوریل ۱۹۸۲ شروع شد، حدود ۱۰ هفته طول کشید و سرانجام در چنین روزی از ماه ژوئن با تسلیم قطعی نیروهای آرژانتینی به پایان رسید.
ماجرایش به اوایل قرن نوزدهم برمیگشت؛ زمانی که انگلیسیها کل مجمعالجزایر فالکلند را اشغال کردند و چندی بعد آن را بخشی از قلمرو پادشاهی بریتانیا خواندند. مردم آمریکای جنوبی که آن مجمعالجزایر را مالویناس مینامیدند ( و هنوز هم مینامند) این ادعای انگلیسیها را نپذیرفتند اما کاری هم از دستشان ساخته نبود. از این رو سیطره انگلیسیها بر این جزایر - که حدود ۴۰۰ کیلومتر با آرژانتین و بیشتر از ۱۳ هزار کیلومتر از انگلیس فاصله دارد - تداوم یافت. البته آرژانتینیها هم هیچوقت از ادعای خودشان مبنی بر حق حاکمیت بر این مجمعالجزایر کوتاه نیامدند و همیشه منتظر فرصتی برای بازپسگیری آن بودند. آن چه به قرن نوزدهم و نیمه نخست قرن بیستم برمیگردد به کنار، بعد از جنگ دوم جهانی سازمان ملل همیشه به دو طرف این دعوا، هم انگلیسیها و هم آرژانتینیها، توصیه میکرد که درباره این اختلاف با هم گفتوگو کنند و به توافقی قابل قبول برای هر دو دولت برسند. ولی واقعا امکان عمل به پیشنهاد سازمان ملل وجود نداشت چون مساله به «حق حاکمیت» برمیگشت که نه انگلیسیها از آن دست میکشیدند و نه آرژانتینیها فراموشش میکردند. پس خواسته سازمان ملل متحد اجرایی نشد و سرانجام چنان که گفتم، کار به جنگ کشید.
درگیریها بیشتر در هوا و دریا بود و برتری انگلیسیها، اگر نه در آغاز که در ادامه کاملا آشکار. بیشتر دولتها طرف انگلیسیها را گرفتند اما ایالات متحده آمریکا - نگران از احتمال نزدیکی بیشتر آرژانتین به شوروی - حداقل به ظاهر سعی میکرد، بیطرف باشد. شوروی هم به کمک آرژانتینیها رفت و بیشتر در عرصه سیاست بینالملل و کمتر در میدان جنگ به نفع آنها مداخله کرد. هر چند نقشی که شوروی این وسط ایفا کرد، تاثیر محسوسی در تغییر نتیجه نهایی نداشت. طبق آمار رسمی اعلام شده ۶۴۹ سرباز آرژانتینی و ۲۵۵ سرباز انگلیسی در این جنگ کشته شدند و ۳ نفر از اهالی فالکلند نیز در حاشیه درگیریها جان باختند. روابط سیاسی بین آرژانتین و انگلیس هم حدود ۷ سال قطع شد تا این که با وساطت اسپانیا دو طرف با هم آشتی کردند. هر چند زخم مالویناس، درماننشده باقی ماند.
این جنگ محبوبیت مارگارت تاچر را - که چهره باصلابتی از خودش نشان داده بود - بیشتر کرد و به تقویت پایههای دولت او منجر شد. (به قول گورباچف: مردم با رهبران قاطع و جسور همراهی میکنند.) بعد از آن سرمایه انگلیسیها به آن مجمعالجزایر سرازیر شد و به رشد اقتصادی و بهبود چشمگیر زندگی مردم محلی انجامید. شاید به همین دلیل هم بود که در همهپرسی سال ۲۰۱۳ مردم آنجا انتخاب کردند تا خاکشان بخشی - خودمختار - از قلمرو پادشاهی انگلیس باشد. پیامدهای جنگ (یا در واقع شکست) در آرژانتین متفاوت بود. نظامیگری بیاعتبار شد و شرایط به نفع جامعه برای برگزاری انتخاباتی آزاد تغییر کرد. هر چند نفرت از انگلیسیها میان توده مردم آرژانتین - بیشتر از گذشته - رشد کرد و حتی به رقابتهای ورزشی هم کشید. مثلا حساسیت و حواشی بازی فوتبال بین تیمهای ملی آرژانتین و انگلیس در ۳ جام جهانی ۱۹۸۶ و ۱۹۹۸ و ۲۰۰۲ را بیشتر کرد.»